کمتر انسانی است که تا به حال اسمی از رمان بینوایان نشنیده باشد. رمان بینوایان به اندازهای در میان ابنای بشر جاافتاده است که تقریب در هر گوشهای از کرهزمین، از هر فردی در مورد این رمان بپرسید، حتی اگر آن را نخوانده باشد اما دستکم یکبار نام آن را شنیده است.
رمان بینوایان شاخصترین و مشهرترین اثر ویکتور هوگو نویسنده بزرگ فرانسوی میباشد. ویکتور هوگو با این انتشار این رمان در سال 1862 میلادی، به شهرتی جهانی دست یافت. در ادامه این مقاله، به بررسی تمام ابعاد این رمان مشهور خواهیم پرداخت.
همچنین بخوانید: معرفی و نقد کتاب صد سال تنهایی
خلاصه رمان بینوایان شاهکار ویکتور هوگو
این رمان با شرح داستانی از زندگی یک پیرمرد آغاز میشود. او اسقف کلیساست و هفتاد و پنج سال سن دارد. آنچه از شخصیت این پیرمرد میتوان بدان اشاره کرد، فروتنی و مهربانی بیحد و حصر اوست. او هر روز مشغول کمککردن و یاریرساندن به افراد بینوا و فقیر است. او صادقانه بیشتر حقوق ماهیانهای که از دولت میگیرد، به اضافه کمکهای مردمی به کلیسا را خرج فقرا میکند.
دومین شخصیتی که وارد داستان میشود، ژان والژان است. ژان والژان مردی تنگدست است که یک روز برای سیر کردن شکم بچههای خواهرش، یک قرص نان میدزد. او به جرم دزدیدن همان یک قرص نان به پنج سال زندان محکوم میشود. او در طول دوران محکومیتش چندبار برای فرار از زندان میکوشد و هربار شکست خورده و به دوران محکومیتش اضافه میشود. حالا مدت زمان محکومیت ژان والژان به نوزده سال رسیده است.
ژان والژان سرانجام پس از نوزده سال از زندان آزاد میشود. او آواره و سرگردان مشغول سفر میشود و چندی بعد، وارد شهری میشود که موسیو میرییِل -همان اسقف تعریفشده- ساکن کلیسای آنجاست. ویکتور هوگو، ژان والژان را در هنگام ورود به شهر، اینگونه توصیف میکند:
در یکی از نخستین روزهای اکتبر ۱۸۱۵ میلادی، حدودا یکساعت پیش از غروب آفتاب، مردی که پیاده سفر میکرد، به آن شهر کوچکی وارد شد. سکنه کمیابی که در آن لحظه جلو پنجرهشان، یا بر آستانه خانهشان بودند، این مسافر را با یک نوع اضطراب مینگریستند. آنها مشکل بود که در عمرشان، رهگذری با ظاهری فلاکتبارتر ژندهتر از او دیده باشند.
او مردی بود بلندقد، چهارشانه، تنومند، و حدودا چهلوشش تا چهلوهشت سال داشت. کلاه آفتابگردان حصیریاش تا بالای چشمانش را میپوشاند و رخسارش آفتابسوخته شده بود. از گردنش قطرات عرق به پایین میچکید، پیراهنش از متقال درشت زرد، بسته شده به گردنش با لنگر کوچکی از نقره، سینه پشمآلودش را نمایان میگذاشت. کراواتی داشت به شکل طناب، به گردن پیچیده؛ شلواری کهنه از کتان آبی که ازهمگسیخته شدهبود، یک زانویش سفید، زانوی دیگرش سوراخ؛ نیمتنه کهنهای خاکستریرنگ و پارهپاره، وصلهوپینهخورده به یک آرنج با ماهوت سبز دوخته شده با ریسمان؛ بر پشت یک توبره سربازی، کاملا انباشته، به خوبی مسدود، و بسیار نو؛ بر دست چوبدستی بزرگ گردهدار؛ پاها بیجوراب در کفشهایی نعلدار؛ سر چیده شده، و ریشش بلند و نامرتب بود.
او از فرط خستگی و گرسنگی، به هرکسی رو میاندازد اما کسی نه به او کاری میدهد و نه اندک غذتیی. حتی از سر ناچاری به زندان شهر مراجعه کرده و درخواست میکند تا او را دستگیر کنند! نهایتا پیرزنی به او میگوید که بهتر است سری به اسقف شهر بزند.
اسقف شهر آقای میرییِل به او خوراک میدهد و اتاقی را برای استراحت دراختیارش میگذارد. ژان والژان اما پس از آنکه سر حال میآید، چند بشقاب نقره از منزل اسقف دزدیده و فرار میکند. طولی نمیکشد که ژان والژان دستگیر میشود. اسقف اما در کمال نجابت به رییس ژاندارمری میگوید که او خودش بشقابها را به ژان والژان داده و بدینترتیب ژان والژان از به زندان افتادن دوباره، نجات مییابد. ژان والژان متحول میگردد.
در ادامه زنی به نام فانتین وارد داستان میشود. او زنی است عاشقپیشه که از معشوقهاش باردار شده و معشوقهاش وی را ترک کرده است. این زن از روی ناچاری، دختر خود که کوزت نام دارد را برای کلفتی و کارگری در اختیار خانواده آقای تناردیه گذاشته است. این خانواده بیرحمانه از کوزت بهرهکشی میکنند.
خانم و آقای تناردیه، افرادی فاقد اخلاق و بسیار خشن هستند. آنها دارای رذائل اخلاقی بیشماری هستند. فانتین نمیداند که دخترش در چه جهنمی زندگی میکند.
در ادامه، شاهد برخورد کوزت، ژان والژان، خانواده تناردیه و دیگر شخصیتهای داستان هستیم که رویدادهایی مهیج، دربردانرده عشقو نفرت و شادی و غم را برای مخاطب میسازند.
نقد و بررسی رمان بینوایان
کتاب بینوایان (به لاتین: Les Misérables) به صورت سومشخص روایت میشود. در این رمان ما شاهد آن هستیم که نویسنده با دقتی فوقالعاده، زمان گذشته و آینده را شرح داده و مخاطب را در جریان داستان، با زیرکی سرگردان میکند. البته این سرگردانی، گیجکننده نیست. روایات داستان، مربوط به فرانسه قرن نوزدهم است. مشهور است که ویکتور هوگو هفده سال از عمر خویش را صرف نگارش این شاهکار کرده است.
ژان والژان، قهرمان اصلی کتاب بینوایان، مردی است که بر اثر جبر روزگار و بیعدالتی جامعه، به آدمی وحشی و ناسپاس تبدیل میگردد. جامعه نسبت به او که تنها برای سیرکردن شکم خواهرزادههایش و از سر ناچاری قرص نانی دزدیده است، بسیار سخت گرفته و نوزده سال از عمر وی را در زندان تباه میسازد. اما حتی پس از آزادی نیز دیگر نمیتواند مثل یک فرد عادی زندگی کند و بیعدالتی تا پایان عمر، به دنبال اوست. این مرد طی نوزده سال زندان، به انسانی فاسد تبدیل میشود اما قلب پاک اسقف، او را مجددا تطهیر مینماید.
ویکتور هوگو در کتاب بینوایان تمامی مفاهیم مهم قرن نوزدهم فرانسه از جمله بیعدالتی، فقر و فلاکت، سیاست، اخلاقیات و ضداخلاقیات، مذهب و… را مورد نقد قرار داده و کوشیده است تا یک داستان شگفتانگیز، امیدبخش، عبرتآموز، اخلاقی، غمانگیز، اجتماعی و روانکاوانه خلق نماید و صدالبته در این راه نیز به شدت به موفقیت رسید.
از روی این رمان تابهحال چندین فیلمسینمایی، سریال، انیمیشن و کارتون ساخته شده است. همچنین چندین بار این داستان به صورت نمایشنامه و تئاتر، به روی صحنه رفته است.
همچنین بخوانید: معرفی و نقد کتاب جز از کل
بخشهایی از کتاب بینوایان
– هرجا که اسقف پیر پدیدار میشد، تو گویی که جشن برپا شده است. پنداشتی که در عبورش، چیزی حرارتبخش و درخشان وجود دارد. کودکان و پیران چنان به خاطر اسقف بر آستانه درها میآمدند که گویی برای آفتاب آمدهاند. مردم برای سلامتی و بهروزی او، دعای خیر میکردند. هرکس به هر مشکلی برمیخورد، خانه اسقف پیر، خانه امید او بود.
– هرکس در هر ساعتی، مسیو میرییل را میتوانست بر بالین بیماران و محتضران بطلبد. او همیشه برای کمک به دیگران وقت داشت. وی بیخبر از آن نبود که این عمل عالیترین وظیفهاش و بزرگترین کارش است. خانوادههای بیسرپرست، یا یتیمان، محتاج به آن نبودند که آمدنش را تمنا کنند. او خود به موقع میرسید.
– هرگز نه از دزدان بترسیم، نه از آدمکشان. اینها خطرات بیرونیاند، خطرات کوچکند. از خودمان بترسیم. دزدان واقعی، پیشداوریهای ما هستند؛ آدمکشان واقعی نادرستیهای ما هستند. مهالک بزرگ در درون مایند. چه اهمیت دارد آنچه سرهای ما را، یا کیسه پولمان را تهدید میکند! نیاندیشیم جز در آنچه که روحمان را تهدید میکند.
