شعری شاهكار از فروغ فرزاد : ... همه میدانند همه میدانند که من و تو از آن روزنه ی سرد عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخهء بازیگر دور از دست سیب را چیدیم همه میترسند همه میترسند ، اما من وتو به چراغ و آب و آینه پیوستیم و نترسیدیم... فروغ فرخزاد در کافه کتاب بخوانید: دین و جهان زن در طول تاریخ فرهنگ چیست فرهنگ است یا نیرنگ مرگ اورارتو امروز چاره چیست