به بیماری اندر بمرد اردشیر همی بود بیکار تاج و سریر همای آمد و تاج بر سر نهاد یکی راه و آیین دیگر نهاد سپه را همه سربسر بار داد در گنج بگشاد و دینار داد به رای و به داد از پدر برگذشت همی گیتی از دادش آباد گشت نخستین که دیهیم بر سر نهاد جهان را به داد و دهش مژده داد که این تاج و این تخت فرخنده باد دل بدسگالان ما کنده باد همه نیکویی باد کردار ما مبیناد ...