ریشه اسطوره “حاجی فیروز” در ایران باستان

نوروز جشن «دوباره‌زایی» و تولد است. تولد بهار. تولد طبیعت. پایان سرما. از قدیم در ایران‌باستان رسم بود که پایان زمستان و تولد بهار و رویش مجدد طبیعت را جشن می‌گرفتند. قدیمی‌ترین نشانه‌های نوروز در میان ایرانیان، به اسطوره "جمشید" نسبت داده شده است. این خود نشان می‌دهد که ایرانیان، در هزاران سال پیش -خیلی پیش‌تر از هخامنشیان– آغاز بهار و نوزایی طبیعت را جشن می‌گرفتند.

آغاز بهار و سرسبزی طبیعت در نزد ایرانیانِ تشنه‌ی شادی، به اندازه‌ای اهمیت داشت که در کنار جشن اصلی نوروز، چندین بهانه برای شادی بیشتر تراشیده بودند. از آن‌جمله‌اند، جشن "سپندارمزگان" -جشن گرامی‌داشتِ زمین و روزی خجسته به مناسبت نزدیک شدن به پایان فصل سرما و آغاز باروری زمین که این روزها به اشتباه با جشن ولنتاین و عشق به زن یکی انگاشته شده است- و جشن «چهارشنبه‌سوری» -که مشخص نیست نام آن در ایران‌باستان چه بود.

همچنین برای شادی بیشتر این روزها، کم‌کم سنت‌هایی نیز به بهار نسبت داده شد. از جمله تعیین روز ششم فروردین به‌عنوان تاریخ تولد "زرتشت" و پیداییِ اسطوره "خواجه‌پیروز".

خواجه‌پیروز – که پس از اسلام با نام "حاجی فیروز" مشهور شد- اشاره به بازگشت پیروزمندانه "تُموز" (ایزدِ شهید شونده‌ی سومری/بابلی) و نمونه ملی آن "سیاوش" دارد.

سیاوش پسر "کیکاووس" پادشاه اساطیری ایران بود که طی ماجرایی، به او تهمت «زنا» زده و او را گناهکار جلوه دادند. سیاوش نیز برای اثبات بی‌گناهی خویش، به درون آتش رفته و سالم از آن خارج شد. طی این وقایع و ماجراهای بعدی، سیاوش مظلومانه تَرکِ وطن کرد و نیز سال‌ها بعد، به شکل ناجوانمردانه‌ای به دست غیرایرانیان کشته شد.

این اسطوره به اندازه‌ای در بین ایرانیان محبوب بود که سرمنشاء بسیاری از سنن ایرانی گردید. گذر او از آتش را در دل کهن‌جشنِ چهارشنبه‌سوری نهادینه کردند و در مرثیه‌ی مرگ او، تعزیه‌ی سوگ‌ِسیاوش (که پس از اسلام به تعزیه حسین‌بن‌علی تغییر یافت) را ساختند و در آرزوی بازگشتِ دوباره‌ی او؛ در تولدِ بهار، خواجه‌پیروز را به وجود آوردند. خواجه در زبان پارسی میانه (زبان رایج دوره اشکانیان و ساسانیان) خواتا+چک xouata chak، تلفظ می‌شد که معنای تحت‌اللفظیِ آن «خدای کوچک» و در معنای امروزی‌تر، «آقا» می‌باشد. پس می‌توان خواجه‌پیروز را به معنای مَردی دانست که بازگشتی پیروزمندانه از چنگال مرگ، داشته باشد. چهره سیاه او نماد بازگشت از جهان مُردگان است و جامه سرخ او، نمادِ خونِ سیاوش است که به ناحق ریخته شد.

اما همانطور که گفته شد، منشاء بازگشتِ خواجه‌پیروز از جهانِ مردگان، باید ریشه‌ای قدیمی‌تر داشته و اصل آن را در میان اساطیر سومری جستجو کرد. با این حال، همان‌گونه که در اساطیر ایرانی و چکیده آن در شاهنامه میخوانیم؛ پس از مرگ سیاوش، از خون او، گلی روئید که به «اشک سیاوش» معروف گردید. این تولدِ دوباره منشا خوبی شد تا ایرانیان، اسطوره‌ی ایرانیِ سیاوش را جایگزین ایزدِ سومری/بابلیِ "تُموز" کرده و بشارت آمدن بهار و تولد دوباره طبیعت را با بازگشت سیاوش از جهان مُردگان و تولدِ دوباره‌ی او پیوند بزنند تا به درستی، این اسطوره را تماما رنگ و بوی ایرانی داده و بشارتِ فرارسیدنِ ایام نوروز -مهمترین جشن ایرانی- را، از زبان این اسطوره‌ی ایرانی بیان کنند. درواقع هزاران سال است که در نزدیکی نوروز، سیاوش از جهان مردگان بازگشته و مژده‌ی تولد دوباره طبیعت و آغاز بهار را به ما می‌دهد.

باید توجه داشت که خواجه‌پیروز یکی از کهن‌ترین و دست‌نخورده‌ترین باورهای ایرانی است که طی هزاران‌سال از پیچ و خم تاریخ عبور کرده و امروز، به دست ما رسیده است.

بهمن انصاری
پژوهشگر تاریخ

"حاجی فیروز" در ایران باستان

——————–
منابع:

– بهار، مهرداد، جستاری چند در فرهنگ ایران (۱۳۷۶)، نوبت سوم (تهران: نشر فکرروز)
– رضی، هاشم، گاهشماری و جشن‌های ایران‌باستان (تهران:انتشارات فروهر، ۱۳۵۸)
– موله ،ایران‌باستان (۱۳۶۵)، ترجمه: ژاله آموزگار (تهران: نشر طوس)

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe