شاهنامه توسط فردوسی ساخته نشد؛ بلکه “سروده” شد. در دوره ساسانی، اساطیر و افسانههای کهنسال ایرانی در کتابهای پراکندهای به نام خداینامه نوشته شده بودند. خدا در زبان پارسیمیانه در معنای امروزی ارباب و شاه و سرور بود و بنابراین خداینامه به صورت تحتاللفظی به معنای ”کتاب شاهان” بود.
پس از اسلام اما، خداینامهها به آرامی پراکنده و یکی یکی نابود شدند. سیصد سال بعد و در دوره زعامت سامانیان بر شرق فلات ایران، ابومنصور عبدالرزاق سپهسالار خراسان، چند موبد و روحانی زرتشتی را مسئول گردآوری و احیای خداینامههای دوره ساسانی کرد. این گروه چهار نفره، موفق شدند بخشی از خداینامهها را احیا و از آنجایی که در این زمان معنای واژهٔ خدا نیز تغییر کرده بود و به معنای الله به کار میرفت، نام این کتاب را شاهنامه گذاشتند و چون ابومنصور عبدالرزاق دستور گردآوری این کتاب را داده بود، به نام شاهنامهٔ ابومنصوری معروف شد.
اما نقش فردوسی چه بود؟
فردوسی به این شاهنامهٔ ابومنصوری دست پیدا کرد و تصمیم گرفت این کتاب را به صورت شعر درآورد. چون اولا زبان پارسی، زبان شعر است و ثانیا شعر بهتر از نثر در گذر زمان باقی میماند. لذا فردوسی شروع به سرودن متن شاهنامه ابومنصوری برای تبدیل آن از نثر به نظم نمود و شاهنامه فردوسی متولد گردید.
اما منبع فردوسی در سرودن شاهنامه، فقط این کتاب نبود. بلکه از منابع پراکندهٔ دیگر هم استفاده کرد. در این میان برخی از داستانهای مربوط به رستم را از زبان مردی به نام آزادسرو (Azad Sarv) نوشته است که مهمترین آن داستان مرگ رستم است که شاید در شاهنامه ابومنصوری وجود نداشت. فردوسی برای تکمیل داستان رستم و پایانبندیِ زندگیِ او، به آزادسرو رجوع کرد، چنانکه در ابتدای این قسمت میگوید:
یکی پیر بُد، نامش آزادسرو
که با احمدِ سَهل، بودی به مَرْوْدلی پر ز دانش، سَری پر سخن
زبان پر ز گفتارهای کهن
پس تا اینجا متوجه شدیم که آزادسرو از ملازمان “احمد بن سهل کامکار” (از نوادگان ساسانیان) بود. احمد سهل احتمالا والی شهر مرو در زمان سامانیان بود و آزادسرو از بزرگان و نزدیکانِ وی. آزادسرو دانشمندی بود، آگاه به تاریخ و افسانههای ایرانی، چنان که فردوسی در مورد او میگوید:
کجا نامهٔ خسروان داشتی
تن و پیکر ِ پهلوان داشتی
بنابراین احتمالا نسخهای از خداینامه در اختیار آزادسرو قرار داشت. همچنین آزادسرو مردی تنومند و پهلوانمنش بود و ظاهرا شجرهنامهای در دست داشت که نژاد وی را به سامنریمان جد رستم میرساند و همچنین داستانهای بسیاری از رستم را میدانست:
به سام ِنریمان، کِشیدی نژاد
بسی داشتی رزم ِ رستم به یاد
و سپس تاکید میکند که از داستانهایی که از وی شنیده است، در شاهنامه استفاده کرده است:
بگویم سخن، آنچْ از او یافتم
سخن را یک اندر دگر، بافتم
بنابراین یکی از مهمترین منابع جانبیِ فردوسی برای سرودن شاهنامه، داستانها و روایتهایی بود که از آزادسرو شنیده بود.
آیا فردوسی واقعا با آزادسرو دیدار داشته؟
کمی بعید است. بالاتر گفتیم که آزادسرو در دستگاه احمد بن سهل کامکار زندگی میکرد. احمد سهل در سال ٩٢٠ میلادی از دنیا رفت و فردوسی حدودا ٢٠ سال بعد از مرگ او، زاده شد. بنابراین اگر فردوسی در آغاز جوانی با آزادسرو دیدار داشته، آزادسرو باید در آن زمان بسیار پیر و شاید پیرمردی حدودا صدساله بود. بنابراین بسیار بعید است که دیداری صورت گرفته باشد. فردوسی احتمالا به نسخهای از یادداشتها و نوشتههای آزادسرو دست پیدا کرده و در آن نوشتهها داستانهای رستم را خوانده باشد؛ چنانکه خود در دو مصرع جداگانه، یکبار گفته است:
کجا نامهٔ خسروان داشتی
و در جای دیگر میگوید:
بگویم سخن، آنچْ از او یافتم
بنابراین یا فردوسی به دستنوشتههای آزادسرو دست پیدا کرده، و یا نسخهای قدیمی از خداینامه را که از اجداد آزادسرو به دست آزادسرو رسیده بود را یافته و بر مبنای آن، بخشهای ناقص شاهنامهٔ ابومنصوری را کامل کرده است.
شاید هم آنگونه که زندهیاد مجتبی مینوی عقیده داشت، نامِ آزادسرو در شاهنامهٔ ابومنصوری بوده، و فردوسی بنا بر امانتداری، این نام را با داستانی که از او در کتاب بوده، در شاهنامه خود آورده است.
آگاهیهای بیشتر از آزادسرو
از آزادسرو یک منبع دیگر نیز در دست داریم: کتابی حماسی به نام شبرنگنامه که احتمالا سهچهار قرن بعد از شاهنامه، توسط شاعری ناشناس سروده شده است. بنابرآنچه که در متن خود کتاب آمده است، این کتاب نیز از نوشتههای آزادسرو اقتباس گرفته شده است.
شاعر ناشناس این اشعار، به صورت مختصر درمورد منبع داستان چنین سروده شده است:
کنون بشنو از گفتهٔ زادسرو
چراغِ صفِ صدرِ ماهان به مرو
داستان شبرنگنامه نیز در مورد جنگ رستم با شبرنگ پسر دیو سپید است. این داستان این ظن را تقویت میکند که آزادسرو، کتابی نوشته یا از اجدادش نسخهای از خداینامه را به میراث داشته که در آن از داستانهای رستم یاد شده و از مهمترین منابع برای شناخت رستم در ایران پس از اسلام، محسوب میشده است.
یاد و نام آزادسرو، زنده باد: مردی که از بخت بد ما، نامش در تاریخ گم شد، اما حضور او آنقدر پررنگ بود که اگر نبود، ما امروز از بخش مهمی از زندگینامه رستم و احتمالا از چگونگیِ مرگِ او، ناآگاه بودیم.
نویسنده: #بهمن_انصاری