بررسی همانندی آیین زرتشتی و اسلام علوی

      روزگاریست که بر پایه  آوازه‌گری (تبلیغات) گروه‌هایی معلوم‌الحال، شماری کوشش  دارند که اسلام را آیینی عربی و تازی نشان داده و یورش ستمگرانه عمرابن‌خطاب و لشگر تازی به ایران را یورش اسلام به ایران خوانند و سپس با پویشی سنجیده بر روی آیین زرتشتی و نامیدن این کیش به نمونه یک دین ایرانی؛ و بزرگ کردن پادشاهانی چون کوروش هخامنشی، و برانگیختن سُهش‌های (احساسات) ناسیونالیستی و میهن‌پرستی، ما را از دوست‌داری اورمزد (عشق به خدا) جدا کرده و اسلام را آیینی واداری (تحمیل شده) بنامند.

      چه بسا کامیاب (موفق) نیز گشته‌اند و امروز بسیاری از جوانان و هم‌میهنان این مرز و بوم، دچار پدیده ناگوار اسلام‌زدگی و در نتیجه یزدان‌زدگی و دور شدن از معنویات و پیش رفتن به سوی فرهنگ غیر ایرانی و غربی شده اند.

      این پدیده خدا زدگی بسیار زیان‌بار است. در اینجا با بررسی چند جستار، پایسته (ثابت) خواهیم کرد که داشتن فرهنگ زیبایی همچون نجابت و شرافت و ستایش یزدان، هیچ پیوستگی و پیوندی (ارتباطی) به یورش عرب نداشته و ریشه در فرهنگ ایرانی دارد که برخی با عَلَم کردن «اسلام، آیین تحمیلی به ایرانی» و «اسلام، دینی عربی» کوشش در نابودی فرهنگ پسندیده ایرانی و گسترش تباهی (فساد) و بی بند و باری در جامه فراخ‌منشی (در لباس روشنفکری) و با این روش، سستی ایمان و سستی ایران را دارند.

آیا اسلام به ایران یورش آورد؟

      پس از رحلت رسول‌الله(ص) برخی از نامردمان، جانشینی آن حضرت را که در غدیرخم به گونه هنجارین (رسمی) به امیرالمومنین(ع) سپرده شده بود را دست‌اندازی (غصب) کرده؛ ابوبکر و سپس عمر را بر این پیشگاه نشاندند.

      دو دستگی از این زمان آغاز شد و حق و باطل از هم جدا گشت. علی‌ابن‌ابیطالب که جانشین رسول‌الله بود خانه‌نشین شد و تاوَست (قدرت) نوپای اسلامی به دست عمرابن‌خطاب رسید. در داستان یورش عرب به ایران نه تنها علی‌ابن‌ابیطالب دستی نداشت که هتا (حتی) فرزندان او نیز چون پدر بوده و بسا از دودمان رسول‌الله هیچکسی در این یورش ددمنشانه انباز نداشت (شرکت نداشت).

      فرماندهی لشگر عمر بر دوش سعد‌بن‌ابی‌وقاص بود. پس از گشایش ایران به چنگال عرب و براندازی پادشاهی ساسانیان، نخستین جنبش‌ها برای بازگرداندن اسلام راستین و باز پس گیری پیشوایی ازخلفای   نوبنیاد (بدعت گذار) اموی و عباسی – که اکثرا وارون رای اسلام، بسیار زن‌باره و شرابخوار بودند-  و نشاندن فرزندان علی‌ابن‌ابی‌طالب بر جایگاه پیشوایی و جانشینی پیامبر، در ایران شکوفایی گرفت.

      یکی از این گروه‌ها اسماعیلیان بودند. بنیاد این گروه در مصر نهاده شد، اما اوج توانمندی اسماعیلیان در ایران و شهرهای ری، خراسان و بخش فرارود بود. برجسته‌ترین مردمان این جنبش امیرنصر‌سامانی و حسن صباح بودند.

      زیدیان یا پیروان تشیع پنج امامی نیز اوج شکوفایی و توانمندی خود را در میان سده سوم تا ششم هجری در طبرستان و دیلمستان و گیلان سپری کردند.

      گروه دیگری از شیعیان که در ایران به شکوفایی رسیده و با خلفای سنی به نبرد پرداختند، شیخیه نامیده میشوند. اینان در آذربایجان و کرمان مبارزات خود را ادامه دادند.

      سرانجام اولین دستگاه توانمند و سراسری ایران پس از یورش عرب را صفویان پایه ریزی کردند که سراسر بر پایه آیین شیعه بود.

      دیگر اینکه عمرابن‌خطاب، دست‌یازنده (غاصب) جایگاه امیرالمونین، به تیغ کین یک ایرانی به نام پیروز نهاوندی  با فرنام (با لقب) ابولؤلؤ، کشته شد و به دوزخ پیوست.

      اینها گفته شد برای پایسته کردن (ثابت شدن) این نکته برجسته، که اگر اسلام به ایرانیان وادار (تحمیل) شده بود، ما نیز چون سرزمین‌های شمال افریقا و مسلمانان آسیای جنوب شرقی میبایست به زور شمشیر عمرابن‌خطاب و خلفای پس از او، سنی مذهب میگشتیم. وانگهی امروز ما پیرو اسلام راستین و زیر پرچم پیشوایی امیرالمومنین هستیم و این خود گویای این نکته است که شمشیر عرب سرزمین ایران را گشود اما بر باورها و ارزش‌های ما کارایی نداشت و نیاکان ما با چشمی باز و با درایت خویش، راه راستی را پیدا کرده و مسلمانی با ولایت امیرالمومنین را  برگزیدند.

      سرانجام این که سعد‌بن‌ابی‌وقاص، فرمانده لشگر عمربن‌خطاب که ایران را گشود و روزگار ایران را سیه رنگ کرد؛ روزگاری پس از این رویداد، در زمانی که باید میان امیرالمونین و معاویه یکی را برمیگزید، به سوی معاویه رفت.

      همچنین فرزند سعد‌بن‌ابی‌وقاص که عمرابن‌سعد نام داشت، همان کسی بود که در نینوا(کربلا) پیشوای شیعیان حسین‌ابن‌علی(ع) و سپس دودمان پیغمبر را کشتار کرد و گزندی که سعد‌بن‌ابی‌وقاص بر پیکر ایران نهاد را پسرش عمرابن‌سعد نیز بر پیکر دودمان رسول‌الله و حسیبن‌ابن‌علی؛نوه پیغمبر، نشاند.

چنین است که رسول‌الله فرمودند:«من از عرب هستم و عرب از من نیست.»

چرا ایرانیان شیعه مذهب شدند؟

      کنون که پایسته (اثبات) کردیم اسلام بر ایرانیان وادار (تحمیل) نشده است، ونگه (بلکه) ایرانیان با هوشیاری و فراخ‌دلی مسلمان شدند؛ زمان آن رسیده است تا ببینیم چرا ایرانیان آیین زرتشتی را رها کرده و به اسلام علوی گرایش پیدا کردند.

      آریاییان با نگرش (مشاهده) اسلام راستین در قالب ولایت امیرالمونین و فرزندانش و سنجش (مقایسه) آن با آیین زرتشتی، دریافتند که یکسره آیین‌ها و فرهنگ‌ها و نیایش‌های زرتشتی به گونه پر بارتر، در اسلام علوی نمایان شده است.

برای نمونه به بررسی برخی ازاین باورها و گِرَوش‌ها (اعتقادات) میپردازیم:

زرتشتی‌ها

مسلمانان شیعه

باور به اهورامزدا در بالاترین جایگاه

باور به الله در بالاترین جایگاه

باور به جهان فَروَهَر، پیش از ساخته شدن زمین

باور به عالم الست(عزل) پیش از زندگی دنیایی

باور به مینو و دوزخ پس از مرگ

باور به بهشت و جهنم پس از مرگ

باور به جهان همیستگان

باور به جهان برزخ

باور به پاداش و پادافره مردمان پس از مرگ

باور به جزا و کیفر مردمان پس از مرگ

 

باور به روز تن‌پسین

باور به آخرالزمان

باور به آمدن سوشیانت رهاننده در روز تن‌پسین

باور به آمدن حضرت مهدی موعود در آخرالزمان

 

باور به فرشگرد و پایان گیتی و روز داوری

باور به قیامت و پایان گیتی و روز داوری

 

باور به رد شدن مردمان از پل چینوات که بر فراز دوزخ است

باور به رد شدن مردمان از پل صزاط که بر فراز جهنم است

خواندن نمازهای پنجگانه روزانه زرتشتی

خواندن نمازهای پنجگانه روزانه اسلامی

 

      ایرانیان با نگرش (مشاهده) سراسر باورهای آیین زرتشتی در اسلام علوی، دین تازه را آیینی به روز شده از دین زرتشتی یافتند که نه تنها باورهای زرتشتی را سراسر در خود جای داده، ونگه (بلکه) بسیار آن‌ها را پرورانده و گسترش داده بود. پس آیین تازه را بهترین راه برای کامیاب شدن در دو جهان دانستند و آن را برگزیدند.

