شرح حال وکیلالرعایا کریمخانزند ، برگرفته از نسخه خطیِ تاریخ کلامالملوک:
…آن حضرت پادشاهی شجاع و مردانه و دلیر و با عفو و گذشت و رئوف و مهربان بود.
در عهد او همواره ارزانی و فراوانی و خوشی بمرتبه ای بود که مردم خرابی عهد نادری را فراموش کردند.
به عمارت رغبتی تمام داشت.بعد از وفات در خزانه اش شش هزارتومان پول نقد داشت.
بسیار تنومند و بلند و قوی هیکل بود و بیش از انچه مینمود دل و زور و مردی داشت.
وقتی که در طهران روز عید به قتل افاغنه فرمان داد، … [یکی] از شجاعان افغان که ضرب شمشیرش معروف و در اندام و هیکل همتای وکیل بود؛ چون نوبت به او رسید شمشیر از [دست] جلاد … [ربوده] اول او را (=جلاد را) گردن زد، بعد حمله آورده [به سوی مردم]، … وکیل در دیوانخانه به سلام عید نشسته بود، امرا و خوانین همه حاضر ایستاده بودند [که] آن مرد افغان حملهکنان یک دو نفر را گردن زده از دالان و کریاس گذشته داخل دیوانخانه شد. امرا و اهل سلام به یکدیگر برامده متفرق شدند… وکیل آنوقت از تالار به زیر آمد همین که [آن مرد افغان] شمشیر[ش را] بلند [کرد] … [وکیل] دست افغان را گرفته به یک سیلی شمشیر از چنگش بدر کرده [و سپس با شمشیر] چنان به گردنش زد که سر [آن مرد افغان] چند قدم دورتر فرود آمد. آنگاه[وکیل] برگشته برجای خود نشست و مردم متفرق شده را دوباره به سلام خواست و از این مقدمه (=پیشامد) هیچ سخنی [به میان نیاورد.] نه از تعریف خود گفت نه از تقبیح امرا.