شاه سلطانحسین صفوی آخرین پادشاه دولت صفویه و بیکفایتترین آنها بود. او دارای اخلاقی به غایت سادهلوحانه بود و شخصیت ضعیفالنفسی داشت.
در زمان سلطنت شاه سلطانحسین، نفوذ ستارهشناسان در دربار و افراط و خرابکاری آنها در امور درباری و کشوری، آشکارا قابل مشاهده بود. آوردهاند:
«تمام مشغولیت شاه سلطانحسین در زمان حکومتش این بود که به جای سپهسالاران افرادی چون منجمان، حکیمان و ملایان را به دور خود نشاند و درباره مسائل بسیار جزئی و پیش پا افتاده به بحث بپردازند. مثلا در غیرموقع فصل سال، برای شاه خربزه میآورند. این جماعت تشکیل جلسه میدادند و حکیمباشی بر روی سرد و گرم بودن یا قابض و مسهل بودن آن نظر میداد و منجم هم برای قاچ کردن و خوردن خربزه اسطرلاب میانداخت و مورد ساعت سعد و نحس را مطرح میکرد و بعد ملاها باید فتوا میدادند که این خربزه پاک شرعی است یا خیر؟ و بخورد یا خیر؟ پس از این نظریه چند دعا قبل از خوردن بخوانند و سایر جزئیات در خصوص چگونگی آوردن خربزه و در کدام سینی و ظرف و با چه کاردی قاچ شود نیز آنها نظر میدادند» (تاریخ نظامی و سیاسی نادرشاه افشار، ۴۷).
محمدهاشم آصف در کتاب رستمالتواریخ شمار همسران دائم شاه حسین را حدود ۱۰۰۰ نفر از شهرها و اقوام مختلف کشور ذکر میکند که در حرمسرایی بسیار باشکوه زندگی میکردند. قوت جنسی او را میستاید و مینویسد که:
«روز و شب در اکل و مجامعت بسیار حریص و بیاختیار بود و به جهت امتحان در یک روز و یک شب صد دختر باکرهٔ ماهرو را فرمود… از برای وی متعه نمودند… و در مدت بیستوچهار ساعت ازالهٔ بکارت آن دوشیزگان ِ دلکش ِطناز و آن لعبتان ِ شکرلب ِ پرناز نمود و باز مانند عزبان هل من مزید میفرمود.»
علاوه بر این سنتی در آن دوران رایج بود که مردانی که همسر یا دختری بسیار زیبا داشتند آن را طلاق میگفتند تا برای تلذذ پادشاه به ازدواج موقت او درآیند؛
«به این مراسم خوب و به این آئین مرغوب مذکور، ازالهٔ بکارت سه هزار دختر ِ ماهروی ِ مشکینموی، لالهعذار، گلندام، بادامچشم، شکرلب و دخول در دو هزار زن ِ جمیلهٔ آفتابلقای ِ سروبالای ِ نسرینبدن، نرگسچشم، طناز ِ پرناز، بلورین غبغب نموده…» (محمدهاشم آصف، رستمالتواریخ: ۸۲، ۸۳).
شاه سلطان حسین صفوی
شاه سلطان حسین صفوی (۱۱۰۵-۱۱۳۵ هجری شمسی) آخرین پادشاه سلسله صفوی در ایران بود. او که به عنوان نهمین شاه از این سلسله بر تخت نشست، شخصیتی ضعیف و کماراده داشت و دوران حکومت او با بحرانهای داخلی و خارجی متعددی همراه بود که در نهایت به فروپاشی امپراتوری صفوی انجامید.
دوران آغازین سلطنت
شاه سلطان حسین در سال ۱۱۰۵ هجری شمسی، پس از مرگ پدرش شاه سلیمان، به تخت نشست. او در ۲۵ سالگی بدون تجربه حکومتی به قدرت رسید و به دلیل شخصیت ملایم و طبیعت سادهلوحانهاش، به سرعت تحت تأثیر اطرافیان قرار گرفت. در ابتدا، حکمرانی او با ثبات نسبی همراه بود، اما این ثبات دیری نپایید.
بحرانهای داخلی و مذهبی
یکی از مشکلات بزرگ دوره شاه سلطان حسین، از بین رفتن وحدت داخلی در ایران بود. نفوذ روزافزون مذهب شیعه در دستگاه حکومتی و همچنین تعصب بیش از حد مذهبی شاه، موجب بروز اختلافات داخلی و سرکوب مذاهب دیگر شد. سیاستهای مذهبی سختگیرانه او منجر به شورشها و نارضایتیهای گسترده در بین اقوام و مذاهب مختلف شد.
تهاجم خارجی و سقوط امپراتوری
بزرگترین چالش شاه سلطان حسین، تهاجم افغانها به ایران بود. تحت رهبری محمود افغان، شورشیان افغان که از ظلم و ستم فرماندهان صفوی به تنگ آمده بودند، به ایران حمله کردند و پس از چندین نبرد خونین، در نهایت در سال ۱۱۳۵ هجری شمسی اصفهان را تصرف کردند. شاه سلطان حسین، بدون هیچ مقاومتی، تسلیم شد و بدین ترتیب، امپراتوری صفوی که بیش از دو قرن ایران را تحت سلطه خود داشت، فروپاشید.
علل سقوط
از دلایل اصلی سقوط شاه سلطان حسین و امپراتوری صفوی میتوان به ضعف شخصیتی شاه، فساد و ناتوانی دربار، سیاستهای مذهبی سختگیرانه و همچنین بحرانهای اقتصادی اشاره کرد. علاوه بر این، عدم توجه به ارتش و تجهیزات نظامی باعث شد که ایران در برابر تهاجمات خارجی به شدت آسیبپذیر شود.
سرانجامِ شاه سلطان حسین
پس از تصرف اصفهان، شاه سلطان حسین به اسارت محمود افغان درآمد و در نهایت در سال ۱۱۳۷ هجری شمسی به قتل رسید. مرگ او پایان دردناکی بر زندگی یک پادشاه بود که نامش با فروپاشی یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ ایران عجین شده است.
شاه سلطان حسین صفوی نمونهای از پادشاهانی است که ضعف در حکمرانی و ناتوانی در مقابله با چالشهای زمانه، نه تنها به فروپاشی حکومت خود، بلکه به پایان یک عصر در تاریخ کشورشان منجر میشود. دوره او به عنوان یکی از تاریکترین دورانهای تاریخ ایران در یادها مانده است و درسهایی از آن برای نسلهای آینده باقی خواهد ماند.
در کافه کتاب بخوانید:
هاکلبریفین
کانال پاناما
حسن صباح
تبر
مدلساز
معنی لغات فارسی
نمونهسوالات فارسی سوم