زندگینامه پیروز نهاوندی + ماجرای کامل قتل عمر بن‌ خطاب توسط ابولؤلؤ

سقوط ساسانیان نقطه پایانی بود بر هزار سال تمدن بی‌مانند و بی‌نظیر ایرانی. تمدنی که با مادها آغاز شد، با هخامنشیان به اوج رسید، با اشکانیان متحول شد و با ساسانیان تثبیت گردید. اما در جریان یورش پابرهنگان عرب، این تمدن ملی هزار ساله به یغما رفت و فصل جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد که سراسر انحطاط و ازهم‌پاشیدگی فرهنگی بود و بس.

ایرانیان پس از سقوط ساسانیان

سقوط ساسانیان، یک نقطه پایان بود. پایان عصر درخشان ایران زمین. و البته یک آغاز بود. آغاز اسارت. آغاز بردگی. آغاز تجاوز به ایران و ایرانی. روزهای خوش گذشته به پایان رسیده بود و حال بایستی ایرانیان به شرایط جدید که سراسر بدبختی و نکبت و ادبار بود، خو می‌گرفتند.

شاید تلخ‌ترین و دردناک‌ترین رویداد در این زمان، بردگی و اسارت زنان و کودکان بود. نه ازدست‌دادن زمین‌ها، نه کشته‌شدن دلاوران و نه سقوط‌ فرهنگ ملی هیچ یک به اندازه‌ای که اسارت زن و فرزند ایرانی می‌توانست غیرت و روحیه ایرانی را نابود کند، درد نداشت.

اعراب دسته دسته زنان زیبای ایرانی را از دامن خانواده‌های‌شان می‌دزدیدند و میان خود تقسیم می‌کردند. تنها برای رفع هوس. و کودکان را که روزگاری آینده‌سازان ایران زمین قلمداد می‌شدند، برای خدمت و بردگی و نوکری دزدیده و به دیگر قبایل عرب می‌فروختند

این دوران سیاه بدون شک یکی از تاریک‌ترین ادوار در تاریخ ایران زمین است. کشور اهورایی ما بارها در جریان حمله دشمنان و دژخیمان قرار گرفته است اما ضربه‌ای که اعراب با تجاوز به ناموس ایرانی بر پیکر ایران وارد آوردند، هرگز التیام یافتنی نیست…

پیروز نهاوندی: غیرتِ به‌جوش‌آمده‌ی ایران‌زمین

بعد از اشغال ایران توسط اعراب، بادیه‌نشینان متهاحم، دسته دسته کودکان ایرانی را لیف‌خرما بر گردن نهاده، با پای پیاده به عنوان برده به صحرای حجاز می‌بردند.

پیروز نهاوندی” که سال ها قبل به اسارت درامده بود و اینک به عنوان برده در مدینه به کار گماشته می‌شد، همیشه به این کودکانِ تازه از راه رسیده و یتیم آب می‌داد و دست نوازش بر سرشان می‌کشید.

آیا فقط پیروز بود که با دیدن بدبختی و تیره‌روزی فرزندان ایران، اشک می‌ریخت و در خود می‌شکست؟ یقینا خیر. تمام ایران داغدار بود. تمام ایران دل‌شکسته بود. اما پیروز نماد خشم ایرانی بود. او نتوانست این ادبار و نکبتی که بر سرنوشت فرزندان ایران‌زمین سایه انداخته بود را تحمل کند.

منقول است که یکبار با دیدن این خردسالان ایرانی و اسیر شده، گفته بود:

«عمر جگرم را سوزاند.»

پیروز نهاوندی که بود؟

پیروز از مردمان نهاوند بود. در نزدیکی همدان امروزی. البته در برخی از منابع تاریخی نیز او را اهل کاشان قلمداد کرده‌‌اند.

وی پیش از یورش اعراب و زمانی که ایرانیان زندگی آسوده‌ای داشتند، همچون دیگر هموطنان خویش در آرامش روزگار را سپری می‌کرد. دختری داشت به نام مروارید و به شدت به او عشق می‌ورزید.

در آن زمان ایرانیان در اوج آسایش و شوکت روزگار را سپری می‌کردد. مملکت با وجودی که در اواخر دوران ساسانی دچار مشکلاتی عدیده سیاسی شده بود، اما در داخل کشور مردمان از ثروت‌های مادی و معنوی انباشته شده‌ی چند هزار ساله بهره می‌بردند روزگار خوشی داشتند.

اما با آغاز یورش اعراب و سیاه شدن روزگار ایرانیان، پیروز نیز اسیر شد. او سرباز سپاه ساسانی بود و در قادسیه نیز با اعراب جنگید. اما همچون بسیاری از دیگر سربازان ایرانی، با شکست ساسانیان، وی نیز به اسارت درآمد.

پیروز نهاوندی، فرزند خلف ایران و انتقام‌گیرنده قادسیه

پیروز نهاوندی، فرزند خلف ایران و انتقام‌گیرنده قادسیه

قتل عمر توسط ابولولو

پیروز دوران اسارت خود را در حجاز سپری می‌کرد. وی مدتی برده “مغیره‌بن‌شعبه” بود. مغیره بدلیل اینکه پیروز دستان قدرتمندی داشت و آهنگری و نجاری بلد بود، همواره بیشتر از حد معمول از او کار می‌کشید و در عین خال، جیره‌ی خوراک ناچیزی به وی می‌داد.

او را در زمان اسارت، اعراب با نام ابولولو می‌شناختند. لولو ترجمه عربی واژه پارسی مروارید است. ابو نیز به معنای پدر می‌باشد. بنابراین ابولولو معادل «پدر مروارید» در زبان ماست.

در مورد داستان زندگی پیروز در دوران اسارت، مطالب مختلفی در تاریخ ثبت شده است. بر پایه بعضی از منابع، وی به دلیل مشکلات مالی و دستمزد ناچیزی که از مغیره دریافت می‌کرد، به عمر خلیفه مسلمانان شکایت برد اما عمر شکایت وی را نپذیرفت. در نتیجه میان آن دو مشاجره‌ای در گرفت و پیروز که از قدیم به واسطه تجاوز اعراب به ناموس ایرانی، کینه‌ای شدید از عمر در دل داشت، نقشه قتل او را کشید.

همچنین در روایت دیگری آمده است که فیروز نهاوندی به دلیل آن‌که در حرفه‌های مختلف توانمند بود، به بردگی عمر درآمد و توانست اعتماد عمر را به دست آورد. تا آن‌جا که عمر اجازه می‌داد تا ابولولو در پشت‌سر او و در کنار یاران پیامبر نماز بخواند.

نقل شده است که روزی عمر از او پرسید:

«می‌گویند تو بسیار هنرمند هستی. می‌توانی برای من آسیاب بسازی؟»

پیروز که از وضع معیشتی و درآمد خود ناراضی بود و می‌دانست که برای این کار نیز پول ناچیزی خواهد گرفت، کمی فکر کرد و نهایتا گفت:

«چنان آسیابی برایت بسازم که آوازه‌اش در ایران و روم طنین‌انداز شود!»

چندی بعد مشغول به ساخت آسیاب شد. همزمان خنجر دوسری نیز ساخت. روزی که عمر برای دیدن آسیاب آمده بود، با آن خنجر به عمر حمله کرد و او را کشت. در هنگام فرار، محافظان عمر را نیز یا کشته و یا زخمی کرد.

بنا بر روایتی دیگر پیروز در مسجد به عمر حمله کرد و با شش ضربه او را کشت. سپس به سرعت از میان جمعیت عبور کرد و به هر کس که می‌خواست بر او شمشیر بکشد ضربتی وارد نمود.

سرنوشت ابولولو پس از قتل عمر بن خطاب

فیروز نهاوندی پس از آن‌که عمر را نابود کرد، به ایران فرار کرد. او تا کاشان خود را رساند و سپس در کاشان به صورت ناشناس بزیست. پس از مرگش در کاشان، ایرانیان مقبره‌ای برای او ساختند که این مقبره تا امروز در آن‌جاست و با نام «آرامگاه باباشجاع‌الدین» مشهور است.

البته در این مورد نیز در منابع تاریخی گسستگی آرا دیده می‌شود. بر پایه برخی دیگر از منابع، او در کاشان برای آن‌که دستگیر نوشد خودکشی کرد. به هر روی هرچه که باشد، مزار وی تا امروز برای ایرانیان قابل احترام است.

به نقل از تاریخ طبری، پس از قتل عمر و فرار ابولولو، عبیدالله‌بن‌عمر از سر خشم و کین، مروارید دختر پیروز را که هنوز خردسال بود، و همچنین همسر پیروز و دو ایرانی دیگر را به قتل رساند.

عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب دو قرن سکوت ماجرای قتل عمر را چنین ثبت کرده است:

توطئه قتل عمر که بعضی از ایرانیان ساکن مدینه در آن دست‌اندرکار بودند، در ماه ذی‌الحجه اتفاق افتاد. بامداد سپیده‌دم، هنگامی که عمربن‌خطاب برای ادای نماز صبح به مسجد وارد شد، و در شرایطی که همه یاران پیامبر صف کشیده بودند، فیروز نیز پیش صف اندر نشسته و کاردی حبشی در زیر جامه‌اش پنهان کرده بود. تیغه این کارد چنان بود که از هر دو سمت آن تیز و برّنده بود. هنگامی‌که عمر پیش صف آمد، فیروز شش ضرب زد از راست و چپ بر بازو و شکم و یک زخم از آن بزد زیر ناف که خلیفه از آن زخم کشته شد و فیروز نیز بگریخت. …

پیروز پس از گریختن از مدینه یازده سال در ایران بطور پنهانی زندگی کرد زن و فرزندانش را سپاهیان اعراب پیدا کردند و کشتند. پس از سال‌ها مکان اختفای او نیز لو رفت و به محاصره در آمد و کشته شد. روایتی دیگر می‌گوید که وی به مرگ طبیعی درگذشت و در منبع دیگری نیز آمده است که این فرزند خلف ایران، هنگامی‌ که خود را در محاصره اعراب دید، خودکشی کرد.

پیروز نهاوندی (ابولؤلؤ) و قتل عمرابن‌خطاب

آرامگاه پیروز نهاوندی در کاشان

  1. سحر:

    دمش گرم
    نور به قبر و روحش بباره
    عمر سیلی به حصرت فاطمه (س) دختر پیامبر خدا زد و بعد معلوم نیست که با ایرانیان چه رفناری کرد.

  2. فرزند کوروش:

    عمر یک متجاوز و جنایتکار و قدرت‌طلب بود که به اسم دین گناهان بسیاری انجام داد، هیچ انسان آزاد یا مسلمانی نمی‌تونه ازش دفاع کنه. تمام شیعیان هم او را غاصب و خیانتکار می‌دانند.
    زنده‌باد ایران زمین 👍

  3. ایرانی:

    در جواب فرهاد؛ تمام کسانی که در حمله به ایران نقش داشتند نفرت داریم لطفا سفسطه نکید تمام اعراب و ایرانیان خائن که در حمله به ایران نقش داشتند بیزار و متنفریم و همچنین اسکندر که اگر خیانت نبود پیروز نمیشد ووووووو درود بر فیروز نهاوندی و رستم و آریو‌برزن‌ها که نماد غیرت ایرانی هستند و درود بر شیر زنانی همچون خواهر آریو‌برزن و آرتیمس‌ها.

  4. Abtin-bt:

    کشته شدن عمر یک حرکت میهن پرستانه بود و بس. چرا یه عده اینو دارن مذهبیش میکنن؟ چرا دارین بین شیعه و سنی ها تفرقه میندازین؟ سنی ها هم ایرانی هستن و باید به کشته شدن متجاوز به خاکشون خوشحال بشن. درود بر کسانی که انتقام ایرانیان رو از عمر و امثالشون گرفتند.

  5. بابک:

    در جواب کامنت کاربر داوود باید بگم که مرد حسابی چرا چرت میگی… همین حالا من بخوام با یک رییس جمهور تن به تن بجنگم، آیا اون به جنگ من میاد؟ یا یک لشکر و می‌فرسته تا تمام خاندان من و بکشند؟ پس لطفا اظهار فضل نکن. هنوز شما بعضی چیزها را متوجه نشدی بیشتر مطالعه کن… بد نیست.

  6. محبوبه:

    در یکی از کامنت‌ها، کاربری به اسم داوود میگه اگه فیروز خوب بود، دعوت به جنگ تن‌به‌تن می‌کرد! بنده خدا مگر جنگ تن‌به‌تن تعیین‌کننده خوب و بد بودن آدم‌هاست؟ اگر اینطوره، چرا عمر در جنگ با ایرانیان جنگ تن‌به‌تن نکرد؟ پس عمر هم آدم درستی نبوده؟ هدف پیروز از کشتن عمر هر چی که بود مهم نیست. مهم کار درستیه که انجام داد. درود بر پیروز غیرتمند.

  7. کوروش:

    اعراب همونا بودن که زمان ساسانیان به نوامیس ایرانی تجاوز کردن اونوقت یه عده میان ازشون تعریف میکنن. نفرین اجداد ما ایران رو گرفته چرا نمیخواید متوجه بشین.

  8. محمدرضا:

    روحت شاد ابولولو پیروز نهاوندی

  9. ...:

    در جواب به `داوود`که میگن اگه پیروز جرئت داشت با عمر تن به تن مبارزه می‌کرد ،باید بگم که جناب، اگه درست خونده باشین مطلب‌و، بعد سقوط ساسانیان ایران بدبخت شد و هیچ سلاح و وسیله جنگی‌ای نداشت که بخواد با اعراب مبارزه کنه پس چجوری باید پیروز با عمر می‌جنگید؟ و اینکه کامنتا اصلا نژادپرستانه نیست ما داریم از بزرگ مرد تاریخ ایران خودمون حرف می‌زنیم و بهش افتخار میکنیم، ایرادی داره؟…

  10. حسین (reza.notizi):

    ابولولو دلیر مردی بود که پدر اعراب را درآورد. درود بر ذات پاکش و لعنت بر دشمنان ایران.

  11. سوسن:

    هرگز یک غلام و برده یا همان موالی در روزگار تاریک اسارت قادر به اعلام جنگ تن به تن نبودند. این شیوه نبرد ویژه ازادگان بود . و ان هم در میدان نبرد و در ابتدای نبرد که قهرمانان دو گروه با رجز خوانی هماورد می طلبیدند . کجای تاریخ دیدید که غلام بتواند وارد معرکه کارزار با ولی نعمت خود شود .

  12. ایرانی:

    درود بر شرفت پیروز نهاوندی

  13. داوود:

    چرا کامنت ها نژادپرستانه و ملی گرایی افراطی و جاهلانه است؟ اگر این پیروز نهاوندی خوب بود باید عمر را به میدان جنگ دعوت می‌کرد و تن به تن باهم می‌جنگیدند

  14. دانیال:

    درود بر ابولولو که دشمن وطن را به خاک و خون کشید.

  15. داود کهندلان:

    درود بر این شیر مرد. شیرِ مادرش حلالش

  16. آریا:

    درود خدا بر شرف دلیرمردانی همچو پیروز نهاوندی که عمر ملعون و کثیف را به درک واصل کرد و انتقام ایرانی‌ها را گرفت. ما به غیورمردانی همچو پیروز و بابک خرمدین و یعقوب لیث و امثالهم، افتخار می‌کنیم.

  17. محسن:

    لطفا درمورد پیروز نهاوندی و زندگی شخصی او و رابطه‌اش با علی‌ابن‌ابیطالب و ماجرای کشته شدنش هم بیشتر مطلب بگذارید.
    با تشکر

  18. یاس:

    تاریخ طبری اعتباری بی‌اندازه زیاد در میان تاریخ‌دان‌ها داره چراکه خود طبری میگه اقوال مردم را جمع‌آوری کرده و از خطر فراموشی نجات داده.
    و در مورد ابولؤلؤ و قتل عمر نیز کاملا درست گفته و انشاالله که محبان ابولؤلؤ با او حشر می‌شوند و روز قیامت جایگاه‌شان در بهشت برین خواهد بود.

  19. سید:

    عرب های ایران دشمن ایران نیستند ما برای این وطن همه چیزمون رو میدیدم

  20. محمد:

    هیچ عرب و افغانی دوست ایران نیست.همه در طول تاریخ دشمن ایران بودن و هستن.زنده باد کوروش زنده باد فیروز زنده باد بابک زنده باد نادر و زنده باد ایران و ایرانی

  21. ملک محمد:

    نویسندگان و گردآورندگان باغیرت وازاده ایرانی باید سرگذشت مردان شجاعی همچون پیروزنهاوندی،ارش،سرنا را در کتابهای درسی بیاورندنه چیزهای بی ارزش.

  22. داود:

    پیروز نهاوندی رو دوست دارم چون یک دشمن ایران و ایرانی را کشت.

  23. فرهاد:

    درود بر پیروز پدر مروارید ، و خانواده او و هرمزان و جفینه و همه رزمندگان و شهدای راه حق و مدافع خاک پاک ایران و ناموس ایرانی، و شما و همه زنان و مردان میهن پرست وطنم ایران. از برادر و خواهر محترم اهل سنت ،سئوال دارم چرا حماسه پیروز ناراحتتان میکند؟ بدون توجه به ظلمی که به اهل بیت پیامبر ص اعمال شد . ما ایرانیها حق داریم از متجاوزان به خاک و ناموس وطن ،بیزار و متنفر باشیم . اگر ایرانی هستید منطقی و عاطفی ،اصولا شما هم باید این حساسیت را داشته باشید. ما به نظر شما احترام قائلیم لطفا شما هم خود را جای ما بگذارید و قضاوت کنید. ما حق داریم از اسکندر و چنگیز و ابوبکرو عمر و عثمان و خالد بن ولید متنفر باشیم .درود بر روح پاک مفاخر ایران؛ کوروش و پیروز و نادر و همه شهدا و شیر مردان و شیر زنان مدافع وطن و ناموس وطن . سپاس

  24. ---:

    روحش شاد.

  25. ایران آباد:

    من از خدا خیلی شکایت دارم که چرا باید سرنوشت ایران عزیزمان به دست اعراب وحشی تیره و تار شود!

  26. سعید فراز:

    درود بر همه شیر‌مردان ایرانی از فیروز نهاوندی تا بابک خرمدین و دیگر سربازان ایران‌زمین.

  27. علی محمودی:

    باسلام و احترام و عرض ادب، خواستم تاریخ قتل عمربن‌خطاب توسط ابولؤلؤ را دانلود کنم. نمی‌دونم چرا نشد ؟?!!!

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe