رمان “اوف… چه بزرگه دلت مثل یه دریاست” یک رمان عاشقانه و احساسی میباشد که دارای تهمایههای اجتماعی بوده و اخیرا توجهات بسیاری را به خود معطوف کرده است.
The novel “Ugh… How big your heart is like a sea” is a romantic and emotional novel that has social underpinnings and has attracted a lot of attention recently.
معرفی کتاب اوف… چه بزرگه دلت مثل یه دریاست
قهرمان این رمان روشنک نام دارد. او عاشق یکی از همکلاسیهایش به نام خشایار است. اما از ابراز علاقه و بیان کردن این موضوع با خشایار واهمه دارد.
مدتهای زیادی او با عشق به خشایار زندگی میکند و آن را ابراز نمیکند. در هر جایی با خیالپردازی خشایار را کنار خود میبینید و با او همراه میشود.
سرانجام وقتی که روشنک با حمایتهای دوستش آتوسا موفق میشود که عشق خود به خشایار را ابراز کند، با استقبال خشایار مواجه میشود و متوجه میگردد که در تمام این مدت، خشایار نیز به او علاقه داشته اما جرات و جسارت ابراز نداشته است.
از این بخش به بعد، داستان وارد یک عشق روان و زیبا میشود و روایت روزهای زیبای این دو نفر که بسیار به هم علاقه داشته و با نهایت احترام و محبت با هم برخورد میکنند، روایت میگردد.
رمان اوف چه بزرگه دلت… یکی از رمانهای جالب در ژانر عاشقانه و احساسی است.
دانلود رمان اوف چه تنگه دلم برای تو
book introduction
The hero of this novel is Roshanak. She is in love with one of her classmates named Khashayar. But he is afraid to express his interest and express this issue with Khashayar. For a long time, he lives with love for Khashayar and does not express it. Everywhere, you can imagine Khashayar by your side and he will be with him. Finally, when Roshanak, with the support of his friend Atusa, succeeds in expressing his love for Khashayar, he is welcomed by Khashayar and realizes that Khashayar has also been interested in him all this time, but he did not have the courage to express it. From this part onwards, the story enters a smooth and beautiful love and the narration of the beautiful days of these two people who are very fond of each other and treat each other with the utmost respect and affection is narrated.
فهرست مطالب
- طلوع خورشید عشق
- روزهای روشن
- یک اتفاق
- دلتنگی
- نگاههای یواشکی
- لحظهشماری
- جرات و قدرت
- آغاز عشق
- روزهای زیبا
- خورشید هرگز غروب نخواهد کرد
- The sunrise of love
- bright days
- a sudden
- Miss
- sneaky glances
- countdown
- Courage and strength
- the beginning of love
- beautiful days
- The sun will never set
از متن کتاب
… روزها یکی پس از دیگری سپری میشد. روشنک در همه حال، خشایار را در کنار خود تصور میکرد. حتی یکبار که داشت در دلش عاشقانه با او حرف میزد، حواسش نبود و بعضی کلمات را بلند بلند به زبان آورد. آتوسا با تعجب به او نگاه میکرد. …
همینطور که در آن طبیعت زیبا، روشنک از روی پل رد میشد، انگار که دستهای خشایار را گرفته باشد آرام زمزمه کرد: «چقدر قدم زدن با تو زیباست…» اما خیلی زود به خودش آمد و…
… خشایار از دانشگاه خارج شد وو پیش از رفتن به سمت منزل، به کافه آن ور خیابان رفت تا یک قهوه نوش جان کند. آتوسا با زور روشنک را هل داد و گفت که الان وقتش است. باید دل دل کردن را کنار بگذارد. …
From the text of the book
… Days passed one after another. Roshank always imagined Khasyar by his side. Even once when he was talking to her lovingly in his heart, he was not paying attention and uttered some words out loud. Atusa looked at him in surprise. …
… As Roshank was crossing the bridge in that beautiful nature, as if he was holding Khasyar’s hands, he softly whispered: “How beautiful it is to walk with you…” But soon he came to his senses and…
… Xharyar left the university and before going home, he went to the cafe on the street to have a coffee. Atusa forcefully pushed the lighter and said that now is the time. He should stop complaining. …
دانلود PDF کتاب رمان اوف چه بزرگه دلت…
مطالعه و دانلود رمان اوف چه بزرگه دلت مثل یه دریاست را به همه علاقمندان و دوستداران و عاشقان و دلباختگان کتابهای رمان PDF پیشنهاد میکنیم.
کتاب رمان اوف چه بزرگه… دارای نسخه کاغذی بوده و نسخه الکترونیکی آن موجود نیست. پیشنهاد میشود تا نسخه کاغذی کتاب را از کتابفروشیهای مجاز در سراسر کشور تهیه کنید. هم چنین میتوانید نسخه PDF کتابهای مشابه را از لینک زیر دانلود بفرمایید:
بهدلیل داشتن حقنشر، این کتاب دارای نسخهالکترونیک نیست.
برای تهیه نسخه چاپی کتاب، به کتابفروشیهای سراسر کشور مراجعه کنید.