پوسید، در اعماقِ من، یادِ تو امشب باز ماسید -تلخ و خطخطی- نامِ تو بر لب باز یکمُشت شعرِ نیمهکاره روی کاغذ مُرد یک «تو» از این «من» رفت و «من» در شعرها پژمُرد آندورها بوی خیانت در هوا پیچید رفتی تو همپای قرومساقی که میخندید بوی لجن پُر شد در این ویرانه از آن روز هی فحش میدادم به آن زنقحبهی پفیوز هی فحش میدادم به بختِ گند و پوسیده بر خاطراتِ گُه، که بر این زندگی ریده بر ...