“این تیغ را بر رگ نکش” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

این تیغ را بر رگ نکش، شاید نباشد دیر شاید هنوز از بودنت، این "من" نباشد سیر این تیغ را بر رگ نکش، بیهوده با من باش شاید شدی عاشق، بدون جنگ یا پرخاش این تیغ را بر رگ نکش، پایان غم‌انگیز است بعد از تو هر فصلم در این تقویم، پاییز است      این تیغ را بر رگ نکش، حِسِّ بدی دارم حِسِّ پریشانِ اسیرِ مُرتدی دارم این تیغ را بر رگ نکش، بی تو تنم سرد ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“ماشین آشغالی” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

بلعید -بعد از شام- مرگِ شعر را، یادت در حسرتِ آغوشِ شیرین، مُرد فرهادت      مرگی تهی از فلسفه، خالی‌تر از خالی شد دور، نعشی خسته در ماشینِ آشغالی نعشی که قبل از مرگ، شاید مُرده بود اما... او در تصادم با جهان، سرخورده بود اما... در انفجارِ حادثه، آشفته بود از هر... بر هر دهان، رازی که او ناگفته بود از هر... با یک گلو از نعره‌هایی که بشد خاموش یکروز بود، این بچه‌ی افسرده، بازیگوش یکروز دلخوش بود ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“اتاقِ بی‌تو” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

محبوس در عمق اتاقی گیج و تاریک و... معجونِ لب‌های گَسَت، با طعم ماتیک و...      یک دَر، که شد بسته پریشب ساعت پنج و... با قهر خوابیدن در آن شب‌های بُغرنج و... در گوشه‌ای یک پنجره رو به فراموشی بوی تنت زیر پتو، طعم هم آغوشی    ته‌مانده‌های چند سیگار و من و یادت یک دلهره از آن شب و سردرد و فریادت کاغذ، قلم -روی زمین- اشعارِ نامأنوس با جیغِ تو در عُمقِ آن شب‌های پرکابوس با جیغِ تو ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“امضای آخر…” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

یک اَرّه بین ما،   و "من" از "تو" بُریده... سوزش بر آن تیغی که بر رگها سُریده... تُف بر من و امضای آخر، کاش آنروز... رفتی، ولی عکست شد اینجا، قوز بر قوز خمیازه و شعرِ گس و چایی... که یخ کرد دردِ دخول و مَقعَدِ سوزن، که نخ کرد! بعد از دو سال و بیست روز، هر روز انکار... هِی یادِ تو، هِی یادِ تو، تکرار تکرار... شد مَرد -بعد از آن غروب- این بچه، امّا... عزمِ سَفَر، ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“افلیج” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

در بسته شد، من رفتم اما گيج بودي تو روحت بمُرد، شايد دگر افليج بودي تو ماسيده خون در قلب و رگهاي چروکيده‌ اين مَردِ بي‌فردا تو را هرگز نفهميده‌ بي‌منطق و پوچ و عبث، بيهوده و لجباز با سُرفه‌، خِلط و خس خس و بلعیدنِ یک راز رفت و بِبُردم با خودم شعر و دروغش را در جيب تو بُگذاشتم فيش حقوقش را يک نامه‌ي ننوشته، بُغض و حسرتِ هرروز با باختن، مانوس از ديروز تا امروز خاموش در ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“پرواز تا مریخ” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

با خاطرات و داغِ دل، پرواز تا مريخ تکرار و هِی تکرار در چرخيدنِ تاريخ مغزِ من و يک چکش و  پيچ و دِرِيل و ميخ دردِ تبر، از ريشه کَندَن، از تو و از بيخ «شايد دوباره باز...»، بس کن لعنتي دير است اين مُرده مدت‌هاست، حتي از خودش سير است زخم خودش را مي‌فشارد سخت درگير است از شعر و درد و خاطراتت سخت دلگير است يک يادگاري روي من، در قعرِ تنهايي هر شب به يادِ بودنت، ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“هجده تیر فلان سال” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

يک کهکشان در چرخش و من غرق سرگيجه شايد دوباره کرم‌ها با من نمی‌سازند در شهرِ بی‌عابر، من و يک سايه و يک زن اين خاطرات لعنتي هرگز نمی‌بازند شعر و غزل، چاي و سکوت و فحش و يک سيگار لبريز از خيام و درد و دود و دم با تو در انفجار حادثه، قصد سفر کردم اين خانه را از ريشه من آتش زدم با تو يک زخم روي کتف دب اکبر افتاده است جام سکندر در غروب ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“مازوخیسم” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

در فاضلابِ زندگي، يک موش بودم، حيف... در حسرتِ يک شعله و آغوش بودم، حيف... مبهوت از هر چه بخواندم بر خران ياسين همچون يکی رازِ سمج، در گوش بودم، حيف... بلعيدم امشب روحِ خود را با سسِ قرمز با بغض بر يک زخمِ تلخ از حضرت حافظ يک لذتِ بيهوده از دردِ خودآزاري افسوس، خلق از درک اين بيهوده‌ها عاجز اين زندگي يک دورِ باطل، چرخشِ مشکوک با زخمه بر گيتارِ بي‌سيم و وِل و ناکوک هی خسته از ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe