شاهنامه فردوسی – اندر ستایش سلطان محمود

ز یزدان بران شاه باد آفرین         که نازد بدو تاج و تخت و نگین که گنجش ز بخشش بنالد همی         بزرگی ز نامش ببالد همی ز دریا بدریا سپاه ویست         جهان زیر فر کلاه ویست خداوند نام و خداوند گنج         خداوند شمشیر و خفتان و رنج زگیتی بکان اندرون زر نماند         که منشور جود ورا بر نخواند

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – داستان دوازده رخ

جهان چون بزاری برآید همی بدو نیک روزی سرآید همی چو بستی کمر بر در راه آز شود کار گیتیت یکسر دراز بیک روی جستن بلندی سزاست اگر در میان دم اژدهاست و دیگر که گیتی ندارد درنگ سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ پرستنده آز و جویای کین بگیتی ز کس نشنود آفرین چو سرو سهی گوژ گردد بباغ

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – داستان بیژن و منیژه

شبی چون شبه روی شسته بقیر نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر دگرگونه آرایشی کرد ماه بسیچ گذر کرد بر پیشگاه شده تیره اندر سرای درنگ میان کرده باریک و دل کرده تنگ ز تاجش سه بهره شده لاژورد سپرده هوا را بزنگار و گرد سپاه شب تیره بر دشت و راغ یکی فرش گسترده از پرزاغ نموده ز هر سو بچشم اهرمن چو مار سیه باز کرده دهن

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – داستان اکوان دیو

تو بر کردگار روان و خرد ستایش گزین تا چه اندر خورد ببین ای خردمند روشن‌روان که چون باید او را ستودن توان همه دانش ما به بیچارگیست به بیچارگان بر بباید گریست تو خستو شو آنرا که هست و یکیست روان و خرد را جزین راه نیست ابا فلسفه‌دان بسیار گوی بپویم براهی که گویی مپوی ترا هرچ بر چشم سر بگذرد نگنجد همی در دلت با خرد سخن هرچ بایست توحید نیست بنا گفتن و گفتن او یکیست تو گر سخته‌ای شو ...

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – داستان خاقان چین

کنون ای خردمند روشن‌روان بجز نام یزدان مگردان زبان که اویست بر نیک و بد رهنمای وزویست گردون گردان بجای

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – داستان کاموس کشانی

بنام خداوند خورشید و ماه که دل را بنامش خرد داد راه خداوند هستی و هم راستی نخواهد ز تو کژی و کاستی خداوند بهرام و کیوان و شید ازویم نوید و بدویم امید

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – گفتار اندر داستان فرود سیاوش

جهانجوي چون شد سرافراز و گرد سپه را بدشمن نشايد سپرد سرشک اندر آيد بمژگان ز رشک سرشکي که درمان نداند پزشک کسي کز نژاد بزرگان بود

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

شاهنامه فردوسی – پادشاهی کیخسرو شصت سال بود

به پالیز چون برکشد سرو شاخ سر شاخ سبزش برآید ز کاخ به بالای او شاد باشد درخت چو بیندش بینادل و نیک‌بخت سزد گر گمانی برد بر سه چیز کزین سه گذشتی چه چیزست نیز هنر با نژادست و با گوهر است سه چیزست و هر سه به‌بنداندرست هنر کی بود تا نباشد گهر نژاده بسی دیده‌ای بی‌هنر

خواندن بیشتر و دانلود کتاب

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe