به ریشه زبانی شبهقاره هند، تمام ایران از آسیای میانه تا آسیای صغیر و خاورمیانه باستان، زبان آریایی میگفتند. این نام توسط اروپاییها تحریف و به زبان هندواروپایی تبدیل شد. دلیل این تغییر، سیاستهای اروپا و غرب در راستای ایرانزدایی از فرهنگ جهان بود. در ادامه به هر آنچه در رابطه با زبان پهلوی و شناخت آن نیاز دارید، خواهیم پرداخت.
گستره فرهنگی ایران باستان
زبان آریایی، مادر زبانهای ایرانی، هندی و اروپایی
زبان آریایی زبان مشترک تمام فلات ایران باستان بود. داریوش بزرگ در بند بیستم از ستون چهارم کتیبه بیستون میگوید:
«به خواست اهورامزدا این خط (خط میخی)، خطی است که من ساختم، به جز این، دستور دادم تا این متن را به “خط و زبان آریایی” بر روی لوحها و چرمها نوشته و به تمام نقاط کشور فرستادم.»
لذا ریشهٔ زبان قدیمی فلات ایران و ماورای آن از هند باستان تا آناتولی، زبان آریایی نام داشت. این زبان از گویشها و لهجههای گوناگون تشکیل شده بود و مردمان هر منطقه، با گویش محلی خود به آن تکلم میکردند اما اصل و بُن آن را همه ایرانیان متوجه میشدند (مثل امروز که لری و گیلکی و مشهدی و… گوشهایی از زبان فارسی هستند). در آن روزگار، مهمترین این گویشها: اوستایی، سُغدی، بلخی، خوارزمی، پارتی، سکایی، پارسی و مادی بودند.
زمانی که هخامنشیان همهٔ فلات آریایینشین ایران، از مرز هند تا لیدی در غربیترین نقطه آناتولی را متحد و کشور ایران را بنیانگذاری کردند، به دلیل آن که هخامنشیها از منطقه پارس بودند، «گویش پارسی از زبان آریایی» به عنوان زبان درباری و رسمی به کل امپراطوری ایران، گسترش پیدا کرد.
یعنی فیالمثل، هنگامی که یک نفر از اهالی خوارزم با فردی از شهر هگمتانه (همدان) گفتگو میکرد، زبان فرد اول «گویش خوارزمی از زبان آریایی» و زبان فرد دوم، «گویش مادی از زبان آریایی» بود اما برای آنکه به درک متقابل در گفتگو برسند، از «زبان پارسی» که در اصل «گویش پارسی از زبان آریایی» بود، به عنوان زبان مشترک استفاده میکردند.
از پارسی باستان تا پارسی میانه (پهلوی)
پس از سقوط هخامنشیان، مدتی ایران تحت حکومت بیگانگان موسوم به سلوکیان اداره شد. اما دو برادر از ایالت پارت به نامهای ارشک و تیرداد، قیام کرده و در شرق ایران حکومتی ایرانی برپا ساختند. بعدها و در زمان پادشاهی مهرداد، این حکومت توانست تمام فلات ایران را فتح و از زیر یوغ بیگانگان خارج سازد. حکومت فوقالذکر اشکانیان نامیده شد.
اشکانیان به «گویش پارتی از زبان آریایی» صحبت میکردند. بنابراین در این زمان، «زبان پارتی» به جای «زبان پارسی» که زبان مرسوم دوران هخامنشی بود، به عنوان زبان درباری و رسمی مشترک در سراسر ایران مورد استفاده قرار گرفت.
برای درک بهتر ادامه مطلب، بایستی در اینجا یک توقف کوتاه کنیم و به ریشهیابی واژهٔ «پارت» بپردازیم:
اصل نام این قوم در دوران باستان، «پارثوَه» بود. به زبان این قوم نیز «زبان پَرثُوَه» (گویش پَرثُوَه از زبان آریایی) و بعدتر «زبان پَرثُوی» میگفتند. بعدها طی روند تلطیف زبان، به این واژه به پرتوی و پَلهوی و نهایتا پهلوی تغییر شکل پیدا کرد. بنابراین «زبان پهلوی» در اصل تلطیف شده همان «زبان پارتی» بود.
بخوانید: زبان پارسی باستان
حدود مرزهای ایران در زمان شاهنشاهی اشکانیان.
پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی
بعد از انقراض اشکانیان و روی کار آمدن ساسانیان، بنابر آن که ساسانیان نیز همچون هخامنشیان برآمده از ایالت پارس بودند، بار دیگر زبان پارسی در جایگاه زبان درباری و رسمی ایرانزمین قرار گرفت.
اما جامعه ایران در این زمان با جامعه ایرانی که هفتصد سال قبل تحت حکومت هخامنشیان بود، بسیار متفاوت بود. اشکانیان پانصد سال در ایران حکومت کرده بودند و زبان پارتی یا (پهلوی) کاملا در ایران جاافتاده بود. لذا بازگشت به زبان پارسی باستان امری محال قلمداد میگشت.
نتیجه آن شد که در دوران حکومت ساسانیان، زبان پارسی با زبان پارتی تلفیق گردید و با همان نام پهلوی مورد استفاده قرار گرفت. به زبان ساده زبان پهلوی در دوره اشکانیان، همان «گویش پارتی از زبان آریایی»؛ اما زبان پهلوی در دوره ساسانی، «تلفیقی از دو گویش پارسی و پارتی» بود.
امروزه در میان زبانشناسان و مورخان، به زبان پهلوی در دوران اشکانیان و ساسانیان، «پارسی میانه» نیز گفته میشود که در مقابل «پارسی باستان» (زبان مستعمل در دوران هخامنشی) استفاده میگردد.
حدود مرزهای ساسانیان.
پارسی دری و پارسی نو (فارسی)
پس از اسلام (همانگونه که پیشتر نیز در این یادداشت گفته شد: شاهزادگان ساسانی پس از اسلام)، خاندان ساسانی، درباریان و بزرگان کشور که در پایتخت ایران تیسفون (نزدیک بغداد امروزی) زندگی میکردند، برای اجتناب از کشتهشدن به دست اعراب، به سمت شرق ایران گریختند.
اینها زبان پهلوی درباری را با خود بردند به خراسان و سیستان و دیگر مناطقی که امروز با نام کشورهای افغانستان و تاجیکستان میشناسیم. زبان عربی تا دو قرن در ایران زبان رسمی بود اما پس از آن و توسط بازماندگان همین نسل فراری از غرب به شرق فلات ایران، بار دیگر زبان پارسی احیا شد و از آنجایی که این افراد مهاجر به شرق اکثرا درباریان دستگاه ساسانی بودند، زبان پارسی در شرق ایران با نام «دری» مشهور شد.
در غرب ایران نیز -کمی بعد از جنبشهای فرهنگی و ادبی ایرانی در شرق- بازگشت به فرهنگ آباواجدادی ملی آغاز شد. ولی زبان پارسی احیا شده در غرب فلات ایران، به شدت تحتتأثیر زبان عربی قرار گرفت. از همین روی دچار تغییراتی در تلفظ واژگان گردید. این تغییرات باعث شد تا فصل جدیدی در زبان پارسی آغاز شود و زبانشناسان زبان پارسی مورد استفاده در ادوار اسلامی را «زبان پارسی نو» یا «فارسی» نامگذاری کردند.
پارسینو یا فارسی که تا امروز به صورت قدرتمند به حیات خود ادامه داده و ما از آن بهرهمند هستیم، در ادامهٔ زبانهای پارسیمیانه و پارسیباستان میباشد. تاریخچهٔ سیر تحول زبان در ایران به صورت خلاصه از این قرار است:
زبان آریایی ↓
زبان پارسی باستان (هخامنشی) ↓
زبان پارتی (پهلوی اشکانی) ↓
زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی) ↓
زبان پارسی دری ↓
زبان پارسی نو (فارسی)
بنابراین زبانی که من و شما امروز مشغول استفاده از آن هستیم، زبانی اصیل و ریشهدار است که طی شش هزارسال، نسل به نسل به پیش آمده و همچون میراثی گرانبها به دست ما رسیده است.
امروزه گویشهای گیلکی، مازنی، تاتی، تالشی، بلوچی و زبان کُردی، بازمانده مستقیم از زبان پهلوی اشکانی (پارتی) هستند و گویشهای لُری، لارستانی، یزدی، شیرازی، سمنانی، مشهدی، تاجیکی و افغانی، بازمانده مستقیم از زبان پهلوی ساسانی (پارسی میانه) میباشند.