دانلود کتاب “حلقه فولادی”

کتاب نایاب “حلقه فولادی” اثری قدیمی از پائوستوفسکی می‌باشد. 

بخشی از متن کتاب

بابا کوزما با نوه‌اش واریوشا در دهکده موخوویه که در کنار جنگل واقع شده بود، زندگی می‌کرد. زمستان سردی بود. باد تندی می‌وزید و برف فراوان باریده بود. در تمام زمستان حتی یک بار هوا گرم نشده بود. شب‌ها صدای زوزه گرگ‌هایی که از سرما می‌لریدند شنیده می‌شد.

وسط زمستان، توتون‌های بابا کوزما تمام شد. او زیاد سرفه می‌کرد. خودش عقدیه داشت مزاجش ضعیف شده و اگر توتون گیرش بیاید و دو پک بزند، حالش بهتر خواهد شد.

یکشنبه هفته بعد، واریوشا برای تهیه توتون به دهکده مجاور رفت. او پس از خرید توتون، به کنار راه‌آهن رفت تا قطارها را تماشا کند. راه‌آهن از کنار این ده می‌گذشت. در آن منطقه قطارها اغلب با سرعت در رفت و آمد بودند وکم پیش میآمذ بایستنذ.

روی سکوی ایستگاه دو سرباز نشسته بوند. یکی‌شان ریش بلند و چشمانی خاکستری داشت. در این بین صدای سوت لوکوموتیو شنیده شد. قطار از دور دیده می‌شد که از دل جنگل به سمت دهکده حرکت می‌کرد. سربا به واریوشا گفت: «قطار سریع‌السیر است. دخترکوچولو بپا فشار باد قطار پرتت نکند.» قطار با سرعت به ایستگاه وارد شد.

سرباز به واریوشا گفت: «توی کیفت چه داری دختر کوچولو؟» واریوشا گفت توتون. سرباز کمی از توتون را خواست. دخترک گفت فروشنده نیست و برای پدربزرگش است اما حاضر است مقداری به او همینطوری بدهد. سرباز مقداری توتون برداشت و سیگاری پیچید. سپس در عوض آن یک انگشتر به دخترک داد و گفت این برای تو. این حلقه معجزه می‌کند…

دانلود کتاب PDF حلقه فولادی

دانلود کتاب حلقه فولادی را به همه علاقمندان و عاشقان داستان‌های کلاسیک پیشنهاد می‌کنیم. این کتاب نسخه‌ای نفیس و قدیمی است که در حدود پنجاه سال پیش به چاپ رسیده است. کتاب توسط کاربران در کافه کتاب بارگزاری شده است.

دانلود کتاب "حلقه فولادی" pdf کتاب نایاب دانلود

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe