ادبیات معاصر ایران سرشار از نویسندگانی است که نهتنها در عرصهی تخیل و داستانسرایی دست به قلم بردهاند، بلکه نگاه اجتماعی، سیاسی و فلسفی خود را نیز در آثارشان بازتاب دادهاند. در میان این نویسندگان، محمود اعتمادزاده که با نام ادبی بهآذین شناخته میشود، جایگاهی ویژه دارد. او از جمله نویسندگانی است که هم بهعنوان مترجم و هم بهعنوان داستاننویس سهمی ماندگار در فرهنگ معاصر ایران ایفا کرده است. کتاب «شهر خدا» یکی از آثار برجستهی اوست که از جهات مختلف، هم از نظر زبان و سبک نگارش و هم از نظر محتوا و اندیشه، درخور بررسی و نقد است.
«شهر خدا» صرفاً یک رمان یا داستان اجتماعی ساده نیست. این کتاب در لایههای زیرین خود، پرسشهای بنیادین دربارهی ایمان، حقیقت، جامعهی آرمانی، عدالت و نقش انسان در ساختن جهانی بهتر را مطرح میکند. بهآذین در این اثر، همانگونه که در ترجمههایش نیز دیده میشود، دغدغههای فلسفی و اومانیستی خود را با تجربهی زیستهی ایرانی درهم میآمیزد. همین ویژگی سبب میشود که کتاب نهتنها اثری ادبی، بلکه متنی برای اندیشیدن باشد.
محتوای کتاب
رمان «شهر خدا» در بستری اجتماعی ـ تاریخی روایت میشود. فضای داستان، ترکیبی از واقعیتهای جامعهی ایران در میانهی قرن بیستم و تأملات فلسفی نویسنده دربارهی سرنوشت بشر است. بهآذین در این کتاب میکوشد شهری خیالی را به تصویر بکشد که در آن، انسانها در پی عدالت، آزادی و رستگاریاند. این «شهر»، نمادی است از جامعهای آرمانی که همواره در تاریخ اندیشهی بشر مطرح بوده است؛ از «مدینهی فاضله»ی فارابی گرفته تا «اتوپیا»ی توماس مور و «جمهوری» افلاطون.
با این حال، بهآذین با واقعگرایی و آگاهی تاریخی خود نشان میدهد که تحقق چنین شهری ساده نیست. او شخصیتهایی میآفریند که هر یک نمایندهی دیدگاه یا تجربهای متفاوتاند: برخی در پی ایمان مذهبیاند، برخی در جستجوی حقیقت عقلانی، گروهی درگیر منافع مادی و طبقاتیاند، و عدهای نیز در میان این تضادها گرفتار شدهاند.
خط اصلی روایت در «شهر خدا» بهنوعی تلاش برای همزیستی میان این نیروهای متضاد است. نویسنده میپرسد: آیا میتوان جامعهای ساخت که در آن عدالت و ایمان و خرد همزمان حضور داشته باشند؟ یا این که همواره یکی از این عناصر بر دیگری غلبه میکند و تعادل را بر هم میزند؟
تحلیل و نقد محتوایی
۱. مضمون و درونمایه
درونمایهی اصلی کتاب حول مفهوم «شهر خدا» بهعنوان نماد جامعهی مطلوب انسان شکل میگیرد. این مضمون همزمان دینی، اخلاقی و اجتماعی است. بهآذین از یک سو به سنتهای فکری و دینی ایران و اسلام توجه دارد و از سوی دیگر با اندیشههای سوسیالیستی و اومانیستی آشناست. در نتیجه، اثر او آمیزهای است از این دو جریان: ایمان مذهبی و آرمان عدالت اجتماعی.
در نقد این جنبه میتوان گفت که «شهر خدا» گاهی در دام انتزاع میافتد. نویسنده بهقدری به بیان ایدههای خود علاقهمند است که روایت داستانی در برخی بخشها رنگ میبازد و متن حالتی خطابهگونه پیدا میکند. این امر شاید برای خوانندهی عام خستهکننده باشد، اما برای خوانندهی آشنا با فلسفه و تاریخ اندیشه جذاب است.
۲. شخصیتپردازی
شخصیتهای کتاب بیشتر نقش حامل ایدهها را دارند تا موجوداتی زنده و پرجزئیات. آنها نمایندهی نیروها و گرایشهای فکری و اجتماعیاند. از این منظر، «شهر خدا» به آثار تمثیلی نزدیک میشود. منتقدان گاه به همین دلیل اثر را فاقد پویایی داستانی میدانند. با این حال، در سنت رمانهای فلسفی و اجتماعی، چنین رویکردی پذیرفته و حتی رایج است.
۳. سبک و زبان
بهآذین بهعنوان مترجم بزرگانی چون تولستوی و ویکتور هوگو، بهخوبی با نثر ادبی و قدرت کلام آشناست. نثر «شهر خدا» غنی، پرشکوه و تا حدی متأثر از نثر ترجمههای ادبی است. استفادهی فراوان از استعاره، توصیفهای طولانی و جملات آهنگین، کتاب را به متنی ادبی ـ فلسفی بدل کرده است. در عین حال، همین ویژگی گاه به سنگینی متن میانجامد. برای خوانندهای که به دنبال داستانی ساده و پرکشش است، شاید زبان اثر مانعی جدی به نظر برسد.
۴. پیام اجتماعی و سیاسی
«شهر خدا» بازتابی از دغدغههای اجتماعی نویسنده در دهههای پرآشوب ایران است. بهآذین که خود از فعالان سیاسی و اجتماعی زمانهی خویش بود، در این اثر بهطور غیرمستقیم نقدهایی بر ساختارهای ناعادلانهی جامعه، سرکوب آزادیها و فقدان عدالت وارد میکند. پیام او روشن است: جامعهای عادلانه تنها با آگاهی، همبستگی و تلاش مشترک مردم ساخته میشود، نه با اتکا به قدرتهای بیرونی یا وعدههای پوچ.
جایگاه «شهر خدا» در ادبیات معاصر ایران
«شهر خدا» شاید در مقایسه با شاهکارهای داستاننویسی معاصر ایران مانند آثار صادق هدایت یا جلال آلاحمد کمتر شناخته شده باشد، اما از نظر فکری و ادبی ارزش فراوان دارد. این اثر نشاندهندهی تلاقی ادبیات با فلسفه و سیاست است؛ همان چیزی که بخش بزرگی از ادبیات قرن بیستم ایران را شکل داد.
بهآذین با این کتاب، هم میراث ادبی جهانی را به یاد میآورد (با الهام از سنت اتوپیاها) و هم به مسائل بومی ایران میپردازد. از این نظر، «شهر خدا» حلقهای است میان اندیشهی جهانی و تجربهی محلی.
«شهر خدا» اثری است که بیش از آنکه برای سرگرمی نوشته شده باشد، برای اندیشیدن نوشته شده است. خواندن آن نیازمند حوصله و آشنایی با مباحث اجتماعی و فلسفی است، اما برای کسی که به دنبال فهم اندیشههای بهآذین و بازتاب آنها در ادبیات معاصر ایران باشد، ارزشمند و ضروری است.
زندگینامهی محمود اعتمادزاده (بهآذین)
محمود اعتمادزاده (نام ادبی: بهآذین) در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در رشت به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همانجا گذراند و سپس برای ادامهی تحصیل به فرانسه رفت. در رشتهی مهندسی کشتیسازی درس خواند و مدتی در این حوزه فعالیت کرد. اما علاقهی عمیق او به ادبیات و فرهنگ باعث شد که مسیر زندگیاش تغییر کند.
بهآذین در بازگشت به ایران، فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی گستردهای آغاز کرد. او هم مترجم بود و هم نویسنده. ترجمههای او از آثار بزرگانی چون رومن رولان، تولستوی، ویکتور هوگو، بالزاک و شکسپیر هنوز هم از بهترین ترجمههای فارسی به شمار میآیند.
او علاوه بر فعالیتهای ادبی، حضوری پررنگ در عرصهی سیاسی داشت و به همین دلیل بارها زندانی شد. عضویت در حزب توده، فعالیتهای اجتماعی و نقدهای سیاسیاش باعث شد که بخش بزرگی از عمر خود را در تبعید یا زندان بگذراند. با این وجود، همواره نوشتن و ترجمه را ادامه داد.
از مهمترین آثار او در حوزهی داستاننویسی میتوان به «دختر رعیت»، «نقش پرند»، «موج و صخره» و «شهر خدا» اشاره کرد. در عرصهی ترجمه نیز آثار ماندگاری چون «ژان کریستف» رومن رولان و «بینوایان» ویکتور هوگو را به فارسی برگرداند.
بهآذین در سال ۱۳۷۵ در تهران درگذشت. میراث او، چه در عرصهی ترجمه و چه در داستاننویسی، همچنان بخشی مهم از ادبیات معاصر ایران به شمار میآید.