شاهنامه فردوسی – رستم و سهراب

اگر تندبادي برايد ز کنج بخاک افگند نارسيده ترنج ستمکاره خوانيمش ار دادگر هنرمند دانيمش ار بي‌هنر اگر مرگ دادست بيداد چيست ز داد اين همه بانگ و فرياد چيست ازين راز جان تو آگاه نيست بدين پرده اندر ترا راه نيست همه تا در آز رفته فراز به کس بر نشد اين در راز باز برفتن مگر بهتر آيدش جاي چو آرام يابد به ديگر سراي دم مرگ چون آتش هولناک

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – رزم کاووس با شاه هاماوران

ازان پس چنین کرد کاووس رای که در پادشاهی بجنبد ز جای از ایران بشد تا به توران و چین گذر کرد ازان پس به مکران زمین ز مکران شد آراسته تا زره میانها ندید ایچ رنج از گره پذیرفت هر مهتری باژ و ساو

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران و هفت‌خوان رستم

درخت برومند چون شد بلند گر آید ز گردون برو بر گزند شود برگ پژمرده و بیخ مست سرش سوی پستی گراید نخست

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – کیقباد

به شاهی نشست از برش کیقباد همان تاج گوهر به سر برنهاد همه نامداران شدند انجمن چو دستان و چون قارن رزم‌زن چو کشواد و خراد و برزین گو فشاندند گوهر بران تاج نو قباد از بزرگان سخن بشنوید پس افراسیاب و سپه را بدید دگر روز برداشت لشکر ز جای خروشیدن آمد ز پرده‌سرای بپوشید رستم سلیح نبرد چو پیل ژیان شد که برخاست گرد رده بر کشیدند ایرانیان ببستند خون ریختن را میان به یک دست مهراب کابل خدای دگر دست گژدهم جنگی ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی گرشاسپ

پسر بود زو را یکی خویش کام پدر کرده بودیش گرشاسپ نام بیامد نشست از بر تخت و گاه به سر بر نهاد آن کیانی کلاه چو بنشست بر تخت و گاه پدر جهان را همی داشت با زیب و فر چنین تا برآمد برین روزگار درخت بلا کینه آورد بار به ترکان خبر شد که زو درگذشت بران سان که بد تخت بی‌کار گشت بیامد به خوار ری افراسیاب ببخشید گیتی و بگذاشت آب

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی زو طهماسپ

 شبی زال بنشست هنگام خواب سخن گفت بسیار ز افراسیاب هم از رزم‌زن نامداران خویش وزان پهلوانان و یاران خویش همی گفت هرچند کز پهلوان بود بخت بیدار و روشن روان بباید یکی شاه خسرونژاد که دارد گذشته سخنها بیاد به کردار کشتیست کار سپاه همش باد و هم بادبان تخت شاه اگر داردی طوس و گستهم فر سپاهست و گردان بسیار مر نزیبد بریشان همی تاج و تخت بباید یکی شاه بیداربخت که باشد بدو فرهٔ ایزدی بتابد ز دیهیم او بخردی

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی نوذر

چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت ز کیوان کلاه کیی برفراشت به تخت منوچهر بر بار داد بخواند انجمن را و دینار داد برین برنیامد بسی روزگار که بیدادگر شد سر شهریار ز گیتی برآمد به هر جای غو جهان را کهن شد سر از شاه نو چو او رسمهای پدر درنوشت ابا موبدان و ردان تیز گشت همی مردمی نزد او خوار شد دلش بردهٔ گنج و دینار شد کدیور یکایک سپاهی شدند دلیران سزاوار شاهی شدند چو از روی کشور برآمد خروش جهانی ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – منوچهر

منوچهر يک هفته با درد بود دو چشمش پر آب و رخش زرد بود بهشتم بيامد منوچهر شاه بسر بر نهاد آن کياني کلاه همه پهلوانان روي زمين برو يکسره خواندند آفرين چو ديهيم شاهي بسر بر نهاد جهان را سراسر همه مژده داد به داد و به آيين و مردانگي به نيکي و پاکي و فرزانگي منم گفت بر تخت گردان سپهر همم خشم و جنگست و هم داد و مهر زمين بنده و چرخ يار منست سر تاجداران شکار منست

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe