ز یزدان بران شاه باد آفرین که نازد بدو تاج و تخت و نگین که گنجش ز بخشش بنالد همی بزرگی ز نامش ببالد همی ز دریا بدریا سپاه ویست جهان زیر فر کلاه ویست خداوند نام و خداوند گنج خداوند شمشیر و خفتان و رنج زگیتی بکان اندرون زر نماند که منشور جود ورا بر نخواند