عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند فارغند از عالم و از کار عالم روز و شب والهٔ راهی شگرف و غرق بحری منکرند هر که در عالم دویی میبیند آن از احولی است زانکه ایشان در دو عالم جز یکی را ننگرند گر صفتشان برگشاید پردهٔ صورت ز روی از ثری تا عرش اندر زیر گامی بسپرند آنچه میجویند بیرون از دوعالم سالکان خویش را یابند چون این پرده از هم بردرند هر ...