فرناندو ماژلان ؛ دریانورد پرتغالی

پس از کشفیات کریستف‌کلمب در اواخر قرن پانزدهم میلادی، جستجو و تلاش برای یافتن راه تجارتی تازهای به شرق، ادامه یافت. در این میان فرناندو ماژلان ، از جنگجویان بازنشسته پرتغال، داوطلب یافتن راه دریایى تجارتی جدیدی برای دولت اسپانیا شد.

وی در 20 سپتامبر 1519میلادی با پنج کشتی کهنه و نه چندان مستحکم راه خود را در پیش گرفت و در پایان آن سال، به نزدیکی امریکای مرکزی رسید. ماژلان در اواخر سال 1520میلادی، از تنگه‌ای که در جنوبی‌ترین نقطه قاره آمریکا، میان خود قاره و یک جزیره کوچک قرار دارد عبورد کرد، که از آن روز به بعد، به نام او، تنگه ماژلان نامیده شد.

سپس ماژلان وارد اقیانوس آرام شد و پس از یک سفر طولانی و خطرآفرین در حالی که آذوقه اش رو به اتمام بود، به جزایر فیلیپین در جنوب‌شرق آسیا رسید. او سرانجام در 23 نوامبر 1521میلادی در جریان یک درگیری داخلی در فیلیپین کشته شد. البته این پایان کار نبود. از پنج کشتی که ماژلان در آغاز این سفر بزرگ حرکت خود را آغاز کرده بود، چهار کشتی از بین رفته اما هنوز یک کشتی و تعدادی از ملاحان و سیاحان و ملوانان همراه ماژلان سالم مانده بودند. تنها کشتی بازمانده از این سفر، با نام کشتی ویتوریا پس از عبور از اقیانوس هند و دور زدن کامل آفریقا، در سپتامبر 1522م سالم به پرتغال بازگشت و آن نخستین کشتی بود که دور عالم را پیموده بود.

اما در مورد چگونگی مرد ماژلان در فیلیپین، آنتونیو پیگافتا جهانگرد ثروتمندی که به عنوان وقایع‌نگار ناوگان ماژلان را همراهی می‌کرد، تنها شاهد عینی و قابل اعتماد این واقعه‌است. او می‌نویسد:

با دمیدن صبح ما [سوار بر قایق‌ها به راه افتادیم تا] به فاصلهٔ دو تیر پرتاب از ساحل رسیدیم. صخره‌های زیر آب اجازه نمی‌داد که پیشتر برویم؛ پس چهل و نه نفر از افراد ما به آب که تا ران‌هایشان می‌رسید پریدند و باقیماندهٔ راه را پیاده پیمودند. یازده نفر هم ماندند تا نگهبان قایق‌ها باشند.

در خشکی سه گروه از بومیان جنگجو به شمار بیش از یک هزار و پانصد نفر انتظارمان را می‌کشیدند و به محض روبرو شدن، با فریادهای گوشخراش به ما حمله آوردند…

تفنگچیان و کمانداران ما از فاصلهٔ نیم ساعتی شروع به شلیک کردند ولی بی‌فایده بود… با شناختن ناخدا گروهی از بومیان چنان بر وی هجوم بردند که کلاه‌خود را از سرش انداختند. یکیشان نیزهٔ خیزرانی را به طرف صورت او انداخت ولی خود با ضربت نیزهٔ ناخدا از پای درآمد. ناخدا خواست که دست به شمشیر برد ولی با زخمی که بر بازویش وارد آمده بود، نتوانست.

جنگجویان که چنین دیدند، با هم بر او حمله‌ور شدند. یک بومی با قمه بر پای چپ او زخم زد که سبب شد ناخدا با صورت به زمین افتد. بومیان هم با نیزه و قمه بر سرش ریختند و او را که آیینه و نور ما و راهنمای واقعی ما بود، به قتل رساندند .

در حین نبرد او بارها سربرگرداند تا از رسیدن همه افرادش به قایق‌ها اطمینان یابد و ما که شاهد کشته شدنش بودیم، مجروح و خسته به قایق‌هایمان عقب‌نشینی کردیم.

فرناندو ماژلان ؛ دریانورد پرتغالی

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe