انسان نئاندرتال (Homo neanderthalensis) یکی از گونههای منقرضشده انسانهای اولیه است که حدود ۴۰۰ هزار تا ۴۰ هزار سال پیش در اوراسیا زندگی میکردند. این انسانها نخستین بار در دره نئاندرتال در آلمان کشف شدند و از اینرو به این نام شناخته میشوند.
ویژگیهای فیزیکی و ظاهری نئاندرتالها
نئاندرتالها دارای جمجمهای بزرگتر از انسانهای امروزی بودند و ظرفیت مغزی تقریباً مساوی با ما داشتند. آنها دارای بدنی کوتاهتر و عضلانیتر بودند که به آنها در زندگی در شرایط سخت و سرد یخبندانها کمک میکرد.
فرهنگ و ابزارها
نئاندرتالها از ابزارهای سنگی پیشرفتهای استفاده میکردند و شواهدی از هنرهای ابتدایی و دفن مردگان نیز در میان آنها یافت شده است. این نشان میدهد که آنها دارای فرهنگ پیچیدهای بوده و از تفکر انتزاعی برخوردار بودند.
ارتباط با انسان مدرن
تحقیقات ژنتیکی نشان میدهد که نئاندرتالها با انسانهای مدرن (Homo sapiens) تداخل ژنتیکی داشتهاند و امروزه برخی از ژنهای نئاندرتالی در جمعیتهای انسانی وجود دارد. این تداخل نشاندهنده همزیستی و تعامل این دو گونه در برخی دورههای زمانی است.
انقراض انسان نئاندرتال
علت دقیق انقراض نئاندرتالها هنوز کاملاً مشخص نیست، اما عواملی مانند تغییرات آب و هوایی، رقابت با انسانهای مدرن و بیماریها میتوانند نقش داشته باشند. با وجود این، بقایای ژنتیکی آنها در انسانهای امروزی به عنوان یادگارهایی از این گونه باقی مانده است.
مطالعه نئاندرتالها به ما کمک میکند تا بهتر بفهمیم که چگونه انسانهای اولیه با محیط خود سازگاری پیدا کرده و چه عواملی منجر به تکامل و بقای انسانهای امروزی شده است.
عوامل انقراض نئاندرتالها
انسان نئاندِرتال گونهای از سردهٔ انسان بود که در اروپا و قسمتهایی از غرب آسیا، آسیای مرکزی،ایران و شمال چین سکونت داشت. اولین نشانهها از نئاندرتالهای اولیه به حدود ۳۵۰ هزار سال پیش در اروپا بازمییگردد. ۱۳۰ هزار سال پیش، مشخصههای کامل نئاندرتالها ظاهر شدند و در ۵۰ هزار سال قبل نئاندرتالها دیگر در آسیا دیده نشدند، با این وجود نسل آنها در اروپا تا ۳۳ تا ۲۴ هزار سال پیش هنوز منقرض نشده بود.
بدن نئاندرتالها برای زندگی در آب و هوای سرد سازگاری یافته بود، بطور مثال آنها کاسهی سر بزرگ داشتند، کوتاه قامت اما بسیار قوی بودند و دارای بینی بزرگی بودند، ویژگیهایی که مطلوب آب و هوای سرد هستند. طبق تخمینها اندازهِ کاسهی سر و مغز آنها بزرگتر از انسانهای مدرن بودهاست.
اما یک سوال مبهم و بسیار مهم در مورد انقراض نئاندرتالها وجود دارد:
آیا موجودی که زبان دارد، لباس به تن میکند و تواناترین شکارچی زمین است، واقعاً میتواند منقرض شود؟ اگر اینطور است، دلیل این انقراض چهچیزی میتواند باشد؟
تا امروز نظریههایی دربارهٔ انقراض نئاندرتالها وجود داشتهاست:
– نظریهٔ تغییرات آب و هوایی، که بر این اصل استوار میباشد که طی ۱۰۰ سال آب و هوای کره زمین چنان دگرگون گشت و سیل های وسیعی به راه افتاد و اینگونه انسان نتوانست خود را با شرایط وفق دهد.
– نظریهٔ رقابت با اجداد انسانهای امروزی (هوموساپیینسها) و جنگهای خونآلود.
هوموساپیینسها یا انسانهای امروزی از حدود ۸۰ هزار تا ۶۰ هزار سال پیش شروع به خارج شدن از آفریقا کردند. خاورمیانه نخستین جایی بود که آنها با نئاندرتالها برخورد کردند. مردمان ظریف و بهنسبه باهوش آفریقایی از آن پس با مردمانی زمخت و شکارچی و پر زور مواجه بودند.
میان آنها جنگهای خونینی رخ میداد؛ تاکنون شواهد کافی برای اثبات نبرد میان نئاندرتالها و هوموساپیینسها کشف شدهاست. نیزهای که در سینه یک نئاندرتال رفته و موجب مرگش شده، ساخت دست احداد انسانهای امروزیاست. به علاوه هیکل درشت نئاندرتالها مانع میشد که به خوبی بجنگند.
همزیستی چند ۱۰ هزار ساله آنها نشان میدهد که هر دو طرف به نوعی گروه مقابل را تحمل میکردند؛ مثلاً شواهدی وجود دارد که قبایل انسانها و نئاندرتالها به طور متناوب زمستانها و تابستانها جابهجا میشدند و در بسیاری از مناطق همزمان زندگی نمیکردند. با اینحال شواهد جدیدتری هم وجود دارد که نشان میدهد هوموساپیینسها، نئاندرتالها را شکار میکردند و میخوردند. مثلاً استخوان آرواره یک نئاندرتال که در یکی از غارهای محل سکونت انسانها کشف شده، نشان میدهد انسانها کله پاچهٔ نئاندرتال را با لذت میخوردهاند. حتی آثار گاز زدن و کندن گوشت روی این استخوان آرواره به خوبی مشهود است. البته خود نئاندرتالها هم کمابیش از همنوعان خود تغذیه میکردند، اما این رفتار میان آنها بسیار کمتر از و هوموساپیینسها رخ میداد. هنوز البته مشخص نیست که آیا این آدمخواری در بین همه و هوموساپیینسها رواج داشته یا فقط برخی از آنها چنین میکردند.
لازم به ذکر است که در برخی موارد نئاندرتالها و هوموساپیینسها با هم آمیختهاند وا فرادی دورگه میان هر دو گروه پیدا شدند. تحقیقات جدید نشان میدهد که در DNA تمام انسانهای امروزی، درصد کمی از DNA نئاندرتالها موجود است که این از آمیختگی هوموساپیینسها و نئاندرتالها در طول چند هزار سال حکایت دارد. احتمالاً هر دو گروه از طرف مقابل، زنان را میدزدیدند. اما از آنجا که زنان اجداد ما وظیفه شکار نداشتند، از جنگها دورمانده و کشاورزی و زاد و ولد میان آنها گستردهتر بود و این به گستردهشدن نژاد هوموساپیینسها کمک شایانی کرد.
“جمجمه یک نئاندرتال”
در کافه کتاب بخوانید:
تیمور لنگ و سلطان عثمانی
کهنترین نقشه بابل
آناکارسیس
قوس قزح
مختصری از جنبشهای دهقانی
ورق سبز
مولی فلاندرز
راز بنفشه