شرح جنگ‌های اعراب و ساسانیان

در پست قبلی به بررسی عوامل متعددی که به سقوط ساسانیان منجر گردید، پرداختم. عواملی نظیر فشار آتشکده‌ها بر مردم و نظام طبقاتی و همچنین بی‌کفایتی برخی از شاهان ساسانی که نهایتا منتهی به فروپاشی امپراطوری ساسانی پس از چهار قرن گردید. در ادامه این بحث، در این مقاله به شرح تهاجم اعراب و سقوط نهایی ساسانیان خواهیم پرداخت.

بخوانید: مقاله بررسی عوامل فروپاشی ساسانیان.

جنگ اعراب و ساسانیان

یک نقاشی از نبرد اعراب با ساسانیان

وضعیت اعراب پس از وفات پیامبر (ص)

پس از وفات پیغمبر (ص)، در طی ماجرایی که در تاریخ با عنوان «واقعه سقیفه» معروف است، ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر و نخستین خلیفه مسلمین، برگزیده شد. در این هنگام بنابر دلایلی از جمله مخالفت بسیاری از قبایل با این انتصاب و عوامل دیگر، برخی از قبایل، اسلام را رها و همچون دوران جاهلی، به ادیان آباء و اجدادی‌شان بازگشتند و بت‌پرست شدند.

ابوبکر که در این زمان پیرمردی فرتوت بود، از عهده رتق‌و‌فتق امور برنمی‌آمد. اما عمربن‌خطاب -که بعدها جانشین او شد- در جایگاه مشاور خلیفه، لشگری از مسلمانان آماده کرد و به گوشه‌و‌کنار حجاز فرستاد تا با کمک قوهٔ قهریه، از الحاد مسلمین جلوگیری کنند. در ادامه، سلسله جنگ‌هایی درگرفت که در تاریخ با عنوان «جنگ‌های ارتداد» مشهور شد. نتیجه این جنگ‌ها، پیروزی دوبارهٔ لشگر اسلام بود و از انحراف مجدد بادیه‌نشین‌های عرب جلوگیری به عمل آمد.

باری، ‏عمر خوب می‌دانست که این پذیرش نوع از پذیرش اسلام، از ترس و بالاجبار است و برای پیش‌گیری از ارتداد مجدد اعراب باید فکری اساسی کرد. نتیجه این شد که لشگری متشکل از تمام قبایل بزرگ عرب مهیا کرد و شمشیرزنی قهار به نام خالدبن‌ولید را فرمانده این لشگر کرد. سپس این لشگر را به سرزمین‌های شمال شبه‌جزیره حجاز که با ایران و روم هم‌مرز بودند، و همچنین به جزایر خلیج فارس همچون بحرین فرستاد تا به اسم گسترش اسلام، مناطق مرفه‌نشین شمال بیابان حجاز را چپاول کنند و سپس غنائم به دست آمده را در میان قبایل عرب تقسیم کنند. این ایده عمر، برای دست‌یابی به چند هدف بود:

  • قبایل عرب مجبور شوند بجای جنگ‌های قبیله‌ای، با دشمنان خارجی به نبرد بپردازند تا از یک سو انرژی و خشونت انباشته شده‌شان تخلیه گردد و از سوی دیگر روحیه اتحاد و همدلی در میان قبایل حاکم شود.
  • با افتادن قبایل در مسیر جنگ با کفار، روحیه اسلام‌گرایی در میان اعراب تقویت شود.
  • با غنائم به دست آمده از سرزمین‌های غیراسلامی، قبایل به رفاه بیشتری رسیده و از بادیه‌نشینی به مدنیت سوق پیدا کنند.

این حربه عمر به خوبی جواب داد و هر یک از قبایل عرب، سرمست از لذت ثروت‌های بادآوردهٔ حاصل از چپاول‌ها، برای دست‌یابی به غنائم بیشتر، مدام به ارسال جوانان به عنوان نیروی نظامی برای لشگر اسلام، اهتمام می‌ورزیدند. کم‌کم ریشه بت‌پرستی در حجاز خشکید و قبایل تمام‌قد پشت سر خلیفه ایستادند. .

شرح سلسله جنگ‌های اعراب و ساساینان

از سال ۶٣٣ میلادی، نخستین تجاوزها به مرزهای جنوبی ایران آغاز شد. در اولین رویارویی میان اعراب و ایرانیان، هرمز مرزبان ایران، نامه‌ای به تیسفون فرستاد و درخواست نیروهای کمکی برای جلوگیری از پیش‌روی اعراب بهداخل خاک ایران کرد. ارتش هرمز در مقابل اعراب به دلیل نظم و انضباطی که سربازان حرفه‌ای ایرانی داشتند، به خوبی ایستادگی کرد اما از بخت واژگون، با کشته شدن هرمز در میدان جنگ، روحیه سربازان متلاشی شد و نتیجه جنگ به سود اعراب تغییر کرد. این جنگ که با نام «نبرد زنجیر» معروف است، نخستین جنگ رسمی اعراب با ساسانیان بود که به پیروزی اعراب منجر گردید.

‏جنگ زنجیر یک نقطهٔ مهم و تلخ در تاریخ ایران بود. اگر این جنگ با پیروزی هرمز به پایان می‌رسید و خالدبن‌ولید در میدان نبرد کشته می‌شد، پروندهٔ تجاوزات اعراب به خاک ایران در همان نقطه بسته می‌شد. باری هنگامی که -به قول حضرت فردوسی- آفتاب سرنوشت رو به غروب باشد، کسی توانایی جلوگیری از آن را نخواهد داشت.

بعد از پیروزی اعراب در نبرد زنجیر، ثروت و طلا و زنان بسیاری نصیب اعراب شد. این اندیشه در ذهن سربازان عرب رسوخ کرد که وقتی در یک منطقه مرزی تا این اندازه ثروت نهفته است، در پایتخت امپراطوری ساسانی چه ثروت هنگفتی انباشته است؟

طمع دست‌یابی به غنائم بیشتر باعث شد تا اعراب مجددا به پیش رفته و بیشتر وارد خاک ایران شوند. در نزدیکی رود کارون، دومین نبرد اعراب و ایرانیان شکلرفت. این نبرد با نام «جنگ رودخانه» مشهور است. در جنگ رودخانه، فرمانده سپاه ایران، کارن نام داشت. نبرد سنگینی درگرفت که این بار نیز اعراب ظفرمند شدند و سپاه کارن متلاشی گردید.

«جنگ ولجه» سومین رویارویی ایرانیان و اعراب بود که در این نبرد، باز هم سپاه ساسانی مضمحل شد. در نبردهای بعدی -همچون «جنگ انبار» که شیرزاد فرمانده سپاه ایران بود-نیز اعراب شهر به شهر به پیروزی رسیده و سیل طلا و غنیمت و زن و کنیز بود که از ایرانیان ستانده و به حجاز فرستاده می‌شد.

پس از جنگ انبار، با فرمان مستقیم ابوبکر، سپاه عرب به دو بخش تقسیم شد. یه گروه به پیشروی در میان‌رودان (عراق فعلی) ادامه دادند و گروه دیگر به سمت شام (سوریه فعلی) حرکت کردند.

پس از نبرد انبار، چند جنگ کوچک و بزرگ دیگر میان اعراب و ساسانیان شکل گرفت که در تمام این جنگ‌ها، اعراب به پیروزی رسیدند. همزمان با این وقایع ابوبکر درگذشت و بنابر وصیت او، عمربن‌خطاب به عنوان دومین خلیفه مسلمین، جانشین او شد.

نبرد بعدی میان ایرانیان و اعراب «جنگ پل» نام داشت. این نبرد، اولین و آخرین جنگی بود که در آن ساسانیان بر اعراب پیروز شدند. در این جنگ ارتش ساسانی از فیل‌هایی که در دهه‌های گذشته از هند آورده بودند، استفاده کردند و چنان شکست سهمگینی بر اعراب وارد آمد که آن‌ها به وحشت افتاده و در ادامه‌دادن با ساسانیان دچار تردید شدند. در تاریخ آمده است که بعد از جنگ پل، عمر در میان اصحابش چنین گفته بود که:

«کاش میان سرزمین ما و پارسیان، دره‌ای از آتش وجود داشت تا سربازان ما طمع پیش‌روی بیشتر را نداشتند!»

به هر روی طمع دست‌یابی به گنج‌های ساسانیان باعث شد تا مدتی بعد، اعراب لشگرشان را ترمیم کرده و مجددا به جنگ با ساسانیان بپردازند. نبرد بعدی در منطقه‌ای به نام بویب شکل گرفت. مهران فرمانده ایرانی در مقابل اعراب ایستاد. در این نبرد نیز اعراب درحال شکست سنگینی بودند که ناگهان گروهی از عرب‌های مسیحی که از قدیم داخل خاک ایران زندگی می‌کردند و همواره مورد لطف ساسانیان قرارداشتند، نمکدان شکستند و به کشور خیانت کرده، به اعراب مهاجم پیوستند. این خیانت باعث شد تا ورق برگردد و لشگر عرب جان تازه‌ای گرفته، به سختی لشگر مهران را تارومار نمود.

جنگ قادسیه و سقوط ساسانیان

یزدگرد سوم شاهنشاه جوان ساسانی در این هنگام به شدت احساس خطر کرد. لذا ارتش ویژه شاهنشاهی را به فرماندهی سپهبد رستم فرخزاد برای متوقف کردن اعراب، به منطقه فرستاد. دو لشگر در محلی به نام قادسیه با یکدیگر روبرو شدند.

در این نبرد، تا هنگامی که رستم زنده بود، ایرانیان منسجم و قدرتمند در مقابل متجاوزین ایستادند. اما با کشته‌شدن رستم در میدان نبرد و سقوط درفش کاویانی، سربازان ساسانی ناامید شده و از میدان جنگ گریختند. همزمان نیز بنابر گزارش دانیل گرینوود در کتاب the History of Iran، هزاران نفر از ایرانیان (به ویژه ایرانیان مسیحی) که از نظام طبقاتی ناعادلانه ساسانیان و همچنین ظلم و ستم موبدان و روحانیون زرتشتی به ستوه آمده بودند، به جبههٔ اعراب رفته و مشغول جنگ با ارتش شاهنشاهی ساسانی شدند!

‏بلافاصله پس از رسیدن خبر شکست ارتش شاهنشاهی در قادسیه به تیسفون، یزدگرد سوم به همراه خانواده و شاهزادگان و بزرگان ساسانی، تیسفون را رها کرد و به سمت شرق ایران گریخت. لشگر اعراب نیز بدون هیچ مقاومتی وارد تیسفون پایتخت ساسانیان شدند. در تاریخ آمده است، هنگامی که اعراب به دروازه‌های تیسفون نزدیک شدند، نگهبانان ‏شهر که از بالای برج‌ها و باروها از دیدن این لشگر عجیب‌وغریب که بجای زره، جامه‌های مندرس و پاره‌پاره به تن داشتند، وحشت‌زده فریاد زدند:

«دیوها آمدند! دیوها آمدند!»

اعراب به تیسفون وارد شدند و تمام شهر را غارت کردند. همه ثروت شاهنشاهی به یغما رفت و زن و بچه‌های ایرانی به اسیری و کنیزی گرفته شدند. ظرف مدت کوتاهی، تیسفون ثروتمندترین و باشکوه‌ترین شهر مشرق‌زمین به ویرانه تبدیل شد. دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب دو قرن سکوت در شرح این واقعه آورده است:

«کسانی که نمک را از کافور نمی‌شناختند، و توفیر بهای سیم و زر را نمی‌دانستند از آن قصرهای افسانه‌آمیز جز ویرانی هیچ برجای نهادند.»

سقوط تیسفون

سقوط تیسفون پایتخت ساسانیان

 

نویسنده: بهمن انصاری

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe