“ملت” / غزل پست مدرن / بهمن انصاری

هِرهِر و کِرکِر و عَرعَر، بخت‌مان چرکین است تا که برچسبِ خِرَد، یکسره: "Made in" «چین» است! مِلَّت اسطورهٔ طنزش که "مدیری" باشد! بِهْ نداند که هنر، یکسره در "چاپلین" است... آن که شد بَردهٔ پول و قلمش را بفروخت جمله در پشتِ‌سَرَش ناله و صد نفرین است تا که مغز از «پِهِن و فَضله» تَلَنبار شده‌ست...! بِهْ که «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» به «إلى الضَّالِّين» است! ▪️ مِلَّت از «نفت‌فروشی»، داد عُمری تلفات! از "مصدّق" که گذر کرد، بشد شاهش «مات»! «پلِ ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“سوءظن” / غزل پست مدرن / بهمن انصاری

در این سکوتِ پریشان، به باد رفته منم که دور از تو و خویشم، غریب در وطنم که دور از همه، از خَلق و مردمانِ سِمِج که غرق در غزل و شعر و کاغذ و لجنم و غرق در "شبِ تاری"، که بیخِ ریشم بود و مرگ را که مکیدم کنار کرگدنم! که از جنون و غَم و از سکوت، لبریزم که مُرده‌ای بی‌سهم، از قبور و از کفنم که غرق در شَکَّ‌م، غرقِ حیرت و تشویش شبیهِ عشقِ ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“رسوایی” / غزل پست مدرن / بهمن انصاری

دوباره می‌خواند، در نبودنم یادت دوباره در وسطِ گریه‌ها و فریادت دوباره می‌خواند، در غروبِ خاطره‌ها دوباره فحشم و بُغضت، تَهِ مشاجره‌ها   دوباره حسِّ سیاهم، دوباره تنهایی شب و من و غم و اشک و تو و خودارضایی دوباره دلهُره از پیچ‌های پیچاپیچ دوباره می‌خواند، در هجومِ مُشتی «هیچ»... ▪️ که در غروبِ شعر، بی‌‌هوا تو گریه شوی که باز هم خفه در دودهای ریه شوی که باز هم خفه در من، دوباره جان گیری که باز آخرِ «بهمن»، دوباره جان گیری که ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“صدای زن” / غزل پست مدرن / بهمن انصاری

یک کبودی زیرِ چشم و خونِ خُشکی کُنجِ لب‌ها در گلو بُغضی که مُرد و یک تنی خسته لَت و پار و دوباره هق‌هقِ خاموش و اشکی در نگاه و در میانِ فحش و دشنامِ هیولای خشونت نیمه‌شب‌ها... ▪️ صد سوالِ ناگوار تکرار و تکرار: «من که هستم؟ من چه هستم؟ یک زنی افسرده و قربانیِ وَهم و خشونت خسته در اعماقِ چاهِ نفرت و بغض و عفونت خسته از افکارِ تو رفتارِ تو دلخسته از غولِ تعصُّب من ندارم هیچ با آن ذهنِ بیمارت تناسب خسته هستم از تو و ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“موتزارت” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

"موتزارت" در لابلای نت‌هایش خفه شد و یک شعرِ احساسی، درگیرِ فلسفه شد «مارِ» بیچاره اشتباهی "موسی" را بلعید و "چاپلین" -از فَرطِ جنون- بر «دیکتاتور» خندید شعری که زندگی را ول کرد، ماورایی شد شهری که اسیرِ «زندگیِ کافکایی» شد خاطراتِ جدایی، دو قشر، دو ابهام «ترمینال جنوب» و «فرودگاه امام» و خلقی خسته در خانه‌های استیجاری و خشمی خفته در شعرِ "بهمن انصاری" قی شد عقده‌ها باز هم بر روی این کاغذ: -«دور شو برو لعنتی، متنفرم من از...»   بهمن ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“فال حافظ” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

نشد غزل بنویسم، به خوبیِ "حافظ" ولی خریدم از آن بچه، «فالِ حافظ» را برای دیدنِ فردای کودکِ معصوم و درکِ «هَمّ و غَمِ» آن نگاهِ نافذ را و درکِ سهمِ ضعیفان -که اغنیا بُردند- و درکِ رحمِ ستمگر به لال و کور و کر و درکِ فهمِ خری از تلاوتِ یاسین! و درکِ وَهمِ تو از سهمِ نابرابرِ هر... که نابرابر بود، سهمِ کودک از دنیا برای «نانِ بیاتی»، بِگو مَگو می‌کرد دلیلِ بختِ سیاه و گرسنگی‌ها را درونِ تیمِ ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“زرشک” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

چهار میلیون، هوادارِ "تتل" :| واماندم! ... این مملکت است؟ فاتحه‌اش را خواندم! یا تو بی‌بهره ز عقل و خِرَد و مغز شدی! یا که حتما من از این قافله‌ها جاماندم! ▪️ افسوس و صد افسوس، از این حجمِ حماقت! از این مغزِ تُهی از خِرَد و هوش و ذکاوت از این قصّه‌ی پر غصّه که آخر به «پِهِن» خورد ز اوضاعِ وطن، روز به روز، رو به وخامت ▪️ ز اوضاعِ جماعت که به خر گفته: زرشکی! ندارد نه دوا، دردم و ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

“حرف مفت” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

دو خروار ناگفته در آن نگاهت غمی خفته در... حال و روزِ افتضاحت دلت پُر، دلت پَرپَر از وعده‌های چِرت و پِرتِ هر... پُر از زِر زِر و حرفِ مُفت و زِرت و پِرتِ هر... بُریدند و بُردند و خوردند، نانِ تو را نکردند رحمی بر آن دو قِرّانِ تو را نکردند رحمی بر آن بُغضِ احتمـــــالا شکستنی که باید بمیری از این درد و بندِ ناگُسستنی که باید بمیری، بمیرند از شَرمِ چَشمِ تو بمیرند از بُغض و ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe