حکایت اول آن ندیدی که خرده دان به شکر داروی تلخ را کند شیرین تا به آن حیله از تن رنجور ببرد رنج و محنت دیرین روباهی با گرگی دم مصادقت می زد و قدم موافقت می نهاد، و با یکدیگر به باغی گذشتند، در استوار بود و دیوار پر خار، گرد آن گردیدند تا به سوراخی رسیدند، بر روباه فراخ و بر گرگ تنگ روباه آسان درآمد و گرگ به زحمت فراوان. انگورهای گوناگون دیدند ...