" چارلز دیکنز " برجستهترین رماننویس انگلیسی است که در عصر سلطنت ملکه ویکتوریا زندگی میکرد.
از او برای داستانسرایی و نثر توانمندش و خلق شخصیتهای به یادماندنی، بسیار تحسین به عمل آمدهاست. دیکنز در طول زندگی خویش، محبوبیت جهانی بسیاری کسب کردهاست. از شاهکارهای این بزرگمرد به کتابهای میتوان دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر اشاره کرد.
دیکنز در سن 12 سالگی فکر میکرد که به اندازه کافی بزرگ شده است. از این رو در کارخانه قایقسازی مشغول به کار شد. او روزانه ده ساعت کار میکرد و با شش شلینگی که در هفته دریافت مینمود، مجبور بود کرایه خانه را بپردازد و به خانوادهاش که به همراه پدر در زندان مارشالسی بودند، کمک کند.
بعد از مدتی، موقعیت مالی خانواده به واسطه پولی که از خانواده پدرش به ارث رسید، بهبود یافت. با وجود این، مادر چارلز به دلیل بدهی خود به کارخانه، او را از کار در آن محیط باز نداشت و البته، دیکنز هم هرگز مادرش را نبخشید؛ دلخوری و رنجش دیکنز از موقعیتی که در آن زندگی میکرد، درونمایه اصلی آثار او را شکل داد.
در این ارتباط دیکنز در «دیوید کاپرفیلد» – که به روشنی به شرح زندگی حود او میپردازد - نوشته است :
«برای من هیچگونه پند، تشویق، دلداری، یاری و حمایتی از سوی هیچکس وجود نداشت؛ به گونهای که امیدوار بودم زودتر به بهشت بروم».
دیکنز در سال 1858 از همسرش جدا شد. در آن زمان، طلاق بویژه برای شخص مشهوری چون او، امری غیرقابل تصور بود. به همین دلیل، وی همسرش را به مدت بیست سال در خانه خود نگاه داشت؛ تا اینکه همسرش فوت کرد و در طول این مدت، در اماکن عمومی وانمود میکردند که با یکدیگر مشکلی ندارند.
چارلز دیکنز این بزرگمرد عرصه ادبیات، در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، بر اثر سکته قلبی زندگی را بدرود گفت. بنابر وصیت خود او، مراسم تدفینی کمخرج و بسیار معمولی برایش برگزار کردند.
تصویری جالب از چارلز دیکنز در حال خواندن داستانهایش برای دختران خود "مری" و "کاترین"
انگلستان؛ حدود 1869