شاهنامه فردوسی – پادشاهی یزدگرد سوم

چو بگذشت زو شاه شد یزدگرد به ماه سفندار مذ روز ارد چه گفت آن سخنگوی مرد دلیر چو از گردش روز برگشت سیر که باری نزادی مرا مادرم نگشتی سپهر بلند از برم به پرگار تنگ و میان دو گوی چه گویم جز از خامشی نیست روی نه روز بزرگی نه روز نیاز نماند همی برکسی بر دراز زمانه زمانیست چون بنگری ندارد کسی آلت داوری به یارای خوان و به پیمای جام ز تیمار گیتی مبر هیچ نام اگر چرخ گردان کشد ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی فرخ زاد

ز جهرم فرخ زاد راخواندند بران تخت شاهیش بنشاندند چو برتخت بنشست و کرد آفرین ز نیکی دهش بر جهان آفرین منم گفت فرزند شاهنشهان نخواهم جز از ایمنی در جهان ز گیتی هرآنکس که جوید گزند چو من شاه باشم نگردد بلند هر آنکس که جوید به دل راستی نیارد به کار اندرون کاستی بدارمش چون جان پاک ارجمند نجویم ابر بی‌گزندان گزند چو یک ماه بگذشت بر تخت اوی بخاک اندر آمد سر و بخت اوی همین بودش از روز و آرام ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی آزرم دخت

یکی دخت دیگر بد آزرم نام ز تاج بزرگان رسیده به کام بیامد به تخت کیان برنشست گرفت این جهان جهان رابه دست نخستین چنین گفت کای بخردان جهان گشته و کار کرده ردان همه کار بر داد و آیین کنیم کزین پس همه خشت بالین کنیم هر آنکس که باشد مرا دوستدار چنانم مر او را چو پروردگار کس کو ز پیمان من بگذرد بپیچید ز آیین و راه خرد به خواری تنش را برآرم بدار ز دهقان و تازی و رومی ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی پوران دخت

یکی دختری بود پوران بنام چو زن شاه شد کارها گشت خام بران تخت شاهیش بنشاندند بزرگان برو گوهر افشاندند چنین گفت پس دخت پوران که من نخواهم پراگندن انجمن کسی راکه درویش باشد ز گنج توانگر کنم تانماند به رنج مبادا ز گیتی کسی مستمند که از درد او بر من آید گزند ز کشور کنم دور بدخواه را بر آیین شاهان کنم گاه را نشانی ز پیروز خسرو بجست بیاورد ناگاه مردی درست خبر چون به نزدیک پوران رسید ز لشکر بسی نامور ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی فرایین ( شهر براز )

فرایین چو تاج کیان برنهاد همی‌گفت چیزی که آمدش یاد همی‌گفت شاهی کنم یک زمان نشینم برین تخت بر شادمان

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی اردشیر شیروی

چو بنشست بر تخت شاه اردشیر از ایران برفتند برنا و پیر بسی نامداران گشته کهن بدان تا چگونه سرآید سخن زبان برگشاد اردشیر جوان چنین گفت کای کار دیده گوان هر آنکس که برگاه شاهی نشست گشاده زبان باد و یزدان پرست بر آیین شاهان پیشین رویم همان از پس فره و دین رویم ز یزدان نیکی دهش یاد باد همه کار و کردار ما داد باد پرستندگان راهمه برکشیم ستمگارگان را به خون درکشیم

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه

چو شیروی بنشست برتخت ناز به سر برنهاد آن کیی تاج آز برفتند گوینده ایرانیان برو خواندند آفرین کیان همی‌گفت هریک به بانگ بلند که ای پر هنر خسرو ارجمند چنان هم که یزدان تو را داد تاج نشستی به آرام بر تخت عاج

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

گفتار اندر داستان خسرو و شیرین

کهن گشته این نامهٔ باستان ز گفتار و کردار آن راستان همی نوکنم گفته‌ها زین سخن ز گفتار بیدار مرد کهن بود بیست شش بار بیور هزار سخنهای شایسته و غمگسار نبیند کسی نامهٔ پارسی نوشته به ابیات صدبار سی اگر بازجویی درو بیت بد همانا که کم باشد از پانصد چنین شهریاری و بخشنده‌ای به گیتی ز شاهان درخشنده‌ای نکرد اندرین داستانها نگاه ز بدگوی و بخت بد آمد گناه حسد کرد بدگوی در کار من تبه شد بر شاه بازار من چو سالار شاه ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe