“پایان اسفناک ما” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

-«شاید... هنوز... دوباره... بشود تا که ما...» بس کن همین است پایانِ اسفناکِ ما می‌مِکَد مُرداب، تَقَلّا مکن... مرگ است... جبر! جبر! "بنان" بُغض می‌کند بر آهنگِ راکِ ما یک مَرد در انتظارِ پگاه و چوبه‌ی دار و... ضیافتِ کِرم است با نَعشِ ناپاکِ ما  هر روزِ ما، فحشِ رکیکی است، ما گناه کبیره‌ایم جُرم است، آنچه چرخید در ذهنِ شَکّاکِ ما   -«نیست برای ما...» پس بجوشد سرِ سگ در دیگ... -«آخر...» فرقی نمی‌کند، نیستیم فردا که ما... این نیز میگذرد مثل عُمری که شد بر باد بُگذر ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“شهر تو” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

در کوچه‌های شهرِ تو یک خاطره جا مانده بود این نامه‌ی مجعول را، یک ناشناسی خوانده بود در التهابِ مستراح، یک قایقی پهلو گرفت  یک چوبه‌ی دارِ مریض، با مرگ شاید خو گرفت  در ناکجای شهرِ تو، یک رهگذر در غصه مُرد یک عکس نامفهوم و گیج، عکاس را با حرص خورد شلیکِ شعرِ خشمگین، بر پیکر شاعر نشست در روده‌های شهرٍ تو، یک نعش از هم می‌گسست   در مغز من یک میخ از فرطِ صدا، دیوانه شد با ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“مَردی که می‌میرد” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

از قافله جا ماند؛ مَردی دربدر، امشب با فحش و سیگار و دو بیت از شاملو بر لب با فحش بر فردا و فرداهای نامعلوم با بغض بر پاییزِ سرگردان و نامفهوم   با بغض بر حوّا که نسلش را می‌بلعید در ناکجای شعرها یک مَرد در تبعید در ناکجای شعرها یک مَرد می‌لرزد یک مَرد از پاییز و رفتن سخت می‌ترسد   مَردی که می‌میرد، در پاییزِ تلخ و زرد مَردی که می‌میرد، در انکارِ خود با درد مَردی که می‌میرد، ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“مصدق” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

نسلِ بی‌فردا، دچار درد و وَهم و گیجی و... نسلِ سرگردان، شب و نابودی تدریجی و... نسلِ بیمار از فشار و نسلِ مُرداب و سراب ناامید از هر... ، سردرگم میان هر کتاب در پی یک نور امید، هرشب از شب رفتن و... در پی یک قهرمان در هر کتابی، مُردن و... مرگِ امید و سقوط از آسمان در عُمقِ چاه خیره بر عکس "مصدق"، حسرت و افسوس و آه   خیره بر جبر زمانه، خیره بر فردای پوچ خیره ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“درد کهنه” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

یک دردِ کهنه از پریروز و تنِ سرد و... با نعره‌های مُرده در حلقومِ یک مرد و... دردِ شدید از خاطراتِ تلخ و گندیده از سایه‌ای غمگین که دردش را نفهمیده از سایه‌ای غمگین در این شب‌های تکراری کابوس‌های نیمه‌شب، شرمِ شب‌ادراری   شرم از تظاهر، از حقیقت، از فرار از خویش شرم از لگد بر شرمگاهِ شعرِ پُر تشویش از ناکجا تا ناکجا هر شب خطر کردن بر دردِ حافظ بغض یا... عزم سفر کردن عزم سفر کردن، پریدن، کوچ ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“قرنطینه” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

یک رازِ مُرده، دفن در اعماق این سینه یک مَردِ بی‌فردا درونِ خود، قرنطینه از ساختن تا باختن، لبریز در تردید در ناکجایت، از غروبِ شعر در تبعید انکارِ بودن، غرق در فردای نامعلوم اندیشه‌ی فرجامِ تلخِ فیلِ بی‌خرطوم  تکرارِ غم، انکارِ غم، اصرار بر انکار  یک مُشت فعلِ بی‌هدف هر روز در تکرار هر روز در تکرار، در این چرخه‌ی خائن جوخه در آتش، دشمن و سرجوخه‌ی خائن! گیتارِ بی‌سیم، قوری و چرخیدن پنکه بی‌حوصله از خانه و کاشانه و ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“مقروض” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

از شعر من یک جرعه نوشید و پریشان شد از ساختن، تا باختن...، آخر پشیمان شد بیحوصله از پوچی فردای تکراری هر روز غُرغُر بر دمادم‌های اجباری دریوزها پشت در زندانِ او هر روز در فقر، این اشعار و او تا خرخره مقروض مقروض در اعماق چاهی نم‌زده، تاریک بوی تعفن، بوی مرگ، این دیوها نزدیک فرجام کار و دلهره، هی درد پشت درد یک مُشت فعلِ نیمه کاره، با غم و سردرد یک مُشت افکار عَبَث، فردای نامعلوم در جنگ ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“وَهم” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

یک ماه و شش روز است از گُم کردنت در... حیف مرگِ شکوفه، رویشِ غم‌ها... و او خرکِیف... بر هر که بد شد، خوب شد بر او که خامت کرد سردردهای تلخ را، شیرین به کامت کرد شاید که این یک راهِ شیرین سوی فرهاد است شاید که این‌ سهمِ گلوی پر ز فریاد است شاید که قسمت بود این، شاید که سهمت بود شاید که در سرگیجه‌ها، تکرار وَهمت بود وَهم از نبودن، وَهمِ از کابوسِ تنهایی وَهم ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe