کتاب “آنقد کتاب نخواندید تا مُرد” یک رمان فلسفی و اجتماعی بسیار جذاب است که توسط رضا هاشمیان سیسخت با نام هنری نواب نوشته شده است.
معرفی کتاب آنقدر کتاب نخواندید تا مرد
این کتاب یک داستان به شدت منحصر به فرد است که از هیچ رمان داسانی ایرانی و غیرایرانی اقتباس گرفته نشده است. شخصیت اصلی کتاب یک پزشک میباشد که پس از دیدار با فردی دیوانه، دریچه جدید از دنیایی نوین در مقابلش باز شده و از این پس میکوشد تا دنیای جدید و ناشناختهای که به واسطه آشنایی با مرد دیوانه با آن آشنا شده است را کشف نماید. دنیایی که لبریز از انسانیت و عواطف فراموش شده انسانی است.
به جرات میتوان گفت رمان آنقدر کتاب نخواندید تا مرد، یکی از بهترین آثار ادبی فارسی است که طی دهههای اخیر منتشر شده است. هم خط روایی داستان و هم قلم بینظیر نویسنده، اثری منحصر به فرد را خلق کرده است. کیفیت این رمان با رمانهایی که در حدود یک قرن توسط بزرگانی چون محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت نوشته میشدند، قابل قیاس است.
بخشی از مقدمه کتاب به قلم نواب
شاید انسان تنها موجودی است که بیپروا در اعماقِ تاریکیِ نفس، از چیزی که نیست، لذت میبرد.
چهکس، چهچیز و چه حادثهای باید ما را از چیزی که نیستیم آگاه سازد؟
شاید هنر، والاترین معلم شناخت خویش است.
و خوشا به حال کسانی که قبل از مرگ، خویش را میشناسند، رهایش میکنند و از سرزمینهای انسانی، به دیار آگاهی کوچ میکنند.
آن چه را نوشتهام، فارغ از عقاید شخصی خویش بوده و سعی کردهام که “من” را در تمامی لحظات آن بهگور سپرده و “ما” را زندگی نمایم. امیدوارم که قبل از هرچیز به فرزندانمان معرفت را بیاموزیم و آنها را با آگاهی به سوی کتابخانهها روانه کنیم.
یک پاراگراف از متن کتاب
… من غرقِ دیوانه بودم و او غرقِ خویش… تمام گفتهها و حرکاتش را با دقّت زیر نظر داشتم؛ لبخندهایی که آشکار و پنهان میشد، ابروهایی که از هم فاصله میگرفتند و دوباره به همدیگر نزدیک میشدند، برقِ عجیبِ چشمانش وقتی به پایان حرفهایش میرسید و نفس عمیقی که در پایان هر نطقش میکشید!
حرفها و عقایدش را درون خودم چندینبار تکرار میکردم و خودم را نقد میکردم. هر لحظه دیوانه مرا از دنیایی که در آن زاده شده بودم، تحصیلکرده بودم، ازدواج کرده بودم و زندگی کرده بودم جدا میکرد و به دنیای دیگری میبُرد. دنیایی که اگرچه پر از محبّت و احساساتِ عمیقِ زندگی بود، امّا دردها و تردیدهای زیادی هم برایم به دنبال داشت: آیا تمام زندگیام تاکنون اشتباه بوده است؟! نه! نباید درگیر چنین افکاری بشوم! بههرحال زندگی کرده بودم! امّا مسئله زندگی نبود؛ مسئله احساس بود! من زندگی کرده بودم امّا هرگز زندگی را احساس نکرده بودم… تناقض عجیبی درونم شکلگرفته بود که نمیتوانستم نسبت به آن بیتوجّه باشم… نسبت به تمام گذشتهام، عقایدم، انتخابهایم، خوراکم، لباسهایم و حتّی عقایدی که به همسرم تحمیل کرده بودم، نسبت به همۀ چیزهایی که مرا ساخته بود… تمام گذشتهام با احساساتم که به تازگی در حال شناختشان بودم کاملا در تضاد بود. چهلسال از عمرم چگونه گذشت؟! برای که و چه گذشت؟! به گذشتهام که فکر میکردم غمی سنگین سراسر وجودم را فرامیگرفت… احساس میکردم از لحظه به لحظۀ آن پشیمانم… باید راهی پیدا میکردم تا باقیماندۀ عمرم را با درک تازهای که به دست آورده بودم، زندگی میکردم… مسئلۀ اصلی همین راه بود. من راهی جز دیوانه نداشتم. …
دانلود PDF کتاب آنقدر کتاب نخواندید تا مرد از نواب
دانلود کتاب آنقدر کتاب نخواندید تا مرد را به همه کاربران کافه کتاب، به ویژه آن دسته از افرادی که عاشق مطالعه رمانهای جذاب نایاب هستند، پیشنهاد میکنیم.
شناسنامه کتاب
نام کتاب: آنقدر کتاب نخواندید تا مرد
نویسنده: رضا هاشمیان سیسخت (نواب)
ویراستار: بهمن انصاری
چاپ: 1401 خورشیدی
زبان کتاب: پارسی
فرمت کتاب: PDF
حجم فایل کتاب: کمتر از 35 مگابایت
تعداد صفخات: 199 برگ الکترونیکی
برای دانلود این کتاب، ابتدا باید عضو سایت بشوید.
پس از عضویت، لینک دانلود این کتاب و همهی کتابهای سایت برای شما فعال میشوند.