حنیف قریشی در کتاب نزدیکی پریشانیهای ذهن یک مرد متاهل را از زندگی زناشویی به نگارش درآورده است. قلمی که نویسنده این کتاب از آن استفاده میکند، بسیار برّان و بیپرواست. مردان در این کتاب از پرچینهای بلند زندگی به دشت وسیع آزادی یورش میبرند و مکاشفهای عمیق، فراسوی افقهای روح و اندیشه، برای زنان اتفاق خواهد افتاد.
درباره کتاب نزدیکی
اگر اولین وظیفه یک رماننویس گفتن حقیقت باشد، پس حنیف قریشی با شهامتی تسلیمناپذیر وظیفه خود را انجام داده است. رمان نزدیکی (Intimacy) به ما از افکار و خاطرات یک نویسنده میانسال در شبی قبل از ترک همسر و دو پسر خردسالش میگوید. یک مرد بسیار مدرن، بدون اعتقادات سیاسی و مذهبی، که به طور مبهم امیدوار است عشق و اشتیاقش به زندگی را در جایی دیگر پیدا کند.
دوریهای عاطفی، یخزدگی و حتی نفرت در یک رابطهای که همچنان در جریان است، مرگ تدریجیست که یک زندگی را در خود فرو میبلعد. شاید تنها چیزی که میتواند چنین رابطهای را از سیاهی بیرون بیاورد، نزدیکی باشد. نزدیکی که در فاصلهها گم شده است.
جی تصمیمش را گرفته او میخواهد زن و فرزندانش را برای همیشه ترک کند. همسری که از جنس او نیست و همه تلاشهایش برای نزدیک شدن به او بینتیجه مانده است. گرچه او بارها این اقدام را در ذهن خود مرور کرده و به آن فکر کرده است، اکنون درگیر توجیهات ذهنی و فلسفهبافی شده است. توجیهاتی که این حرکت را تایید کند و او را از گرفتارهای وجدانش آزاد کند.
هردوی آنها افراد موفقی هستند که جایگاه خوبی به لحاظ شغلی و اجتماعی دارند. اما این ویژگیها سودی برای ازدواجشان نداشته است. آنها درگیر سوء تفاهم، حقارت، روابطی خالی از عاطفه همراه با احساس تنهایی و دورافتادگی شدهاند. از لحاظ بیرونی زندگی آنها کامل و بینقص به نظر میرسد؛ همسری قدرتمند که وجهه خوبی از خود به دیگران نشان داده، فرزند و منزلی مناسب! با این وجود، فضای زندگی، خانه و روابطشان حال و هوای خانهای راحت و آسوده را منتقل نمیکند.
شما میتوانید برای مشاهده بیشتر داستانها و رمانهای اجتماعی خارجی به جمع ۴ میلیونی کاربران پلتفرم کتابراه بپیوندید و از هزاران کتاب صوتی و الکترونیکی بهرمند شوید.
موقعیت جی درباره رفتن یا ماندن، در واقع موقعیت انسان مدرن است که در گیر و دار تعهد و آزادی، فردیت و خانواده پیچ و تاب میخورد. این رمان با داشتن شاخصههای ادبیات مدرن، تاثیری روانکاوانه در ذهن خواننده ایجاد خواهد کرد.
کریستوفر هارت نویسنده مشهور و پرفروش، کتاب نزدیکی را با صفاتی همچون درخشان، ویرانگر و بهترین اثر نویسنده تا به امروز معرفی کرده است.
فیلم اقتباس شده از کتاب نزدیکی
در سال 2001 پاتریس شرو، فیلمی دراماتیک برگرفته از کتاب نزدیکی، با همین عنوان را کارگردانی کرد. این فیلم محصول مشترک بینالمللی در میان شرکتهای تولیدی فرانسه، بریتانیا، آلمان و اسپانیا است که دارای موسیقی متن آهنگهای پاپ دهههای 1970 و 1980 است.
خواندن کتاب نزدیکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقمندان رمانهای عمیق و معناگرا از خواندن این کتاب لذت خواهند برند. پلتفرم کتابراه با بیش از هزاران کتاب در زمینههای گوناگون از جمله کتابهای روانشناسی، مدیریتی و انواع داستانهای خارجی و داستان و رمان ایرانی، مرجعی معتبر جهت دانلود بهترین رمانهای معروف خارجی و کتابهای داستان ایرانی به شمار میرود.
حنیف قریشی را بیشتر بشناسیم
حنیف قریشی متولد 1954 (Hanif Kureishi) نویسنده انگلیسی-پاکستانیتباریست که در دانشگاه سلطنتی لندن، فلسفه خوانده است. او نویسندگی را با نوشتن نمایشنامه آغاز کرد. او جایزه جرج دوین را برای نمایشنامه حومه دریافت کرد و یک سال بعد به طور رسمی، در سال 1982 به عنوان نویسنده تئاتر سلطنتی لندن انتخاب شد.
«نمایشنامه لباسشویی زیبای من، لسمی و ژزی، بودای حومهنشین و لندن مرا میکشد» از بهترین آثار او هستند که لباسشویی زیبای من نامزد اسکار بهترین فیلمنامه را در کارنامه خود ثبت کرد و مجموعهای نمایشی از بودای حومهنشین اقتباس شد.
دومین کتاب قریشی، به نام آلبوم سیاه، در 1995 چاپ شد و اولین مجموعه داستانهای کوتاهش، عشق دوران غم، دو سال پس از آن به چاپ رسید. داستان پسر عقبمانده الهام بخش فیلمی با همین عنوان شد که از یکی از داستانهای این کتاب اقتباس شده بود.
یکی از مهمترین آثار اقتباسی او فیلم نزدیکی است که با همکاری پتریس شرو ساخته شده است. و در جشنواره برلین از آن تحسین و ستایش به عمل آمد. این نویسنده توانا مجموعه دستنوشتههایش از زندگی شخصی و دوران کودکیاش را نیز منتشر کرده است.
در بخشی از کتاب نزدیکی میخوانیم
بعد از رسیدن به یک سن خاص، فقط به بعضی آدمهای خاص و در شرایطی خاص اجازهی عشق ورزیدن میدهیم. یادم میآید مادرم آن اواخر بهشوخی میگفت که دلش یک مرد جوان میخواهد. به پسرهای خیابان نگاه میکرد و میگفت «دیدی چهقدر خوشگل بود!» از این حرفش چندشم میشد. مادربزرگم در هشتادسالگی با یک نفر رفیق شد و دستدردست هم راه میرفتند. عطر میزد و گوشواره میانداخت. فکر میکرد ما خیلی خوشحالایم که از تنهایی درآمده.
هر چهقدر هم عصیانگر و شورشی باشیم اما همچنان میخواهیم که سنتهای خشک اجتماعی را رعایت کنیم. اپرای محبوب آصف دون جووانی است و آنا کارنینا و مادام بوواری کتابهای موردعلاقهاش. در همگیشان هم نشانههایی از تبوتاب و خیانت دیده میشود!
مردم نمیخواهند زیادی خوش بگذرانی؛ فکر میکنند برایت بد است. یکبار که امتحانش کنی شاید بخواهی همیشه تکرارش کنی. هوس که بیدار شود، آشفته میشوی، دیوی که هرگز نمیخوابد و آرام نمیگیرد. هوس شیطان است و مطابق ایدهآلهایمان نیست و به همین دلیل است که اینقدر به آن نیاز داریم. هوس تمام تلاش انسان را به سخره میگیرد. هر چه بیشتر سعی کنی به چیزی فکر نکنی متوجه میشوی که اتفاقاً داری بیشتر به آن فکر میکنی. هوس آنارشیست اصیل و مأمورمخفی است. تعجبی ندارد که مردم میخواهند دستگیرش کنند و جای امنی نگهش دارند و درست وقتی که فکر میکنیم هوس را مهار کردهایم مأیوس میشویم. هوس مرا به خنده میاندازد، چون ما را احمق جلوه میدهد. هر چند بهتر است احمق باشیم تا فاشیست.
همچنین بنگرید به: