دبیره امروز ما، الفبای ایرانی یا الفبای عربی؟

      به تازگی این سخن در میان برخی ایرانیان -‌و بیشتر پان‌ایرانی‌های تندرو- گسترش یافته است که دبیره امروزین ما که به آن مینویسیم، الفبای عربی است.

      اما آیا به راستی این رسمالخط؛ الفبایی عربیست یا دبیره‌ای ایرانی؟

      بسیاری بر این باورند که پس از سرنگونی پادشاهی ساسانیان و چیرگی اعراب بر ایران، دبیره و الفبای اعراب بر ایرانیان وادار (تحمیل) شد و دبیره پهلوی که الفبای گذشته ایرانیان بود فراموش گشت. این باور به اندازه‌ای فراگیر شده و گسترش یافته است که نه تنها بسیاری از ما ایرانیان نیز آن را پذیرفته‌ایم و دبیره‌ و الفبای خود را که امروز به آن مینویسیم، الفبای عربی می‌دانیم، بلکه این انگاره و دیدگاه را در بسیاری از تارنماهای بنیادین و دانشنامه‌های مجازی همچون ویکیپدیا نیز نگاشته شده است.

      در این مقاله، برای آشنایی بیشتر با خط فارسی امروزین که آن را عربی میخوانند، نگاهی به انگاره‌ها و نظریه‌های گوناگون و تاریخ دبیره و الفبا، در بین اعراب و سپس ایرانیان می‌اندازیم.

 

آیا اعراب در سراسر تاریخ خود، خواندن و نوشتن و دبیره و آموزش و الفبا و سواد داشتند؟

      برای آغاز این جستار مَهند و مهم، نخست باید دید که ریشه این دبیره که امروز ما با نام خط عربی میشناسیم، در خود شبه جزیره عربستان (حجاز) است یا خیر؟ و اگر نیست اعراب این دبیره را از کجا آورده اند؟

      به گواه تاریخ و یادگارهای تاریخی، دبیره‌ای با نام «خط عربی» در تمام دوره‌های تاریخی، هرگز باشنده نبوده است(وجود نداشته است). چرا که تا پیش از اسلام نشانی از وجود دبیره و الفبا و خط و دیوان و آموزش در میان عربها بویژه در میان عربهای حجاز دیده نشده است.

      تنها از عربهای شمالی حجاز (حیره و غسان که یکی زیر فرمان شاهنشاهی ایران و دیگری زیر فرمان امپراطوری روم بود) پنج گواهی و مدرک که کهنه‌ترین آنها به هزاروپانصد سال پیش باز می‌گردد، بدست آمده است. از عربهای جنوب بیابان سینا نیز نشانه‌هایی بدست آمده است که پیوند با مردم یمن دارند و آنان نیز همانند مردم حیره زیر فرمان شاهنشاهی ایران بودند.

      دکتر همایونفرخ در کتاب «سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان» می‌گوید:

      «مردم حجاز بخاطر بیابان‌نشینی از نوشتن و خط بی‌بهره یوده‌اند اما اندکی از آنها که کمی پیش از اسلام به حیره و غسان در عراق و شام [که یکی زیر پرچم ایران و دیگری زیر پرچم روم بودند] می‌رفتند نوشتن را از آنها آموختند و [زبان] عربی خود را با حروف الفبای نبطی و سُریانی و عبرانی می‌نوشتند .»

      «زیگموند فرنکل» نیز دربارهٔ نبودن خط و دبیری و کتابت در میان اعراب میگوید:

      «کمابیش تمام واژگانی که در زبان عربی با نگارش، پیوستگی دارند؛ از زبانهای بیگانه گرفته شده‌اند، از آن جمله است: قلم که تا دیرزمانی از واژه‌های بنیادین و اصیل سامی انگاشته می‌شد، در حقیقت یونانی است (Khalamos)  و اصل آریایی دارد.

      چنانچه واژه «دوات»، به گفتة «لاگارد» از زبانهای ایرانی گرفته شده است. «حِبر» با همین گویش، سریانی و «سِفر» به معنی کتاب، آرامی است.»

      همچنین در نسکهای سرچشمه‌ای چون تاریخ تبری میخوانیم که پس از چیرگی اعراب بر ایران، چون بیشتر اعراب خواندن و نوشتن نمی‌دانستند، برای کارهای دیوانی و دبیری، ایرانیان را برمیگزیدند.

      اکنون باید اندیشید این دبیره و الفبا که امروزه آن را «خط عربی» می‌خوانند چگونه‌ دبیره‌ای بوده است که خود اعراب آن را نمی‌دانسته و نمیشناخته‌اند و نمی توانستند بدان بنویسند و بخوانند و از سویی دیگر، دبیران و دیوان‌سالاران ایرانی آن را به نیکی می‌شناختند و هتا(حتی) در دوره‌ای نیز، با انجام دگرگونی در آن، آن را بهبود بخشیدند.

      از تمام نوشتارهای پژوهشگران و پژوهشهای باستان‌شناسان چنین برمی‌آید  که اعراب حجاز نه دبیره و الفبایی داشتند و نه خواندن و نوشتن می‌دانستند، زیرا هیچ نوشته ای هتا(حتی) یک نمونه بر روی خشت و گل و سنگ و استخوان و پوست و پاپیروس و … ، در سرزمین آنها یافت نشده و هیچ نشانه‌ای تا امروز از بودن دبیره و خط و سواد، از اعراب حجاز به دست نیامده است و تنها همانگونه که گفته شد از اعراب شمال عربستان که در نزدیکی فرهنگ ایرانی بوده‌اند و از اعراب یمن که زیر پرچم پادشاهی ایران زندگی میکردند، تنها چند نمونه یافت شده است.

 

رای و نظر خود اعراب در این باره چیست؟

      اعراب خود بر این باور هستند که این دبیره از الفبای نبطی برگرفته شده است و الفبای نبطی نیز وامدار الفبای آرامی و آن نیز از فنیقی‌ها برگرفته شده است.

      واژه نبطی اشاره به قوم نبط دارد که از کم‌وبیش سدوپنجاه سال پیش‌ترسایی (پیش از میلاد) در نبطیه می زیسته‌اند و سامی‌‌نژاد بوده‌اند.

      نبطیان در اوج توانمندی و نیرومندی‌، از سوریه تا حجاز و از سوی دیگر از اردن تا بیابان سینا در حجاز گسترده بودند.

      یافته‌ها و اسناد بدست آمده در شمال عربستان امروزی، همگی در درازنای سه سده یعنی بین دو هزار تا هزار و هفتسد سال پیش به پیدایی آمده‌اند. می‌بایست یادآور شد که از هزار و ششسد سال پیش یادواره‌ای در دست است که امروزه سنگ‌نبشته «النّماره» نامیده میشود و کمابیش به زبان عربی آویژه و خالص است اما به دبیره و الفبای نبطی.

      از اندکی پیش از سالهای آغازین پیدایش اسلام تنها دو نوشتة بسیار کوتاه در دست است که در یکی از آن دو که سنگ‌نبشته «حرّان» نامیده میشود و به سال پانسدوشصت‌وهشت میلادی [هنگام شاهنشاهی خسرو انوشیروان ساسانی] باز می‌گردد، دبیره و خط به کار رفته به الفبای امروزین ما و اعراب همانندی و شباهت‌هایی دارد.

      این نیز گواهی و سندی است، گویای آن که دبیره امروزین که به دروغ خط عربی نامیده میشود، دنباله‌رو و پیرو دبیره‌های ایران باستان است و  به دست ایرانیان میتواند ساخته شده باشد.

      همانگونه که گفته شد خود اعراب بر این باور هستند که دبیره و خط خود دگرگون شده دبیره نبطی، و الفبای نبطی نیز، برگرفته شده از دبیره و خط آرامی است و از این روی، دبیره آرامی را مادر الفبای عربی می خوانند .

      آرامی ها گروهی بودند که در زمینهای بالای شبه جزیره عربستان و پایین‌تر از میان‌رودان(بین‌النهرین) زندگی میکردند و سپس به میان‌رودان رهسپار شده و در آنجا باشنده (ساکن) شدند. آنها در هزاره نخست پیش‌ترسایی (پیش از میلاد) برای خود فرمانروایی برپا کردند ولی به زودی باج گزار کشور آشور شدند.

      به شَوند(دلیل) گستردگی جغرافیایی مردمانی که به زبان آرامی سخن میگفتند، (از آسیای‌صغیر تا میان‌رودان و بخشهایی باختری فلات ایران )، بسیاری سنگ‌نبشته و یافته‌هایی به زبان آرامی به یادگار مانده است.

      اما پرسشی در اینجا پیش می‌آید و آن این‌که بر‌پایه کدامین گواهی و سند، این دبیره را «خط‌ آرامی» می‌خوانند؟! تنها به این فرنود و انگیزه که نوشته هایی به زبان آرامی با این دبیره نبشته شده است؟! پس با پروا (توجه) به اینکه سنگ‌نبشته‌هایی به زبانهای خوزی، انشانی، پارسی،  هندی، قبطی و هتا(حتی) یونانی بسیاری یافته شده است که با این خط نوشته شده‌اند، پس چرا خط فوق را خط خوزی یا خط انشانی یا خط هندی نمیخوانیم؟!

      اگر این سخن درست باشد و نوشتن زبان آرامی به این دبیره، فرنود و دلیلی بر آرامی بودن این خط است، پس امروز که برخی ایرانیان، گاهی با الفبای لاتین، در وبگاههای اینترنتی نوشته‌های خود را یادداشت میکنند، چرا دبیره و الفبای لاتین را الفبای فارسی ننامیم؟! مگر نه اینکه زبان فارسی را گاهی با این الفبا می‌نویسیم؟!

      همانگونه که داوی و ادعای ما برای فارسی خواندن دبیره لاتین، به شوند بهره‌گیری از آن برای نوشتن زبان فارسی؛ بی‌پایه، مضحک و خنده‌دار است؛ آرامی خواندن دبیره باستانی خاور میانه، به شوند آنکه چند سنگ‌نبشته به زبان آرامی را به آن خط نوشته‌اند؛ بی‌پایه و مضحک و خنده دار است.

 

این زبان که به دروغ، خط و الفبای آرامی مینامند؛ در حقیقت چه خطی بوده و چه نامی دارد؟

      اکنون که به دروغین بودن انگاره و دیدگاه آرامی بودن دبیره ‌باستانی گسترده در خاورمیانه پی‌بردیم، پژوهش خود را چنین ادامه میدهیم که دبیره‌ای را که به دروغ خط آرامی میخوانند، به‌راستی چه دبیره‌ای بوده و چه نامی داشته است؟

      داریوش بزرگ در کوه ورجاوند و مقدس بگستان (بغستان) که امروز با نام کوه بیستون میشناسیم، سنگ‌نبشته‌ای سه زبانه  از خود به یادگار گذاشته و رویدادهای سالهای نخست پادشاهی خود را نوشته است.

      در بند بیستم از ستون چهارم این سنگ‌نبشته به نشانه‌ای برخورد میکنیم که گواهی و سندی بسیار ارزشمند از دید تاریخی است. در این بند داریوش شاه چنین میگوید:

      «به خواست اهورامزدا این [که تو میخوانی]، خطی است که من ساختم (منظور خط میخی است که کتیبه را با این خط نوشته اند). به جز این، [دستور دادم این متن را] به زبان و خط آریایی هم بر روی لوح و هم روی چرم نوشته شد. [همچنین] جز آن، پیکر خود را هم بساختم و جز آن، تبارنامۀ خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد. پس از آن، من این نوشته ها را همه جا در میان کشورها فرستادم.»

      برای پایستن و اثبات تاریخی بودن این سنگ‌نبشته ارزشمند، گواهی و سندی تاریخی دیگر، در جایی دورتر بدست‌ آمده است.

      این گواهی و سند، رونوشتی است از سنگ‌نبشته بیستون که در جزیره الفیل مصر یافت شده و دست‌واژه‌های آن عینا از روی کتیبه بیستون نوشته شده است و نیک‌نژادی و اصالت تاریخی سنگ‌نبشته بیستون را ناگزیر استوار می‌سازد.

      این سنگ‌نبشته و رونوشت آن از اینرو می توانند ارزشمند باشند که در آن داریوش شاه، آشکارا دبیره و خطی را که به گونه گسترده و رایج و شاید آگاهانه و از روی بداندیشی و غرض‌ورزی، امروزه خط آرامی نامیده شده است را دبیره و الفبای «آریایی» می خواند و سپس بر این پافشاری می ورزد که به دستور او الواح نوشته شده با این دبیره در کشورهای زیر دست داریوش و شاهنشاهی هخامنشی پخش گشته و گسترش یافته است.

      آشکار است دبیره‌ای که روی چرم نوشته می‌شده است بی‌گمان خط میخی نبوده است. این خط نرم که به روی پوست نوشته می‌شده، دبیره‌ای بوده که در زمان داریوش آن را «خط آریایی» می‌نامیدند و امروزه آن را به نادرستی و اشتباه (و شاید آگاهانه و به عمد) «آرامی» می‌خوانند.

      پیدایش دبیره و دیوانسالاری و نوشته و الفبا و خط، همانگونه که گفته شد در ایران به روزگاران بسیار دور بازمیگردد و از دیرباز نیز شاید با همین دبیره آریایی که داریوش شاه در سنگ‌نبشته بیستون گفته است، نامیده میشده است. در شاهنامه فردوسی آغاز پیدایش خط و نوشته در ایران به دورانی بسیار دور و به روزگاران تهمورث باز میگردد:

           نبـــشــــــتن به خسرو بیامــوختند           دلـــش را بــه دانــــــش برافـروختند    ی

      نبــــشتن یکی نه کــه نزدیک سی           چه رومـــی چه تـــازی و چه پارسی 

                 چه سغدی چه چینی و چه پهلوی           ز هر گونــه‌ای کـــان همی بشــنوی   ی   ی

به درستی دبیره آریایی می تواند پیش از هخامنشیان و در روزگار مادها و شاید پیش از مادها در این سرزمین اهورایی نوآوری و اختراع شده باشد، و در زمانی که مادها بر کشور ویرانگر آشور چیره شدند،  به دست مادها در خاورمیانه همه‌گیر شده و رواگ(رواج) یافته باشد.

      دیائوکو ‌شاه ماد و نخستین پادشاه ایران، کشوری نیرومند را پایه‌گزاری کرد که سالها بعد به دست نواده او، هوخشتره (=کیخسرو) به نخستین شاهنشاهی ایران دگردیس(مبدل) گشت.

      در اینجا پرسشی پیش میاید که چون مادها پیش از پیروزی بر آشوریان، زمانی را باج‌گزار آشوریان بودند، پس شاید این دبیره از آشوریان‌سامی‌نژاد به مادهای‌ایرانی‌نژاد رسیده باشد؟

      پاسخ چنین است که در آن زمان دبیره اشوریان، «خط میخی آشوری» بود و با توجه به یافته‌های باستان‌شناسی و سنگ‌نبشته‌های بازمانده از آشوریان ، در زمانی که سارگون‌دوم شاه آشور بر ماد چیره شد، خط آشوریان میخی بوده و هیچ سنگ‌نبشته‌ای به خط آریایی (که امروز به دروغ آرامی نامیده‌اند)، باشنده نیست.

      چنین است که با نابودی آشوریان به دست مادها و یکپارچه شدن سرزمین ایران، خط آریایی در این سرزمین و میان‌رودان رواگ(رواج) یافته و نوشته‌های به زبان آرامی، همچون نوشته‌های به زبان پارسی و خوزی و انشانی و قبطی و هندی، به این خط نگاشته شده است و همانگونه که گفته شد داوی و ادعای اینکه این دبیره آرامی است چون زبان آرامی به وسیله این خط نبشته شده است همان اندازه ناپیوسته و نامربوط و مضحک است که برای نمونه بگوییم چون امروز برخی فارسی را با الفبای لاتین (و با نام دست‌ساز فینگلیش) نگارش میکنند پس الفبای لاتین را الفبای فارسی بنامیم!

       پرسمان و موضوع دبیره و زبان دو جستار جدا از هم هستند و وجود نگارش به یک زبان شَوندی بر نامیدن آن خط به آن زبان نیست، همانگونه که امروز اگرچه زبان فرانسه و اسپانیولی داریم ولی دبیره‌ای به نام خط اسپانیایی یا فرانسوی باشنده نیست و دبیره آنها را با نام الفبای لاتین می‌نامند.

       دبیره آریایی که به دروغ نام خط آرامی را در چند دهه اخیر بر آن نهاده‌اند، نه تنها در میان بخشهای آرامی‌نشینِ سرزمین ایران و خاورمیانه، بسا همان‌گونه که گفته شد، در سراسر سرزمین ایران یافت شده است و این دیگر فرنودی است که این پرسش را پیش آوریم که براستی چرا این دبیره را با پافشاری خط آرامی می خوانند؟ همانگونه که پیشتر گفته شد سنگ‌نبشته‌هایی به زبانهای خوزی، انشانی، پارسی، هندی، قبطی و یونانی با این دبیره در دست است ولی بی‌گمان این دبیره، هندی، قبطی، یونانی‌و… نیست همانگونه که آرامی هم نیست و آرامی نامیدن این خط با قطعیت کمی شک برانگیز و قابل تامل است.

       چه میتواند باشد مگر کژ‌کردن و تحریف تاریخ برای نهاد‌سازی و هویت‌سازی اعراب و سپس چیستی‌زدایی و هویت‌زدایی از ایرانیان که وارثان بنیادین و اصلی آن هستند؟

       شگفت‌انگیزتر از آن چنین است که ما نیز بدون اندیشه، این باور را پذیرفته و گسترش داده‌ایم و خودمان دبیره و خط باستانی یادگار نیاکانمان را که همانا دبیره‌آریایی و به زبان امروزین خط فارسی است، را خط عربی میخوانیم!

       اعراب تا آنجا که تاریخ گواه است هیچ دبیره و خطی برای نوشتن نداشته‌اند و هتا با هنر خواندن و نوشتن بیگانه بوده‌اند، و دبیره‌ای که از حمیر و انبار به حجاز رفته و در زمان پیدایش اسلام گسترش یافته است، خط عربی نیست بلکه دبیره‌ پارسی است که زبان عربی را با آن مینوشتند و چون آثار مکتوب در سده‌های نخستین اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته میشد، دبیره‌ای که با آن، زبان عربی نگاشته می گردید، به نام «خط عربی» پرآوازه گردید و به همین آسانی چیستی،هویت و ریشه این دبیره باستانی دگرگون گشت و سپس در زمان کنونی کوشش شد تا برای این دبیره ایرانی که اکنون عربی نامیده میشود، شناسنامه‌ای ساخته و آن را نه دگرگون شده دبیره پهلوی‌ایرانی، بلکه بازمانده از دبیره نبطی و نبطی را بازمانده از دبیره‌ای دروغین به نام آرامی که هرگز در درازای تاریخ باشنده نبوده و وجود خارجی نداشته، بنامند.

 

       ولی دردناک‌ترین بخش این تاریخ‌سازی‌های جهان غرب و جهان عرب، زمانی است که می‌بینیم ما ایرانیان نیز با آنها همسو شده و یادگار پدرانمان را دو دستی به آنها پیشکش کرده‌ایم.

***

      آری خطی که ما امروز به آن مینویسیم، دنباله خطهای پهلوی و اوستایی و مانوی و … است که آنها نیز خود دنباله خط آریایی هستند که در زمان هخامنشیان و پیش از آن، در زمان مادها و شاید حتی در زمان زرتشت مورد استفاده قرار میگرفت.

 

منبع: کتاب اساطیر ایرانی از بهمن انصاری


  1. ایراندوست:

    درود و صد درود

    بسیار زیبا بود این مورد در باره واژه ها هم قابل تصور است که واژه ای را که ما می پنداریم عربی است شاید در اصل و در گذشته ای دورتر از فارسی به عربی رفته باشد

    ما ایرانی ها باید غیرتمندانه از داشته هایمان دفاع کنیم و به آسانی واندهیم

    به پژوهش های باستان شناسانه بیشتری نیاز است تا هویت واقعی ایرانیان آشکار شود و سهم واقعی ما در تمدن جهانی شناخته شود

    خدانگهدار

  2. ابوالفضل مشمول:

    ,درود بر شما . بسیار سرخوش و خرسند شدم از خواندن نگاشته های شما در باره  الفبای پارسی .

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe