“عباس میرزا” شاهزاده قاجار، فرزند “فتحعلیشاه” و “آسیهخانم” بود. او ولیعهد ایران و یکی از نجیبترین و شجاعترین شاهزادههای قاجار بود که اگر به سلطنت میرسید میتوانست آینده ایران را بهتر رقم بزند.
زندگی شخصی شاهزاده عباس میرزا
فتحعلیشاه برای عباس میرزا، “خردهخانم” دختر “میرزامحمدخان دولویقاجار” را که از بزرگان ایل قاجار بود به همسری برگزید. این ازدواج بیشتر از لحاظ سیاسی برای ایل قاجار اهمیت داشت و میتوانست به استحکام و همبستگی ایلات گوناگون قاجار کمک شایانی کند. بنابر رسوم قاجارها، عباس میرزا بلافاصله پس از ازدواج، روانه آذربایجان تا به عنوان ولیعهد، بر آنجا نیز حکومت کند.
متاسفانه بیماری مزمنی که دستگاه گوارش و کلیههای عباس میرزا را مورد حمله قرار داده بود، مزاج این شاهزاده جوان را از حال اعتدال خارج ساخته و او را از لحاظ جسمانی ضعیف و رنجور کرده بود. به همین دلیل او بایستی مدام تحت درمان پزشک قرار میگرفت. اما عباس میرزا مرد جنگ و سیاست بود و نشستن در منزل و مداوا را برنمیتابید. اشتغالات جنگی و سیاسی و حرکتهای مداوم او برای امنیت دادن به شهرهای ناامن و سرکوبی گردنکشان برای او بسیار مهم بود به همین دلیل روز به روز بر بیماریاش افزوده میشد.
برای آشنایی بیشتر با عباس میرزا میتوانید کتابهای زیر را به صورت PDF و رایگان دانلود کرده و مطالعه بفرمایید:
نقش عباس میرزا قاجار در جنگهای ایران و روسیه
عباس میرزا در جریان جنگهای ایران و روسیه رشادتها کرد و لحظهای تسلیم دشمن نشد. اما شوربختانه کثرت نفرات قشون روس و سلاحهای پیشرفته آنها، راههای پیروزی ایرانیان را بست و نهایتا شکستهای ننگین، با قرارداد مفتضحانه ترکمانچای، پایان این جنگها بود. قراردادی که شاهزاده جوان با تمام توان در مقابل آن ایستاد اما کوششهایش بیثمر ماند.
در دورانی که بیکفایتی قاجارها از یکسو، بزدلبودن قشون کشور از سوی دیگر و همچنین خیانتهای پی در پی رجال و بزرگان سیاسی برای دریافت صنار و دهشاهی پول سیاه از روس و انگلیس، نفس ایران را بریده بود، شاهزاده ععباس میرزا تنها فردی بود که با لیقات تمام قصد داشت تا از کیان و آبروی ایران و ایرانی دفاع کند اما به تنهایی موفق نگردید.
مرگ و پایان زندگی
مرگ زودهنگام این شاهزاده جوان، آیندگان را از وجود یک شاه مقتدر و زیرک محروم کرد. این شاید یکی از بزرگترین حسرتها در تاریخ معاصر ایران باشد که از وجود چنین شخصیت کاریزماتیک و شایستهای ایرانزمین محروم گشت تا افراد بیکفایتی بر تخت نشسته و خاک ایران را به حراج بگذارند. هیچ فردی در تاریخ قاجار به اندازه او لایق شاهنشاهی ایران نبود.
ماجرای مرگ عباس میرزا
در جریان تحریک انگلستان، افغانها شوریده و با حمایت استعمار پیر در پی کسب استقلال بودند. قشون ایران به آن منطقه لشگر کشیده و هرات در محاصره بود که فتحعلیشاه به دلیلی نامعلوم عباس میرزا را فراخواند. به محض رسیدن شاهزاده به هرات، فتحعلیشاه او را برای ادامه محاصره شورشیان باقی گذاشت و خود عازم تهران شد اما در همین هنگام بیماری کهنه کلیه شاهزاده جوان تشدید شده و در شهر مشهد درگذشت.
پس از مرگ این شاهزاده لایق، پسر جوانش محمدمیرزا به ولیعهدی رسید. اما محمدمیرزا کوچکترین بهرهای از هوش و ذکاوت و درایت و شجاعت پدر مرحومش نبرده بود. محمدمیرزا پس از مرگ فتحعلیشاه با نام سلطنتی محمدشاه قاجار بر تخت شاهی ایران بنشست. از مهمترین اقدامات نابخردانه او، دستور قتل قائممقامفراهانی صدر اعظم ایران، سیاستمدار و ادیب بزرگ زمان بود.
شاهزاده عباس میرزا قاجار، وطنپرست اما ناکام
از وطن پرستی عباس میرزا بسیار گفته شده. نامهای که “قائممقامفراهانی” به همسرش (خواهر عباس میرزا) بعد از فوت عباس میرزا نگاشت، خود گویای همهچیز است. در ادامه این نامه را مرور خواهیم کرد:
شاهزاده جان قربانت شوم! ز دوری تو نمردم چه لاف مهر زنم که خاک بر سر من باد و مهربانی من. اما یقین بدانید که در این واقعه هایله که خاک بر سر من و ایران شد، تلف خواهم گردید. دریغ و درد که آسمان نخواست ایران نظام گیرد و دولت و دین انتظام پذیرد. در این اعصار و اعوام کسی مثل ولیعهد جنتمکان یاد ندارد؛ عدل محض بود، محض عدل بود. حق خدمت خوب میدانست و قدر نوکر خوب میشناخت. به خدمت جزیی نعمت کلی میداد، ایتام را پدر بود و ارامل را پسر. اهل آذربایجان در مدت سی سال، پرورده احسان بودند. اهل خراسان را در این مدت سه سال، چنان بنده عدل و انعام و غلام فضل و اکرام خود فرمودند که صد برابر مطیعتر از اهل آن سامان شده بودند. این غلام پیر به چه زبان بگوید و به چه بیان بنویسد؟ خدا نخواست که جهان در عهد جهانداری او زنده و نازنده شود!
تصویری از بهمن انصاری (پژوهشگر تاریخ) در کنار تندیس عباسمیرزا
مکان: کاخ گلستان