“بانو” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

در برابر چشمان من از بین میروی رفیق، این عادلانه نیست…
بر رگ‌های من سکوت توست همچو تیغ، این عادلانه نیست…
ساز تو همچنان در گوش من می‌پیچد، برای دل خوشیِ من،
در سراشیبیِ سقوط گوش می‌دهمت دقیق، این عادلانه نیست…

بیست و چند سالگی زمان شکفتن است، نه رفتنت بانو
جهانی از سکوتت کر شد، دور کن مرگ را از تنت بانو
که بیماریِ رخنه کرده در جانت مهار شدنی نیست اما
شاید به سر رسید زمستان این‌بار، در دی و بهمنت بانو

 

بهمن انصاری / غزل پُست‌مُدرن
از کتاب معاشقه با کرگدن

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe