در پستهای قبلی به شرح عواملی که منجر به سقوط ساسانیان شد، پرداختیم. سپس یورش اعراب از نخستین جنگها تا قادسیه و فتح تسیفون را مورد بررسی قرار دادیم. در این مقاله به جنگ نهاوند، مرگ یزدگرد و فروپاشی کامل ساسانیان خواهیم پرداخت.
بخشهای پیشین:
مقاله بررسی عوامل فروپاشی ساسانیان
مقاله شرح جنگهای اعراب و ساسانیان
اعراب پس از فتح ایران
جنگ نهاوند و فروپاشی کامل ساسانیان
پس از فتح تیسفون و سقوط پایتخت ساسانیان، اعراب هر آنچه که در شهر بودونبود را به یغما بردند و تیسفون به ویرانه بدل شد. سپس نگاه چپاولگران به خوزستان جلب گردید.
خوزستان باستانی که از دوران تمدن عیلام تا پایان ساسانیان، مظهر تمدن و فرهنگ بود و هزاران سال مدنیت را در خود محفوظ داشت. بادیهنشینان به خوزستان لشگر راندند. با وجود مقاومت خوبی که مردم داشتند، ولی در نبود شاه و فرمانروا شکست خوردند. چند روز بعد، از خوزستان جز ویرانهای باقی نماند.
از نظر عمربنخطاب، اینجا باید پایان فتوحات میبود و لشگر اعراب به حجاز بازمیگشت. عمر علاقهای نداشت که لشگر بیش از این در ایران پیشروی نماید. تا همینجا هم طی مدت کوتاهی به اندازه تمام تاریخ بادیهنشینان حجاز، به ثروت و مکنت دست پیدا کرده بودند.
با این حال پیش از تصمیم قطعی عمر و دستور رسمی، لشگر اعراب به سمت شمال ایران حرکت کرد. فرماندهان پیروز در قادسیه میدانستند که به زودی یزدگرد سوم برای بازپسگیری سرزمینهای ایرانی، بازخواهدگشت.
حدس آنها درست بود. یزدگرد با لشگری که از دیگر نقاط ایران گردآوری کرده بود، به هم آن آمد. اینبار تمام ایران پشت او ایستاده بود تا خیانتهای قادسیه جبران شود. در نهاوند دو لشگر به هم رسیدند اما از آنجا که زمانه، به ایران پشت کرده بود، این بار نیز پیروزی با اعراب بود. این آخرین مقاومت ملی ایرانیان در مقابل اعراب بود که با شکست سنگین همراه شد. اعراب خود پیروزی در نهاوند را «فتحالفتوح» نامیدند زیرا پس از این نبرد، به راحتی به درون ریخته و تمام فلات ایران تا جیحون و سیحون را متصرف شدند.
مرگ عمر بن خطاب
در همین دوران، عمر هم کشته شد. یک اسیر ایرانی به نام پیروز نهاوندی، بعد از آن که خرید و فروش کودکان و بانوان ایرانی در میدان بردهفروشان اعراب را مشاهده کرد، سخت خشمگین شد و قسم خورد که عمر را از بین خواهد برد. چند روز بعد و در موقعیتی مناسب، با خنجری دو سر، به عمر و چند نفر دیگر از سران عرب حمله کرد و همگی را به قتل رساند و متواری شد. او بعدها خود را به کاشان رساند و در همان شهر نیز درگذشت. مقبره او با نام «آرامگاه باباشجاعالدین» هماکنون در کاشان موجود است.
مرگ یزدگرد سوم
یزدگرد با اندک نزدیکان خود به سمت شرق ایران گریخت. «باو» عموزاده یزدگرد پیشنهاد داد تا شاهنشاه به طبرستان برود تا در پناه کوههای مستحکم البرز و دریای ورجاوند کاسپین، از آزار اعراب در امان بوده و برای ادامه نبرد با اعراب تدارک بیند. ولی یزدگرد این پیشنهاد را نپذیرفت. او عقیده داشت در پارس و سیستان بهتر میتواند لری از نیروهای جنگی فراهم کند. باو و یزدگرد از هم جداشدند. باو به طبرستان رفت و همانطور که پیشبینی کرده بود، آنجا در امان ماند. فرزندان باو تا هفت قرن بعد، در طبرستان تحت عنوان یک حکومت محلی به نام باوندیان، حکمرانی کردند.
پس از مرگ عمر و در جریان جنگ قدرت در میان سران عرب که به خلافت عثمان منجر شد، مدتی اعراب از آسیبرساندن به ایران غافل شدند. اما بعد برای دستیابی به غنیمتهای بیشتر، مجددا به ایران لشگر فرستاده شد. در این زمان ایالت پارس به خاک و خون کشیده شد.
یزدگرد که در پارس بود، مجددا مجبور به فرار میشود. به سمت شمالشرقی ایران حرکت میکند. از فرماندار مرو درخواست کمک میکند اما او نمیپذیرد تا با یاری رساندن به شاه، خطر حمله اعراب به شهر را بپذیرد. دست آخر شاهنشاه ساسانی، خسته و تنها به آسیابان پناه میبرد و درخواست آب و غذا میکند. آسیابان به طمع انگشترها و زیورآلات او، بدون آنکه شاه را بشناسد، او را به قتل میرساند و پس از دزدیدن جواهراتش، جنازه یزدگرد را در رودخانهای میاندازد. مدتی بعد دو کشیش مسیحی ایرانی، جنازه شاه را از آب بیرون کشیده و با احترام در مکانی مخفی، دفن میکنند.
با مرگ یزدگرد، پادشاهی ساسانی به طور رسمی از بین رفت. دیگر شهرهای ایران از کرمان و یزد تا سیستان و هرات و خراسان و ماورالنهر یک به یک به تاراج رفت و جز ایالت طبرستان، تمام فلات ایران سقوط کرد.
سکهای بازمانده از اواخر دوران ساسانیان با تصویر یزدگرد سوم