بعد از ازدواج دوم همینگوی با «پائولین پیفر» در سال ١٩٢٧، داستان معروف «آدمکشها»ی او در مجموعهی «مردان بدون زنان» منتشر شد.
در سال ١٩٣٨، همینگوی مجموعه داستان «ستون پنجم و ۴٩ داستان اول» را نوشت که «برفهای کلیمانجارو»، «برنده هیچ نمیبرد» و «تپهها فیلهای سفید را دوست دارند» معروفترین آنها هستند.
در جریان جنگ داخلی اسپانیا در سال ١٩٣٩، همینگوی رمان معروف «زنگها برای که به صدا درمیآیند» را در کوبا نوشت و در سال ١٩۴٠ آن را منتشر کرد.
یکی از سهگانه داستانهای دریایی همینگوی با نام «پیرمرد و دریا» در سال ١٩۵٢ منتشر شد و با استقبال چشمگیری همراه بود؛ بهطوری که جایزهی ادبی «پولیتزر» را در سال ١٩۵٣ برای او بههمراه آورد. یک سال بعد از آن، موفقیت همینگوی با دریافت نوبل ادبیات کامل شد.
خالق «پیرمرد و دریا»، در اواخر عمر به دلیل چند حادثهی رانندگی، از جراحت و مصدومیتهای زیادی در بدن خود رنج میبرد و فشار خون بالا به همراه مشکلات «کلیه» نیز او را آزار میداد.
ابتلا به افسردگی موجب شد در سال ١٩۶١ اقدام به خودکشی کند اما موفق نشد. بعد از سه هفته رواندرمانی، سرانجام ارنست همینگوی در تاریخ ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ میلادی با یکی از تفنگهای محبوبش، دولول ساچمهزنی باس اند کو، خودکشی کرد؛ هرچند همسر وقتش، ماری ولش، مدعی شد که ارنست مشغول تمیز کردن اسلحه بوده که تیری از آن دررفته و باعث مرگ وی شده است. او در زندگی اش ۴ بار ازدواج کرد.