عواملی چون رنگ پوست، زبان، مذهب، ملیت، تحصیلات، جنسیت یا سن و سال منجر به بروز عصبیتهای نژاد و نژادپرستی شده است. وقتی دو گروه با رنگ پوست و ظاهر فیزیکی متفاوت با هم در تماس قرار میگیرند و بر سر یک موضوع رقابت میکنند تبعیض نژادی با شدت و خشونت بیشتری بروز میکند.
در طول تاریخ همراه انسانهایی بودند که بطور جدی به مبارزه با تبعیض نژادی پرداختند. مهاتما گاندی، مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا از بزرگان مبارزه با نژادپرستی بودند.
امروزه به دلیل مبارزات مساواتطلبانه اجتماعی و بالا رفتن سطح فرهنگ و آگاهی مردم، نژاد پرستی تقلیل چشمگیری یافته است، اما هنوز به صورتهای پنهان و آشکار باعث تحقیر و پست شمردن گروههای نژادی غیر سفیدپوست میشود و آنها را از مزایا و فرصتهای اجتماعی محروم میکند. نوع دیگری از این موارد، نابرابری جنسیتی و از انواع دیگر آن، عصبیتهای قومی است.
تاریخچه نژادپرستی؛ از نخستین تمدنها تا ساختارهای مدرن
نژادپرستی یکی از قدیمیترین و پیچیدهترین پدیدههای اجتماعی در تاریخ بشر است. این رفتار نهتنها محصول نفرت، بلکه نتیجه ترکیبی از قدرت، ترس، جهل، سیاست، اقتصاد و هویت جمعی است. تاریخ نژادپرستی از دوران باستان آغاز شد، در قرون میانه شکلهای تازهای پیدا کرد، در دوران استعمار به اوج رسید و در دنیای مدرن به ساختارهای سیاسی و اجتماعی تبدیل شد. شناخت این تاریخ، برای درک بهتر وضعیت امروز و آینده ضروری است.
آغاز شکلگیری نژادپرستی در جهان باستان
در تمدنهای باستانی مانند مصر، چین، یونان و روم، مفهوم «برتری» بیشتر بر پایه قومیت، زبان، فرهنگ و سرزمین شکل میگرفت، نه نژاد به معنای زیستی. با این حال، پایههای نژادپرستی بعدها از همین نگرشهای اولیه ایجاد شد.
مصر باستان
مصریان خود را «مردم متمدن» میدانستند و قبایل دیگر را «بیگانه» یا «بدوی» مینامیدند. تفاوتها بیشتر فرهنگی بود، اما برداشتهای برتریطلبانه در برخی نقاشیها و نوشتهها دیده میشود.
یونان و روم
یونانیان خود را «مردمان آزاد و خردمند» میدیدند و غیر یونانیها را «بربر». این نگاه بعدها در بسیاری از امپراتوریها تکرار شد و پایهای برای تمایزگذاری تمدنی شد.
هند
در نظام کاستها، مردم بر اساس طبقه اجتماعی و «پاکی» تقسیم میشدند. اگرچه کاست یک نظام نژادی نبود، اما بعدها به شکل نژادی تعبیر شد و بر بسیاری از ساختارهای اجتماعی تأثیر گذاشت.
دوران قرون میانه؛ دین، جنگ و هویت
در قرون میانه، عامل اصلی تبعیض دین بود. مسیحیان، مسلمانان و یهودیان در نقاط مختلف به شکلهای متفاوت مورد تبعیض قرار میگرفتند. هرچند هنوز نژاد معنای امروزی نداشت، اما «تفاوت» به معیارهای جدیدی مانند ایمان، سرزمین و فرهنگ پیوند خورد.
آغاز بردهداری سازمانیافته؛ نقطه عطف نژادپرستی
از قرن پانزدهم به بعد، با کشف قاره آمریکا و گسترش استعمار توسط اروپا، نگاه «برتری نژادی» به مفهومی علمینمایانه تبدیل شد. میلیونها انسان از آفریقا ربوده شدند و بهعنوان برده به قاره آمریکا منتقل گردیدند.
چرا آفریقا مرکز بردهداری شد؟
اروپاییان تحت تأثیر برداشتهای نادرست از تفاوتهای فیزیکی، شرایط جغرافیایی و قدرت نظامی، فرض برتری سفیدپوستان را در مقابل سیاهپوستان مطرح کردند. این فرض بعدها به «نژادپرستی علمی» تبدیل شد.
نژادپرستی علمی در قرن نوزدهم
در قرن نوزدهم، برخی دانشمندان اروپایی تلاش کردند تبعیض نژادی را «علمی» جلوه دهند. پژوهشهای جعلی بر اساس شکل جمجمه، رنگ پوست و ظاهر افراد، بهعنوان مدرک برتری نژاد سفید مطرح میشد.
این نظریهها بعدها باعث:
-
مشروعیتبخشی به استعمار
-
گسترش بردهداری
-
مهاجرت اجباری
-
آزمایشهای غیرانسانی پزشکی
شدند. اگرچه امروز این نظریهها کاملاً رد شدهاند، اما تأثیر آنها همچنان در ساختارهای اجتماعی باقی است.
استعمار؛ اوج نژادپرستی ساختاری
اروپا در قرون هجدهم و نوزدهم سراسر آفریقا، بخشهای بزرگی از آسیا و خاورمیانه را استعمار کرد. در این دوره، نژادپرستی نهتنها یک رفتار، بلکه سیاست رسمی بسیاری از قدرتها بود.
استعمارگران ادعا میکردند که آمدهاند «تمدن بیاورند»، در حالی که:
-
منابع را غارت میکردند
-
فرهنگها را نابود میکردند
-
زبان، آموزش و اقتصاد محلی را تخریب میکردند
نژادپرستی در این دوران، ستون اصلی حکومتهای استعماری شد.
قرن بیستم؛ نژادپرستی و سیاستهای مرگبار
قرن بیستم شاهد یکی از تاریکترین دورانهای نژادپرستی بود.
نازیسم
هیتلر نظریه «برتری نژاد آریایی» را مطرح کرد و این ایده منجر به کشتهشدن میلیونها انسان در جنگ جهانی دوم، هولوکاست و پاکسازیهای قومی شد.
آپارتاید در آفریقای جنوبی
سیستم آپارتاید سیاهپوستان را از حقوق اساسی محروم کرد و سالها تبعیض نهادینهشده را ادامه داد.
تبعیض علیه بومیان
در آمریکا، کانادا و استرالیا، بومیان تحت سیاستهای حذف فرهنگی و گاهی نابودی فیزیکی قرار گرفتند.
دوران معاصر؛ نژادپرستی پنهان و ساختاری
در قرن بیستویکم، نژادپرستی کمتر آشکار است، اما ساختاری و نهادی شده است.
نمونهها:
-
تبعیض در استخدام
-
تفاوت دسترسی به آموزش و درمان
-
رفتار نابرابر پلیس
-
بازنمایی نادرست در رسانهها
-
نفرتپراکنی در فضای مجازی
حرکتهایی مانند «جان سیاهان اهمیت دارد» نمونهای از مقاومت مدرن در برابر نژادپرستی است.
ریشههای روانشناختی نژادپرستی
نژادپرستی تنها یک پدیده تاریخی نیست؛ با ذهن انسان نیز پیوند دارد.
دلایل روانشناختی شامل:
-
گرایش طبیعی به گروهبندی
-
ترس از ناشناختهها
-
تلاش برای برتریطلبی
-
تاثیرات محیطی و تربیتی
مبارزه با نژادپرستی نیازمند شناخت این ریشههاست.
آیا نژادپرستی قابل ریشهکن شدن است؟
نژادپرستی بهطور کامل ناپدید نمیشود، زیرا بخشی از آن به سازوکارهای ذهنی انسان مربوط است. اما میتوان آن را کنترل، اصلاح و جایگزین کرد. آموزش، آگاهی و سیاستگذاری صحیح میتواند سطح تبعیض را کاهش دهد و جوامع را به سمت عدالت بیشتر هدایت کند.
جمعبندی
تاریخچه نژادپرستی نشان میدهد که این پدیده نهتنها ریشه در گذشته دور دارد، بلکه بهمرور به ساختارهای پیچیده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل شده است. شناخت این تاریخ، نخستین قدم برای ساختن جهانی عادلانهتر است. تا زمانی که تفاوتها را تهدید به حساب آوریم و نه فرصت، نژادپرستی همچنان پابرجا خواهد ماند.

همچنین بنگرید به:
آرامگاه غزالی
لعاب کاشی
حساب دیفرانسیل و انتگرال توماس
هنرپیشه کیست؟
رستم در قرن بیست و دو
روزنامههای ایران
سفرنامههای سهامالدوله
ظهور آتلانتیس
تاریخچه هرمنوتیک
تحمیدیه در ادب پارسی
دشمنان
لبخند مونالیزا