در زمانی که یونانیان اوج دوران شکوفایی و پیشرفت خود را میگذراندند، در غرب این سرزمین و در شبهجزیره ایتالیا، اقوامی میزیستند که به آهستگی مشغول پیشرفت بودند اما هنوز از لحاظ فرهنگ و تمدن از یونانیان بسیار عقبتر بودند. این مردم در سراسر شبهجزیره ایتالیا پراکنده بودند اما مترقیترین آنها در شهر رم میزیستند. رمیها حکومتی جمهوری داشتند. آنان به طور دائم با همسایگان خود در گوشه و کنار ایتالیا سرگرم نبرد بودند و بههمیندلیل جنگاوری در میان آنها اهمییت فوقالعادهای داشت.
رمیها اندک اندک با استیلا بر سرزمینهای دیگر قدرتمندتر شدند. روابط تجاری قدیمی میان رم و یونان باعث ورود فرهنگ یونانی به رم شده بود. با شکلگیری امپراطوری روم، رومیها در آغاز به عنوان متحد یونانیان و دولتشهرهای آن بودند. اما کمی بعد سیاست خود را عوض کرده و کل یونان را متصرف شدند. از این زمان فرهنگ یوننانی به دشت در امپراطوری روم گسترده شد و با فرهنگ قدیمی رم -که آن نیز بیتاثیر از یونانیها نبود- ادغام گشت و فرهنگ رومی را تشکیل داد.
در قرن سوم پیشاز میلاد، گسترش فتوحات رم و فتح بیشتر مناطق ایتالیا، موجب شد تا با حکومت کارتاژ همسایه شوند. این همسایگی از همان آغاز با تصادم دو دولت همراه شد و به زودی بر سر منافع اقتصادی و راههای دریایی جنگهایی میانشان پیش آمد. کارتاژیها در سواحل شمالی افریقا و برخی از جزایر دریای مدیترانه حکومت میکردند.
بیش از 500 سال جنگ میان رم و کارتاژ به درازا کشید. اما سرانجام رمیها توانستن در نبردی بزرگ کارتاژ و فرمانده مقتدر آن، "هانیبال" را شکست داده و ایند ولت را منقرض کنند. زینپس رم به قدرت اول منطقه تبدیل شد.
رمیها به تدریج بر متصرفات خود افزودند. آنها پس از تصرف سرزمینهای کارتاژ، متوجه مصریها شدند. پس از فتح مصر، آسیایصغیر (ترکیه کنونی) را تصرف کردند و کشوری وسیع پدید اوردند. از این زمان حکومت رم به امپراطوری روم تبدیل گشت.
گستردگی بیش از حد قلمرو روم برای آن امپراطوری مشکلاتی در پی داشت. اما مهمترین دغده آنها همسایگی با امپراطوری ایران اشکانی بود. تا این زمان رومیها اشنایی زیادی با حکومت اشکانیان نداشتند. همسایگی این دو موجب جنگهای بسیاری شد که کمتر از هزار سال، یعنی تا اواخر دوره حکومت ساسانیان در ایران، ادامه یافت. این جنگ ها موجب تضعیف هر دو کشور شد.
امپراطوری روم از قرن سوم میلادی دچار مشکلاتی شد که به تدریج قدرت آن را تحلیل میبرد. یکی از علل این مشکلات وسعت بیش از حد قلمرو امپراطوری و دیگری شیوع مسیحیت در دل این قدرت بود. برای حل این مشکل، امپراطور کنستانتین، شهر بیزانتیوم را در نیمه شرقی امپراطوری (استانبول فعلی) به پایتختی برگزید و خود به آنجا کوچ کرد. این اقدام، مقدمه تقسیم روم به دو قسمت شرقی و غربی گردید (سده سوم میلادی).
از آن پس رومغربی به دلایل حملات مداوم اقوام بیابانگرد رو به انحطاط نهاد و بعدها منقرض گردبد. اما رومشرقی به دلیل برخورداری از سرزمینهای ثروتمند تا مدتها به حیات خود ادامه داد تا آنکه در سال به وسیله ترکان عثمانی فتح شده و منقرض گشت.
امپراطوری روم در اوج قدرت