جملاتی از “لودویگ ویتگنشتاین” و “آرتور شوپنهاور”

لودویگ ویتگنشتاین و آرتور شوپنهاور دو فیلسوف برجسته با دیدگاه‌ها و آثار تأثیرگذار هستند که در زمان‌ها و زمینه‌های مختلف فکری فعالیت داشته‌اند. در ادامه، به معرفی و بررسی برخی از دیدگاه‌ها و تأثیرات آنها می‌پردازیم.

ویتگنشتاین و شوپنهاور

آرتور شوپنهاور (1788-1860)

آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان بدبین شناخته می‌شود. او تحت تأثیر ایده‌های کانت و ایده‌آلیسم آلمانی قرار داشت و در عین حال تأثیر قابل توجهی بر فیلسوفان و نویسندگان بعدی گذاشت. برخی از اصلی‌ترین آثار او عبارتند از:

– “جهان همچون اراده و تصور” (1818): این اثر اصلی شوپنهاور است که در آن دیدگاه خود را درباره واقعیت به عنوان تجلی از اراده کور و بی‌هدف مطرح می‌کند.
– “دو مسئله بنیادین اخلاق” (1841): در این کتاب، شوپنهاور به بررسی مسائل اخلاقی می‌پردازد و نظریه اخلاقی خود را شرح می‌دهد.

شوپنهاور معتقد بود که جهان در اساس خود اراده است و این اراده بی‌هدف و کور است. شوپنهاور باور داشت که زندگی مملو از درد و رنج است و رضایت واقعی در این دنیا دست نیافتنی است. او اعتقاد داشت که اخلاق باید بر پایه شفقت و همدلی باشد و نه بر اساس خودخواهی.

لودویگ ویتگنشتاین (1889-1951)

لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف اتریشی-بریتانیایی، به عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان قرن بیستم شناخته می‌شود. او در زمینه‌های مختلفی از فلسفه، به ویژه فلسفه زبان، منطق و ذهن فعالیت داشته است. مهم‌ترین آثار وی عبارتند از:

– “رساله منطقی-فلسفی” (1921): در این اثر، ویتگنشتاین نظریه‌ای درباره رابطه زبان و واقعیت ارائه می‌دهد.
– “پژوهش‌های فلسفی” (1953): این کتاب پس از مرگ او منتشر شد و دیدگاه‌های ویتگنشتاین درباره فلسفه زبان و بازی‌های زبانی را به تصویر می‌کشد.

در “رساله منطقی-فلسفی”، ویتگنشتاین معتقد بود که زبان تصاویری از واقعیت را به نمایش می‌گذارد. در “پژوهش‌های فلسفی”، ویتگنشتاین به بررسی چگونگی استفاده از زبان در زندگی روزمره پرداخت و مفهوم “بازی‌های زبانی” را معرفی کرد. ویتگنشتاین باور داشت که بسیاری از مشکلات فلسفی ناشی از سوء تفاهمات زبانی هستند و فلسفه باید به وضوح زبان کمک کند.

تأثیرات و مقایسه

شوپنهاور تأثیر عمیقی بر ادبیات، هنر و روانشناسی داشت و دیدگاه بدبینانه او در مقابل ایده‌آلیسم فلسفی آلمان قرار می‌گرفت. از سوی دیگر، ویتگنشتاین با تمرکز بر زبان و تحلیل فلسفی، فلسفه تحلیلی را به جلو برد و تأثیرات گسترده‌ای بر فلسفه معاصر گذاشت.

هر دو فیلسوف با وجود تفاوت‌هایشان، تأثیرات عمیقی بر فلسفه و درک ما از جهان داشتند. شوپنهاور با تأکید بر اراده و بدبینی، و ویتگنشتاین با تحلیل زبان و ساختار منطقی، نقش‌های منحصربه‌فردی در تاریخ فلسفه ایفا کردند.

جملاتی از ویتگنشتاین و شوپنهاور

لودویگ ویتگنشتاین:

کار کردن در فلسفه -ازبسیاری جهات همچون کار معماری- درواقع بیشتر کار روی خود شخص است‌، کار بر روی تعبیرهای خود شخص و کار بر روی روش ِخویش در مشاهده‌ی اشیاء ( و آنچه شخص از آنها انتظار دارد).

آرتور شوپنهاور:

حقیقت فاحشه نیست که بازوان خود را به گردن هر بی‌سروپایی بیاویزد، برعکس زیباروی مستوره‌ای است که حتی مردی که همه چیزی را فدای او کند، باز نمی‌تواند از دست یافتن به او اطمینان خاطر داشته باشد… .

لودویگ ویتگنشتاین:

حیوان بدون هرگونه شناخت واقعی از مرگ، زندگی می‌کند. از این‌رو حیوان منفرد بی‌واسطه از فناپذیری و جاودانگی مطلق نوع لذت می‌برد. چون از خودش تنها به عنوان چیزی بی‌پایان آگاه می‌شود.

آرتور شوپنهاور:

زنان دقیقا مناسب کار معلمی و پرستاری دوران طفولت ما هستند‌، زیرا ایشان خود کودک‌صفت‌، سبک‌سر و کوته‌نظر‌ و در یک کلام‌؛ در سراسر زندگی‌ کودکانی بزرگ‌جثه‌اند. چیزی میان کودک و انسان بالغ‌، یعنی بین یک کودک و یک مرد تمام و کمال. ببیند که یک دختر چگونه ساعت‌های کودکی‌اش را نوازش می‌کند‌، برایش می‌رقصد و آواز می‌خواند… .

لودویگ ویتگنشتاین:

مرگ رویدادی در زندگی نیست. ما زندگی نمی‌کنیم تا مرگ را تجربه کنیم‌. اگر ابدیت را بی‌زمانی معنا کنیم نه مدت زمانی نا‌محدود‌، آن‌گاه زندگی ابدی متعلق به کسانی است که در “حال” زندگی می‌کنند. زندگی ما پایانی ندارد همان‌طور که میدان دید ما مرزی ندارد‌.


در کافه کتاب بخوانید:

کابوی‌های آمریکایی
انقراض خلفای عباسی
هانیبال
طنز و طنزینه هدایت
قلمرو اسلام

تاریخ گیلان

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe