ایرانیان به سبب لنگی پای چپش، او را "تیمور لنگ" میخوانند. اروپائیان به او «"تامرلان"» میگویند. "نادرشاه" در بسیاری از جنگهای خود به تقلید از تیمور روی می آورد. "ابنعربشاه" مورخ معروف در کتاب «عجایب المقدور» مینویسد:
تیمور در نوجوانی وقتی که مشغول دزدیدن گوسفندی بود، پایش مجروح شد و چون به خوبی نمیتوانست راه برود به تیمورلنگ معروف شد.
تیمور لنگ در جوانی به حکومت "کش" نائل شد و به تدریج بر همه ماوراءالنهر چیره شد و شهر سمرقند را پایتخت خود قرار داد. او وقتی بر ماوراءالنهر غلبه کرد متوجه ایران شد. لشگرکشی به شهرهای خراسان را آغاز کرد و در سال 784 خورشیدی در شهر اترار در محل فاراب قدیم به سرماخوردگی شدید و افراط در شرب خمر، فوت کرد.
مورخان جهان از تولد تا مرگ او برایش افسانههایی نیز ساختهاند. تیمور وقتی که به قصد کشورگشایی به ایران و ممالکت مجاور حمله برد، کمتر از طاعون نبود.
"گیبون" (Gibbon) مورخ انگلیسی میگوید که:
«او تازیانه عبرت خدایی بر مخلوق زمین بود. نه بانی خیر بود و نه مرهم جراحات آنها.»
"سِر جانملکم" گفته است که تیمور از بزرگترین جنگاوران عالم ولی از بدترین پادشاهان روزگار بود. او از ماوراءالنهر جنگ و غارت را آغاز کرد و تمام خراسان، سیستان و هند را گرفت. سپس به خاک ایران از شمال تا جنوب شام، آسیای صغیر، غرب ایران دست پیدا کرد.
ساختن "کله مناره" از ابداعات او است. "هارولد لمب" نویسنده کتاب تیمورلنگ مینویسد:
موقع محاصره هر شهری در روز اول پرچم سفیدی جلو سراپرده خود برمیافراشت و این علامت آن بود که اگر مردم شهر تسلیم شوند، آزاری نمیبینند. در روز دوم پرچم سرخ میشد و این علامت آن بود که اگر شهر تسلیم شود فقط سرداران آن شهر مجازات میشوند. در روز سوم پرچم سیاه میشد به این معنی که تمام اهل شهر باید بمیرند.