بررسی دین و مذهب فردوسی

     دیده شده است که برخی اشخاصی که کوشش دارند تا اسلام را آیین تحمیلی بدانند، حضرت فردوسی را به چاپلوسی متهم کرده و اورا یک باستان پرست واقعی میدانند که برای حفظ جان یا ستاندن درهم و دینار نخست مدح و ستایش پیامبر و مولا علی را در پیش گرفت اما در آخر عمر که چیزی برای از دست دادن نداشت اسلام را نکوهش کرد.

     این سخن نابجاییست و حکیم طوس بی گمان مسلمانی شیعه مذهب بوده است و هرگز به اسلام توهین نکرد. با مرور بیت به بیت ابیات ابتدایی و انتهایی شاهنامه این مهم را بررسی میکنیم. هرچند کسانی که بر دو چشم و دو گوش خود مهر جنگ با الله را کوبیده اند، نخواهند پذیرفت.

     در ابیات نخست کاخ نظم حکیم طوس اشاره چندانی به پیغمبر نمیکند و چهار بیت کلی برای آماده شدن مغز نیوشنده، میسراید:

        ترا دانش و دین رهاند درست         در رستگاری ببایدت جست

          وگر دل نخواهی که باشد نژند         نخواهی که دایم بُوی مستمند

            به گفتار پیغمبرت راه جوی         دل از تیرگیها بدین آب شوی

 چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی        خداوند امر و خداوند نهی

     سپس به مصلحت زمان (که غزنویان سنی بودند و به همراه دیگر دول، خراجگذار و بنده خلیفه عباسی بودند) یک بیت برای ابوبکر، یک بیت برای عمر و یک بیت برای عثمان میسراید:

   که خورشید بعد از رسولان مه          نتابید بر کس ز بوبکر به

             عمر کرد اسلام را آشکار         بیاراست گیتی چو باغ بهار

     پس از هر دوان بود عثمان گزین         خداوند شرم و خداوند دین

     اما پرسشی گران در این جا پیش میاید. چرا هنوز از رسول‌الله (ص) سخنی نیامده؟

     حکیم طوس پس از سه بیت گذرا برای سه خلیفه اول، به سراغ ستایش امیرالمومنین علی (ع) میرود و ستایش رسول‌الله را نیز دراینجا میاورد.

     هوش سرشار فردوسی در اینجا روشن میشود. او با آوردن نام پیغمبر و علی در کنار هم و ستایش هر دو در کنار هم، آنها را از سه خلیفه دیگر جدا میکند و با زبان بی زبانی علی را جانشین بر حق رسول‌الله میداند:

               چهارم علی بود جفت بتول         که او را به خوبی ستاید رسول

            که من شهر علمم علیم در ست         درست این سخن قول پیغمبرست

      گواهی دهم کاین سخنها ز اوست         تو گویی دو گوشم پرآواز اوست

            علی را چنین گفت و دیگر همین         کزیشان قوی شد به هر گونه دین

           نبی آفتاب و صحابان چو ماه         به هم بستهٔ یکدگر راست راه

            منم بندهٔ اهل بیت نبی          ستایندهٔ خاک و پای وصی

حکیم این جهان را چو دریا نهاد         برانگیخته موج ازو تندباد

  چو هفتاد کشتی برو ساخته         همه بادبانها برافراخته

        یکی پهن کشتی بسان عروس         بیاراسته همچو چشم خروس

           محمد بدو اندرون با علی         همان اهل بیت نبی و ولی

        خردمند کز دور دریا بدید         کرانه نه پیدا و بن ناپدید

              بدانست کو موج خواهد زدن         کس از غرق بیرون نخواهد شدن

     به دل گفت اگر با نبی و وصی         شوم غرقه دارم دو یار وفی

   همانا که باشد مرا دستگیر        خداوند تاج و لوا و سریر

             خداوند جوی می و انگبین         همان چشمهٔ شیر و ماء معین

    اگر چشم داری به دیگر سرای         به نزد نبی و علی گیر جای

             گرت زین بد آید، گناه منست         چنین است و این دین و راه منست

        برین زادم و هم برین بگذرم         چنان دان که خاک پی حیدرم

              دلت گر به راه خطا مایلست         ترا دشمن اندر جهان، خود دلست

        نباشد جز از بی‌پدر دشمنش         که یزدان به آتش بسوزد تنش

هر آنکس که در جانش بغض علیست         ازو زارتر در جهان زار کیست

           نگر تا نداری به بازی جهان        نه برگردی از نیک پی همرهان

     همه نیکی ات باید آغاز کرد         چو با نیکنامان بوی همنورد

  از این در سخن چند رانم همی        همانا کرانش ندانم همی ر

     با مشاهده این ابیات شاهد بودیم که حضرت فردوسی چه نیکو رسول‌الله و امیرالمومنین را ستایش کرد و خود را بارها خاک پای امیرالمومنین دانست.

     به عبارت دیگر سه بیت گذری برای سه خلیفه سنی ها سرود و سپس بیست و چهار بیت را برای امیرالمومنین اختصاص داد.

فردوسی بزرگ با بیت :

          گرت زین بد آید، گناه منست          چنین است و این دین و راه منست

کاملا نشان داد که شیعه آل علیست و در راه خود استوار.

     همچنین در داستان سیاوش نیز پیش از شروع داستان اصلی، دگر باره چند بیت در ستایش رسول‌الله و امیرالمومنین میسراید:

       منم بندهٔ اهل بیت نبی         ستایندهٔ خاک پای وصی

    برین زادم و هم برین بگذرم         چنان دان که خاک پی حیدرم

    ابا دیگران مر مرا کار نیست         بدین اندرون هیچ گفتار نیست

     تا اینجا با استناد به ابیات فردوسی اثبات کردیم که او شیعه بوده و محکم بر اعتقاد خویش. اکنون به سراغ ابیات پایانی شاهنامه میرویم:

         چو با تخت منبر برابر شود         همه نام بوبکر و عمر شود

          تبه گردد این رنج های دراز         نشیبی دراز است پیش فراز

کشاورز جنگی شود بی هنر        نژاد بزرگی نیاید به بر

      رُباید این از آن ، آن از این         ز نفرین ندانند ، باز آفرین

           نهانی بتر ز آشکارا شود        دل مردمان سنگ خارا شود

          بد اندیش گردد پدر بر پسر       پسر هم چنین بر پدر چاره گر

شود بنده بی هنر ، شهریار        نژاد و بزرگی نیاید بکار

      به گیتی نماند کسی را وفا        روان و زبان ها شود پر جفا

             از ایران و از ترک و وز تازیان       نژادی پدید آید اندر میان       ی

   نه دهقان ، نه ترک و نه تازی بود        سخن ها به کردار بازی بود ی

             همه گنج ها زیر دامن نهند        بمیرند و کوشش به دشمن نهند

  مرا کاشکی این خرد نیستی        گر آگاهی ِ روز بد نیستی

  بزرگان که از قادسی با منند         درشتند با تازیان دشمنندی

        گمانند کاین بیشه پر خون شود        ز دشمن زمین رود جیحون شود

    ز راز سپهری کس آگاه نیست        ندانند کاین رنج کوتاه نیست

          ز شیر شتر خوردن و سوسمار       عرب را به جائی رسیده است کار

       که تخت کیان را کند آرزو        تفو باد بر چرخ گردون تفو

     در ابیات فوق به وضوح نام ابوبکر و عمر میاید و سپس شروع به ناله و فغان از بار آمدن بدبختی به دست تازیان میکند.

     نه نام رسول و نه نام علی و نه حتی نام اسلام در هیچ یک از این ابیات نبود و تنها نام ابوبکر و عمر و تازی و عرب آشکارا آمده است. این ندارد معنی جز این که فردوسی حکیم به خوبی اسلام را میشناسد و یورش وحشیانه عمر را یورشی از عمر و عرب میداند نه رسول و علی و اسلام.

بشکست عمر پشت دلیران عجم را

بر باد فنا داد رگ و ریشه جم را

این عربده از بهر خلافت زعلی نیست

با آل عمر کینه قدیم است عجم را

 پایان


 


  1. سارا:

    بدون هیچ شک و شبهه ای فردوسی شیعه بوده، به قول خودش با آل عمر کینه قدیم است عجم را… دم پیروز نهاوندی گرم که این ملعون را به درک واصل کرد.

  2. تیمور:

    فردوسی شاعر اهل سنت بوده همانند سعدی و حافظ و عمر خیام و رودکی و … و از اشعار آنها در کتب نسخه های تحریف نشده این مسئله ثابت هست .

  3. Nazer:

    دوست گرامی میشه بگید این بیت عرب سوسمار خور صفحه چنده شاهنامست؟ یا یه عکس از صفحش بگیرید؟ 

    چون اگر شاهنامه خونده باشید میبینید این بیت ها عجم/عرب/تفو/سوسمار در شاهنامه موجود نیست فقط تو اینترنت یافت میشه واز اضافات کاتبان است. این حرف دکتر ابوالفضل خطیبی استاد دانشگاه تهران وشاهنامه شناس ، همچنین دکتر سجاد آدینلو شاهنامه شناس معروفه اینا سروده فردوسی نیست.

     

    به فهرست قدیم‌ترین و معتبر‌ترین نسخِ شاهنامه‌های موجود ؛ این برگ‌های کهن «شناسنامه زبان فارسی»؛ که مبنای تصحیح جلال خالقی مطلق از شاهنامه بوده‌اند، نگاهی بیندازیم.

    به ترتیب تاریخ (هجری قمری) و اعتبار:
    ۱. نسخه فلورانس ۶۱۴
    ۲. نسخه لندن ۶۷۵
    ۳. نسخه استانبول ۷۳۱
    ۴. نسخه قاهره ۷۴۱
    ۵. نسخه لندن ۸۹۱
    ۶. نسخه استانبول ۹۰۳
    ۷. نسخه لنینگراد ۷۳۳
    ۸. نسخه قاهره ۷۹۶
    ۹. نسخه لیدن ۸۴۰
    ۱۰. نسخه لندن ۸۴۱
    ۱۱. نسخه پاریس ۸۴۴
    ۱۲. نسخه واتیکان ۸۴۸
    ۱۳. نسخه لنینگراد ۸۴۹
    ۱۴. نسخه آکسفورد ۸۵۲
    ۱۵. نسخه برلین ۸۴۹
    در هیچکدام از نسخ مذکور که اقدم نسخ مصححان هست و معتبرترین آنها،‌چنین ابیاتی دیده نمی‌شود.

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe