تصوف چیست؟ کوتاه در باب تاریخ تصوف

«صوفی» واژه‌ای عربی به معنای «پشمینه پوش» است. کهن‌ترین صوفیان معمولا خرقه‌ای از پشمینه به تن کرده و بیرون از شهرها به سختی روزگار می‌گذراندند. این عمل بدان‌جهت بود تا با ریاضت نفس، به تزکیه‌ی نفس و «کمال معنوی» دست یابند.

اساس و پایه تصوف از کهن‌ترین دوران‌ها، بر مبنای زُهدگرایی، گوشه‌نشینی و «پشتِ پا زدن» به دنیا و مالِ دنیا بوده است. از همین‌روی است که می‌بینیم صوفیان در طول تاریخ همواره با جنگ و سیاست و فعالیت‌های اجتماعی، بیگانه بودند. برای نمونه، هنگام یورش مغولان، "حضرت عطار" از جمله کسانی بود که بدون مقاومت کشته شد و "حضرت مولانا" فرار را بر مقاومت ترجیح داده و دست در دست پدر به آسیای‌صغیر گریخت.

تصوف‌گرایی به شدت برای هر جامعه‌ای در هر نقطه جغرافیایی، خطرناک است. جامعه نیازمند افرادی پویا، شاداب و فعال برای ساخت و سازِ آینده‌ای بهتر است. اما تصوف دقیقا نقطه مقابل هرگونه پویایی و فعالیت است. جامعه زمانی‌که غرق در صوفی‌گرایی باشد، در مقابل ظلم، استعمار، استثمار، زندان و قتل و تجاوز و شکنجه، سکوت اختیار می‌کند. زیرا که اساس تصوف، گوشه‌نشینی و جداشدن از اجتماع، برای تزکیه‌ی نفس است و اصولا تصوف با هر نوع فعالیتِ اجتماعی مخالف است.

ریشه تصوف پیش از اسلام و به آیین مانوی و قبل از آن به زهدگرایی بودایی برمی‌گردد. این‌ها افرادی بودند که به یک کف دست نان و چند خرما قانع بوده و در پاره‌ای از اوقات، چنان به افراط می‌رسیدند که حتی برای سرکوبِ شهوت در روند تزکیه‌ی نفس، ازدواج را نهی می‌کردند. امری که اگر فراگیر می‌شد به انقراض انسان می‌انجامید!

بر هر انسان غیرمتعصب و خردمندی آشکار است که این تفکر در صورت فراگیر شدن چه ضربه‌ای به بدنه‌ی جامعه وارد می‌آوَرَد.

از لحاظ تاریخی، ایران‌زمین تا قرن پنجم هجری، روحیه‌ای جنگجو و پرخاشگر داشت و با تمام توان برای زدودن استعمار عرب، کوشش می‌کرد. در همین قرون است که از دل این سرزمین، "ابومسلم خراسانی"، "سندباد"، "المقنع"،  "به‌آفرید"، "اسحاق ترک"، "بابک خرم‌دین"، "یعقوب‌لیث‌صفاری"، "مازیار"، "مرداویج" و دیگران، یکی پس از دیگری و یه طور پی‌درپی قیام کردند تا نهایتا در قرن پنجم هجری، توسط «برادران بویه» بغداد فتح شده و موقتا استقلال ایران احیا گردد.

اما از قرن ششم تا قرن ده هجری -که دوران اوج درویش‌گرایی و تصوف و عرفان در ایران است- هیچ دلاوری در ایران دیده نمی‌شود. مملکت صحنه‌ی تاخت و تاز سلجوقیان، ایلخانان ِمغول، اتابکان، تیموریان، قراقویونلوها و آق‌قویونلوهای ترکمان شده، ایران و ایرانی غارت می‌شود و همزمان، بزرگانِ ایرانی بدون توجه به وقایع پیرامون، در لباسِ دراویش به خانقاه‌ها پناه برده و گله را در اختیار گرگ‌ها می‌گذارند.

امروز بزرگترین خطر برای ایران، احیای روحیه‌ی صوفی‌گرایی و درویش‌مسلکی است. اگر این بُعد از روحیه‌ی ایرانی پس از قرن‌ها بیدار شود، مجددا کشور از پویایی و تکاپو افتاده و به دنبال گوشه‌نشینی و خرابات‌گزینی فرزندانِ ایران، کشور همچون لقمه‌ای آماده، در اختیار دشمنان ایران و ایرانی قرار خواهد گرفت.

تاریخ به ما نشان داده است که صوفی‌گرایی برابر است با تنبلی، اجتماع‌گریزی و قناعت؛ در کنجِ خلوتِ خرابات، و نتیجتا بی‌تفاوتی و بی‌خیالی نسبت به وقایع و رویدادهای مثبت و منفی وارد شده به بدنه‌ی جامعه.

بهمن انصاری

  1. Amouzegar.jewellery@gmail.comil.c:

    متاسفانه یا از تصوف و درویشی هیچی نمسدونین که امیدوارم همین باشه.
    یا کاملا مغرضانه نوشته شده.
    نحوه مرگ عطار پیرمرد ۷۸ ساله عطار نیشابوری را مطالعه بفرمایین نه تنها مقاومت کرد که با زیرکی تمام سردار مغول را مورد تمسخر قرارداد.
    یا شیخ نجم الدین کبری و شرح شهادتش در خوارزم را مطالعه کنین، شیخ نجم الدین رازی از مریدان شیخ نجم الدین کبری و دفاع از سمنان در برابر مغلان یا قیام سربداران توسط شیخ حسن جوری مرید میر قوام الدین مرعشی .
    امیدوارم به آزادی بیان اعتقاد داشته باشید و همانطور که به ضد ایرانیان که سعی در نابودی روح ملی ایرانیان را دارند فرصت ابراز عقیده میدهید پاسخ بنده را هم ضمیمه مقاله بفرمایید.

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe