با کرگدن، لبريزِ غم، در مستراح و بعد... يک مَردِ طاغي، مُرده در اعماقِ چاه و بعد... معشوقِ من، با غيرِمن، طعم هم آغوشي يک درگذشتِ فلسفي، فحش و فراموشي طعم حقيقت، تلخ و گس، يک چايِ داغ و باز يک کُندهی بیسرنوشت، قعرِ اجاق و باز در محضرِ خر فيض بردن، آه و صد افسوس از هرچه انسان است، من سرخورده و مايوس در نفرت از دريوزگان و اغنيا و هر... -«خاموش باش تا کي صداي عر و ...