نکتهای که در امپراتوری ماد برای ما تعیینکننده است مناسبات حکومت مرکزی با قدرتهای مغلوب است. امپراتوری ماد عملاً یک «فدرالیسم» بوده است. یعنی پادشاهان محلی به امور کشورداری خود میپرداختند و حکومت مرکزی عملاً دخالتی در امور داخلی سرزمینهای مغلوب نمیکرد. نظام سیاسیای که هوخشتره تشکیل داد نظام شبه فدرالی بود، زیرا هر کدام از کشورهایی که به اتحادیهی پادشاهی ماد پیوسته بودند دارای شاه خویش از همان خاندان سلطنتی پیشین بود، پارس شاه خود را داشت، مانِنا شاه خودش را، سکهشیان شاه خودش را داشت، کتپتوکه شاه خودش را داشت، ارمنستان شاه خودش را داشت، و به همین سان دیگر نقاط کشور پهناور ماد. تنها جایی که شاه آن توسط حکومت مرکزی ماد تعیین میشد، آشور بود.
آملی کورت، مورخ تاریخ خاورمیانه نیز همین مورد را تأیید کرده است. او مینویسد:
«… از این لحاظ مادها هرگز از حد کنفدراسیون سست قبیلهای فراتر نرفتند، چون فاقد انگیزههای اساسی و منابع سازمان یافتهی امپراتوریهای بزرگ بودند.» [آملی کورت، تاریخ هخامنشیان، ترجمه مرتضی ثاقبفر، ص 34 ].
به هر روی، پس از مرگ هوخشتره، پسرش ایختوویگو (آستیاگ) جانشین او شد و سلطنت پارسها هنوز درشمار خراجگزاران آنها محسوب میشد. ولی نکتهی مهم در پادشاهی مادها نوع نظام کشورداری آنها بود که یک «اتحاد» یا «فدراسیون» از ایالات یا استانهای خودمختار بودند.
مُدل کشورداری کوروش برای امپراتوری هخامنشیان یک آغاز نوین نبود. مُدلی که او و پسرش کمبوجیه به کار بستند، ادامهی همان مُدل مادها بوده که به شکل منسجمتر و بابرنامهتر ادامه یافت. به قول امیرحسین خنجی این مُدل یک «شبه فدرالیسم» بوده است. یعنی امور داخلی، جزء وظایف حکومتهای محلی بوده ولی سیاست خارجی و جمعآوری مالیات به عهدهی حکومت مرکزی قرار داشته است. مُدل کشورداری کوروش عملاً ادامهی، نظام کشورداری مادها به شکلی منسجمتر و پیشرفتهتر بوده است. حتی پس از روی کار آمدن داریوش بزرگ، سیستم کشورداری بسیار پیشرفته و نوینی که او ایجاد کرد نیز بر روی زیربنای همین سیستم تشکیلاتی مادها ساخته شد.