کتاب من پیش از تو در واقع یک رمان عاشقانه بسیار قوی و جذاب است که در سال 2012 میلادی در بریتانیا منتشر شد و طولی نکشید که به یکی از پرفروشترین رمانهای معاصر بدل گشت. نویسنده این کتاب، خانم جوجو مویز، روزنامهنگار و نویسنده انگلیسی است که تا بهحال برنده چندین جیزه بینالمللی شده است.
خلاصه داستان رمان من پیش از تو
لوییزا کلارک دختری است ۲۶ ساله که با خانوادهاش زندگی میکند. او فردی است سربهزیر و خجالتی که اغلب از تنش و کشمکشهای زندگی بیزار است و یک زندگی ملایم را ترجیح میدهد. درست نقطه مقابل خواهر کوچکترش که دختری است جاهطلب و ماجراجو. لوییزا در یک کافه کار میکند و کمکخرج معیشتی خانوادهاش است.
ماجرا از آنجا آغاز میشود که لوییزا در طی ماجراهایی شغل خود را از دست میدهد. مدتی برای یافتن شغل جدید تقلا میکند و نهایتا شغلی دستوپاگیر و نهچندان دلچسب پیدا میکند: یک جواد ثروتمند و بسیار موفق با پرستیژ اجتماعی بالا به نام ویل ترینر که دو سال پیش بر اثر یک تصادف سنگین، فلج شده است، نیاز به مستخدمی برای رتق و فتق امور منزل خود را دارد. لوییزا که شدیدا نیاز به منبع درآمد دارد، با ویل و خانوادهاش دیدار کرده و نهایتا به استخدام آنها در میآید.
ویل ترینر پسری از طبقه ثروتمند اجتماع و بسیار مرفه است. او یک حسابدار است و در عینحال نیز فردی ورزشکار و ماجراجو است. او از آندسته افرادی است که تا به حال هیچ کمبودی در زندگی نداشته و زندگی فوقالعادهای را سپری کرده است. با اینحال، تصادفی که با موتورسیکلت داشته، همهچیز را بههم ریخت و او را تبدیل به فردی کرد که حتی تانایی انجام نیازهای و کارهای شخصیاش را نیز ندارد.
ویل که مدتی است معشوقه سابقش را از دست داده، دست بر قضا متوجه میشود که اخیرا بهترین دوستش با معشوقه سابقش ازدواج کرده است. این واقعه زمینهساز اوقاتتلخی وحشتناک ویل میگردد. با اینحال لوییزا میکوشد تا حال ویل را تغییر داده و در این زمینه به موفقیتهایی نیز دست پیدا میکند. از جمله آنکه ویل را در یک مورد مهم از خودکشی منصرف میسازد. این سلسله وقایع باعث میشود تا لوییزا و ویل به هم نزدیکتر شده و صمیمیتی میان آنها شکل بگیرد.
سرانجام پس از اتفاقاتی دیگر نظیر از دست دادن شغل پدر لوییزا و کمک خانواده ویل و سفرهایی که این دو با یکدیگر دارند، لوییزا عشقش را به ویل ابراز میکند. اما پاسخ ویل منفی است. او نمیتواند زندگی بر روی ویلچر را تحمل کند، از همینروی تصمیم گرفته تا به سوییس سفر کند و به صورت قانونی خودکشی نماید. این اتفاق میافتد و ویل به زندگی خود خاتمه داده و ثروت عظیمی را نیز به لوییزا میبخشد. بخش پایانی داستان در کافهای در پاریس است که لوییزا مشغول خواندن آخرین نامه از ویل است.
بخوانید: معرفی کتاب اثر مرکب
نقد رمان من پیش از تو
اصولا نگاه منتقدان به این رمان، از دو حال خارج نیست: آنها یا این رمان را بسیار احساسی و عمیق میدانند و یا آن را اثری زرد و سطحی و بیمحتوا قلمداد میکنند. این بدانمعناست که منتقدان با نگاه صفر یا صد به این کتاب نگریستهاند.
این کتاب تنها دو شخصیت اصلی دارد. بنابراین خواننده در هنگام مطالعه آن دچار چالش نمیشود. این میتواند یک نقطه ضعف یا قوت باشد که انتخاب آن بستگی به نوع نگرش و تفکر مخاطب دارد. افرادی که رمانهای ساده و سریع را میپسندند بیگمان از این داستان رضایت خواهند داشت. باری دوستداران آثار چالشی و عمیق، نمیتوانند دید مثبتی به این رمان داشته باشند.
نقطه ضعف دیگر این کتاب، قابل پیشبینی بودن وقایع آن است. یعنی مخاطب میتواند حدس بزند که نتیجه وقایع هر بخش از داستان در بخش بعدی چه خواهد بود و اتفاق غیرمنتظرهای در طول داستان رخ نمیدهد. با این حال اگر گمان کردید که این رند تا پایان داستان به همینگونه دنبال میشود، بسیار اشتباه کردهاید! چرا که در پایان کتاب ناگهان همهچیز تغییر میکند و در حالیکه مخاطب حدس میزند که ویل از خودکشی منصرف شده و در کنار لوییزا به زندگی ادامه خواهد داد، اما ناگهان همهچیز برعکس رقم میخورد و ویل مرگ را برمیگزیند. این تغییر خط داستان در پایان کتاب بسیار شگفتانگیز و کوبنده است و مخاطب را دچار شوک میکند.
ادبیات و درونمایه رمان من پیش از تو
جملهبندیها و نگارش کتاب بسیار روان و جذاب است. هیچ پیچیدگی خاصی در این کتاب وجود ندارد و مخاطب بدون درگیر شدن در جملات ادبی پیچیده، میتواند سوار بر داستان شده و در کنار لوییزا و ویل مدتی را زندگی کند! برخی از جملات کتاب را با هم مرور میکنیم:
- اگر واقعا عاشق هستی موظفی که کنارش بمانی؟ به او که افسرده است کمک کنی؟ در بیماری، در سلامت، و در هر شرایطی؟
- برای نخستینبار از اینکه در کانون توجهات بودم،لذت میبردم. شاید بچگانه بود، ولی واقعیت داشت. وقتی میدیدم بابا و ویل از دست کارهای من میخندند، کیف میکردم! وقتی میدیدم تمام غذاها و دسرها باب میل من درست شدهاند، کیف میکردم!
- وقتی میدیدمش که به بیرون پنجره ماتش برده است، به نظرم میآمد که او غمگینترین فردی است که به عمرم دیدهام. با گذر ایام، دریافتم شرایطش فقط مربوط به اسارت در صندلی چرخدار نیست، نه چون آزادی جسمیاش را از دست داده است، بلکه به فهرست بلندبالا و بیپایان مشکلات جسمی و روحیای مربوط میشود که میتوانند عواقب بدی در پی داشته باشند. با خودم فکر کردم اگر من جای او بودم احتمالا به همین اندازه احساس درماندگی میکردم.
- میگویند وقتی سن آدم کمی بالا میرود به گل و گیاه علاقهمند میشود، و من فکر میکنم که درست باشد. این دقیقا شیوهای است که طبیعت در پیش میگیرد.
- دستهای ویل دست یک مرد تروتمیز بود – زیبا و خوشفرم، با انگشتانی چهارگوش. نمیشد به آن نگاه کرد و فکر کرد که قدرتی ندارد، این که دیگر هرگز نمیتواند چیزی را از روی میز بردارد، دستی را نوازش کند یا حتی مشت کند.
- نمیتوانید درک کنید که چقدر سخت است که سکوت کنید و هیچ نگویید، آن هم در شرایطی که ذره ذره وجودتان میخواهد منفجر شود.
جوجو مویز
جوجو مویز (به انگلیسی: Jojo Moyes) در سال 1969 در انگلستان زاده شد. او روزنامهنگاری چیرهدست بود و تحصیلات خود تا مقطع کارشناسی ارشد را نیز در همین رشته روزنامهنگاری تکمیل کرده بود. با این حال در حالی که سالها در روزنامه ایندپیندنت مشغول به فعالیت و بسیار در شغل خود موفق بود، ناگهان در سال 2002 میلادی حرفه روزنامهنگاری را رها کرده و به نویسندگی رمانهای عاشقانه اهتمام ورزید.
وی تا امروز بیشتر از 14 رمان منتشر کرده است و برای برخی از آنها نیز جوایزی دریافت نموده. اما شهرت اصلی وی بخاطر رمان من پیش از تو بود. او با این رمان به شهرت جهانی رسید و فروش شگفتانگیز آن نیز زمینه را برای ثورتمند شدن این نویسنده انگلیسی مهیا ساخت. از روی این رمان، فیلمی سینمایی با نام Me Before You در سال 2016 ساخته شد.
جوجو مویز در مصاحبهای با روزنامه نیویورک تایمز درمورد شخصیت پردازی کاراکترهای رمان من پیش از تو چنین گفت:
«من اینطوری احساس میکنم که انگار چند زندگی مختلف دارم. بعضی از این زندگیها شامل شغلهای کمدرآمدی میشود که اواخر شب با تاکسی خیابانها را میچرخی یا در کافه نوشیدنی سر میزها میبری، خیلی چیزها درباره طبیعت انسان یاد میگیری. زندگیهای پرزرقوبرق علاقهام را برنمیانگیزانند. کنجکاوم بدانم برای آن آدمهایی که در تلاشند در جامعهای که مدام به آنها میگوید موفق نمیشوند به جایی برسند، چه اتفاقی میافتد. جامعهای که فرصتها را جهتی خلاف حرکت این آدمها به جریان درمیآورد.»
بخوانید: معرفی کتاب جز از کل
سخن پایانی
رمان من پیش از تو بیگمان برای علاقمندان به داستانهای عاشقانه اجتماعی و بهخصوص دوستداران رئالیسم، اثری درخورد توجه و به شدت دوستداشتنی است. اما در عینحال نمیتواند برای علاقمندان به رمانهای چالشبرانگیز و پستمدرن، اثر جذابی باشد. همچنین مطالعه این کتاب برای مخاطبان نوجوان و بهویژه بانوان، میتواند بسیار جذاب باشد.
باری من معتقد هستم که بر خلاف نگاه سیاه و سفید اکثر منتقدین به این کتاب مشهور، بایستی این اثر را نیز به صورت خاکستری نگاه کرد. من پیش از تو داستان افراد کف جامعه است. داستان دو قشر ظاهرا متفاوت اما در عمل نزدیک به هم: مستمندان نیازمند به پول و پولداران نیازمند به توجه.
نظر شما در مورد کتاب من پیش از تو چیست؟ در کامنتها دیدگاه خود را بیان کنید.
بهمن انصاری
هنوز کتاب من پیش از تو را نخواندهاید؟ |