 آیا حجاب و پوشش زنان را اسلام به ایران آورد؟

      در پیشینه (تاریخ) سرزمین ایرانِ آریایی نگاهی گذرا انداخته و با رفتن به موزه ها و بازنگری یادگار‌های نیاکان خویش، میبینیم که هیچ‌زمانی بی بندوباری در این کشور روا نبوده است.

      در پارسه (تخت جمشید)، یادگار کهن ایرانی؛ هرگز نگاره‌ای از بانویی با اندامی بدون پوشش دیده نمی‌شود. بسنجید با تندیسی چون "ایزد بانوی شب" با پیشینه‌ای چهار هزار ساله در میان‌رودان و یا تندیس‌های زنان یونانی و مصری و هندی که زنان را همواره برهنه و بدون جامه (لباس) نمایش میدهند.

      اکنون داوری آسان‌تر میشود، در سرزمینی که از هزاران سال پیش والاگوهری (نجابت) جای داشته، آیا زیباست که امروز برای همانندی با فرهنگ غرب و ادای روشنفکری(!) درآوردن، اسلام را آیینی کهنه و تنگناکننده (محدود کننده) برای زن بداند؟

      مگر در آیین زرتشتی و پیش از آن، داشتن پوشش شایسته برای بانوان مایه واپس‌ماندگی (عقب ماندگی) از دیگر سرزمین‌ها می‌شد؟ مگر با همین آیین پوشندگی سرزمین آریایی ما بیش از هزار و پانصد سال از مادها تا ساسانیان بزرگ‌ترین و توانمندترین کشورها نبود؟

      پس چگونه است که امروز در پی برهنه کردن زنان هستند و پوشش را جنبشی واپس‌مانده‌ ی اسلامی دانسته و آن را شََوند (دلیل) واماندن این سرزمین میدانند؟ چگونه است که آن روزگاران شیرین باستان پوشش زنان نشان دهنده والاگوهری و نیک‌نهادی ایرانیان بود اما امروز یک یادگار ناپسند اسلامی است؟

کاش به جای افتادن در چاه غربیان اندکی به خود بیاییم. (یاد آوری میکنم که فردید (منظور) از پوشش، چادر سیاه و پنهان کردن زن نیست، ونگه (بلکه) نرفتن به سوی فرهنگ برهنگی و بی بندوباری غربی است.)

      ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجسته‌است که می‌توان ایران را بن‌گاه (منشاء) پراکندن پوشش در جهان دانست.*

      در تفسیر اثنی عشری نیز چنین آمده‌است: «تاریخ نشان می‏دهد که حجاب در فرس(فارس) قدیم وجود داشته‌است**

      زرتشت پیغمبر نیز بیش از هزار سال پیش از زادروز مسیح، در کتاب یسنا بر پاکدامنی و پارسایی سرشت و نهاد در کنار پوشش نمایی (ظاهری) پافشاری کرده‌است.***

      در خرده اوستا نیز چنین آمده‌ است: «همگان نامی ز تو بر گوییم و همگان سر خود را می‌پوشیم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز می‌کنیم»****

      ویل دورانت دربارهٔ زنان در زمان هخامنشیان می‌گوید: «زنان رسته‌های (طبقات) بالای همبودگاه (جامعه) گستاخی و بی‌باکی (جرات) آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار روا (اجازه) نداشتند هیچ مردی را، بی پوشش ببینند. در نگاره‌هایی که درایران باستان برجای مانده، هرگز رخسار زنی دیده نمی‌شود.»*****

 پایان

 

*)ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۲، ص۷۸ و برتراند راسل، زناشوئی و اخلاق، ص۱۳۵.
**)تفسیر اثنی عشری، ج ۱۰، ص ۴۹۰.
***)آموزشهای زرتشت پیامبر ایران؛ رستم شهرزادی، آموزش گات‏ها، انجمن زرتشتیان، آبان ۶۷.
****)خرده اوستا، بخش آفرینگان دهمان.
*****)ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۱، ص۵۵۲.

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe