از دیگر کسانی که بعد از قتل ابومسلم به قیام علیه خلافت تازیان اقدام کرد، استادسیس بود هر چند که نمیتوان به طور مستقیم قیام او را به خونخواهی ابومسلم مربوط کرد.
آغاز کار استادسیس
قیام استادسیس به سال صد و پنجاه هجری رخ داد و ظاهرا برای اصلاح آیین زرتشت بوده است؛ ولی عده قابل ملاحظهای از هواخواهان ابومسلم نیز برای اظهار مخالفت با خلیفه به او پیوستند. شورش استادسیس، شورشی ضد خلیفه، ضد عرب و حتی ضد اسلام قلمداد میشد.
از بررسی در اسناد تاریخی چنین برمیآید که در خراسان، امارت داشته است. البته استادسیس یک بار دیگر در سال ۱۴۷ هجری روستاییان بادغیس را بر ضد حکومت برانگیخته بود اما در قیام جدید که به نوعی آیین بهافرید را زنده کرد، بسیاری از زرتشتیان نواحی هرات و سیستان نیز به او پیوستند و نهضت وی در بین اهل ذمه و موالی، وسعت فوقالعادهای یافت.
قیام بزرگ استادسیس
داستان قیام و خروج او را طبری در کتاب تاریخ طبری خود ذیل حوادث سال ۱۵۰ هجری اورده است و باقی مورخان مطالب را کم و بیش از وی گرفتهاند. به هر روی، آنچه مسلم است، جمعیت انبوهی گرد وی را گرفتند و شمار یاران جنگیاش را تا سیصدهزار هم نوشتهاند.
طی چند برخورد که بین لشگر استاد سیس با لشگر خلیفه رخ داد استادسیس پیروز شد و این مطلب، منصور را فوقالعاده نگران کرد. خلیفه، پسرش مهدی را مامور دفع استادسیس کرد. مهدی که آن زمان در ری بود، خازمبنخزیمه را به دفع استادسیس گسیل داشت. جنگی شدید درگرفت و لشگر استادسیس پس از مقاومتی دلیرانه، شکست خورد و هفتادهزار از لشگریان وی کشته شدند. در ادامه نیز قلعه شورشیان به دست سپاه خلیفه افتاد و چهاردههزار تن اسیر شدند که به دستور خازمبنخزیمه همه را گردند زدند.
استادسیس پس از این نبرد، با باقیمانده یارانش به کوهی پناه برد و مقاومت کرد ولی در آخر کار مجور گشت تا تسلیم شود. خازم به مهدی پسر خلیفه نامه نوشت و از پیروزی بر استادسیس خبر داد. طبری از سرنوشت استادسیس به صراحت چیزی نگفته ولی گویا پس از تسلیم شدن، همراهانش را آزاد کردند و خوش را با فرزندانش به بغداد فرستادند و در بغداد او را کشتهاند -۱۵۱ هجری. ابناثیر، استادسیس را پدر مراجل مادر مامون میداند.
بررسی مطالب پراکنده در باب قیام استاذسیس
آنچه از خلال روایات پیداست، قیام استادسیس مانند قیام سنباد، جنبه سیاسی و دینی داشته. ابناثیر مینویسد: «وی دعوی پیغمبری کرد و یارانش آشکار کفر و فسق میورزیدند و او خود را موعود زرتشت میگفته است.» در اینگونه روایتها جای تردید هست و به هر حال باید جانب احتیاط را نگه داشت چون مورخان دستگاه خلافت برای ملکوک کردن چهره دشمنان خلیفه، چنین مطالبی را مینوشتند.
بنابر مندرجات کتاب تاریخ سیستان، در همان سالی که وی در خراسان قیام کرد، مردی در بُست سیستان به یاری او برخاست. نامش محمدبنشداد و دیگری آرویه مجوسی بود که با گروهی بزرگ بدو پیوستند تا یاریاش دهند.
استادسیس یک پیشوای زرتشتی انقلابی بود که نزد بیشتر پیروانش به چشم یک منجی موعود و سوشیانت آخرالزمان نگریسته میشد. بر همین اصل نزد یاران و پیروانش مورد تقدیس و تکریم بود. مقاومت استادسیس در برابر تازیان مهاجم، از صحنههای درخشان و غروربرانگیز ایرانیان سدههای نخستین اسلام در برابر تازیان اشغالگر است و این نکته را میرساند که این مردم با هر بهانهای و بعضا زیر نام دین و عقیدهای در برابر دشمنان خود صفآرایی کرده و گرد سرداران خود را میگرفتند. اگر سرداری شکست میخورد یا کشته میشد، سردار دیگری بود که پرچماش را از زمین برداشته و به اهتزاز درآورد و ایرانیان را در برابر ظلم و ستم بشوراند. تاریخ ایران از این صحنههای درخشان مقاومت و دلیری بسیار دیده.
نویسنده: مسعود مقیمی
همچنین بخوانید:
قیام ایرانیان به خونخواهی ابومسلم
قیام مقنع
بابک خرمدین و قیام خرمدینان
تاریخ شاهنامهسرایی
یعقوب لیث صفار، احیاگر ایران پس از اسلام
صفاریان پس از یعقوب
نام ایران در شعر شاعران عصر سامانی و غزنوی
طاهر ذوالیمینین، نخستین امیر مستقل ایرانی پس از ساسانیان
سلسله طاهریان در تاریخ ایران