– یکشنبه شب، موبو ایزابو، نانوای میدان کلیسا در فاورول، برای رفتن به رختخواب آماده میشد که ناگهان صدای ضربت سختی را که بر در آهنی شیشهدار جلو دکانش وارد آمد، شنید. به موقع پشت در رسید و دید که یک دست و بازو از میان سوراخی که بر در آهنین و بر شیشه ایجاد شده بود به درون آمده است. دست نانی برداشت و برد. ایزابو شتابان بیرون آمد. دزد با تمام توانش میگریخت. ایزابو دنبالش دوید و دستگیرش کرد. دزد، نان را دور انداخته بود. اما دستش هنوز خونآلود بود. نام آن دزد، ژان والژان بود.
– راههای سرنوشت آدمی همه سرراست نیستند؛ به صورت خیابانی مستقیم پیش پای صاحب خود منبسط نمیشوند؛ بنبستهایی دارند، و راههای کج و معوجی، و پیچهای تاریکی، و چهارراههای اضطرابآوری که چندین راه از آنها منشعب میشود.
– کار، یک ناموس بزرگ است؛ کسی که به صورت یک کسالت از خود براندش به صورت یک شکنجه دچارش خواهد شد؛ اگر نخواهی کارگر شوی نوکرش خواهی شد. کار هرگز شما را از یک طرف رها نمیکند مگر برای آنکه از طرف دیگر گریبانتان را باز گیرد؛ نمیخواهی دوستش باشی، نوکرش خواهی شد.
– بعضی اشخاص قواعد شرف را همانطور مینگرند که کسی ستارگان را بنگرد، یعنی از راهی بسیار دور.
– کوزت بالا میرفت، پایین میآمد، میشست، پاک میکرد، چنگ میزد، میروفت، میدوید، جان میکند، نفسنفس میزد، چیزهای سنگین را جابهجا میکرد، و با آنکه بسیار ضعیف بود، کارهای بزرگ و دشوار انجام میداد. نسبت به او هیچ رحمی در کار نبود؛ خانمی بیدادگر و آقایی زهرآگین داشت.
– ولی ما چه انقلابی میکنیم؟ هماکنون گفتم، انقلاب حقیقت. از لحاظ سیاسی در عالم جز یک اصل وجود ندارد و آن عبارت است از سلطنت آدمی نسبت به خویشتن. این سلطنت که من نسبت به خودم دارم، آزادی نامیده میشود.
آشنایی با ویکتور هوگو
ویکتور هوگو (به انگلیسی: Victor Hugo) بزرگترین شاعر، نویسنده، نمایشنامهنویس و روشنفکر فرانسوی است. خالقآثار بینظیری چون بینوایان و گوژپشت نوتردام است که در تاریخ فرانسه تا ابد حک خواهند شد.
پیشنهاد کافهکتاب: دانلود کتاب گوژپشت نوتردام
او را از پیشروان مکتب رمانتیسم میدانند. آثار و نوشتههای ویکتور هوگو، منشا تحولات فکری بزرگی در فرانسه شد و بسیاری از روشنفکران و بزرگان بعدی، از پیروان او و تحتتاثیر آثار او بودند.
همچنین بخوانید: معرفی و نقد کتاب دختری که رهایش کردی از جوجو مویز
سخن پایانی
خواندن رمان بینوایان برای هر فردی با هر جنسیت و سن و سالی، مناسب است. این رمان یکی از سرگرم کنندهترین آثار تاریخ ادبیات غرب است. به گونهای که میةوان آن را در شمار ده رمان برتر کل تاریخ قلمداد کرد.
رمان بینوایان حاوی نکات اخلاقی بینظیری است. در سطر به سطر این کتاب، انسانیت و نوعدوستی موج میزند. پیامهای اخلاقی موجود در این کتاب که به ضمیر ناخودآگاه مخاطب ارسال میشود، خود یک کلاس درس بزرگ برای شناخت و درک انسانیت است.
قلم ویکتور هوگو بههیچعنوان خستهکننده نیست. قلم این نویسنده بزرگ بهاندازهای قدرتمند و جذاب است که مخاطب را به درون داستان کشیده و بیهیچتردیدی شما در هنگام خواندن این کتاب، درگیر در داستان خواهید شد.
کلام آخر آنکه اگر خواهان مطالعه یک اثر جاودان و بیهمتا هستید که در عین سرگرم شدن، بر افکار و اندیشههای شما و نوع نگرش شما به زندگی نیز تغییرات مثبتی وارد نماید، بیشک بی نوایان بهترین و هوشمندانهترین انتخاب است.
نظر شما در مورد کتاب بینوایان چیست؟ در کامنتها دیدگاه خود را بیان کنید.
نویسنده: بهمن انصاری
هنوز رمان بینوایان را مطالعه نکردهاید؟ |