ای خرد را زندگی جان ز تو جانا بسوخت جان من از آرزوی تو دردم ز حد گذشت ز سودای روی تو چندین حجاب و بنده به ره بر گرفتهای تا هیچ خلق پی نبرد راه کوی تو چون مشک در حجاب شدی در میان جان تا ناقصان عشق نیابند بوی تو گشتی چو گنج زیر طلسم جهان نهان تا جز تو هیچکس نبرده ره به سوی تو در غایت علوی تو ارواح پست شد کو دیدهای که در نظر ...