مهاجرت افراد از یک کشور به کشوری دیگر برای داشتن زندگی بهتر، یکی از زمینههای اصلی تشکیل جامعه کانادا بوده است. تاریخچه مهاجرت به کشور کانادا آنقدری که با توسعه و رشد اقتصادی کانادا و همچنین ارزشهای این کشور عجین بوده و هست، با رشد جمعیت آمیخته نبوده است. اگرچه تاریخچه مهاجرتی کانادا به تشکیل یک جامعه چندفرهنگی منجر شده، اما نمیتوان از خودخواهانه و بعضا تبعیضآمیز بودن بعد اقتصادی آن چشمپوشی کرد. بهعلاوه مهاجرت باعث شده تا بومیان کانادا از دسترسی به زمین آبا و اجدادی خود محروم شوند.
مهاجرت به New France (قرن 16م تا 18م)
دولتهای استعمارگر اروپایی که در قرن 17 و بخش بزرگی از قرن 18 وظیفه مدیریت چیزی را بر عهده داشتند که در حال تبدیل شدن به کانادا بود، شهرکسازی و سکونت در آن را اولویت خود نمیدانستند. دولتهای فرانسه و انگلستان مایل و آماده صرف هزینه و انرژی زیاد برای گسترش این شهرک سازی نبودند و مهاجرت به کانادا نیز در بریتانیا و فرانسه پرطرفدار نبود. کاوشگران، ماجراجویان و به خصوص تجاری که در راستای منافع کانادا فعالیت میکردند، از ورود مهاجران در تجارتهای پرسود هراس داشتند.
اما سیاست ها به تدریج تغییر کرد و مقامات دولت های استعمارگر به تدریج و به دقت، مردم را به مهاجرت و سکونت در کانادا تشویق کردند. امید آنها این بود که حضور مهاجران در این زمین، حق حاکمیت این دولت ها و امکان بهره برداری از منابع طبیعی – معمولا از طرف سرمایه گذاران اروپایی – را به همراه خواهد آورد. مساله دیگر، امید به جذب بومیان منطقه از سوی مهاجرین به سوی دین مسیحیت بود. مهاجرت و شهرسازی به تدریج و بدون مشکل بخصوصی گسترش یافت. جمعیت New France در زمان فتح آن توسط بریتانیا (1759-60) در حدود 65000 نفر بود. در نوااسکوشیا یک جامعه اکثرا اسکاتلندی در کنار جمعی از آلمانی ها و سوئیسی ها تشکیل شد. در اواخر قرن 18م، ایرلندی ها اکثر جمعیت نیوفاوندلند را تشکیل می دادند.
اگرچه غلبه بریتانیا بر این قطعه زمین، میزان مهاجرت فرانسوی ها را محدود کرد اما سیل جمعیت مهاجران انگلیسی زبان هم به این منطقه سرازیر نشد. به غیر از مقامات، کارکنان ارتش و تاجرانی که جای خالی فرانسوی ها را پر کرده بودند، مهاجران بریتانیایی اندکی بودند که به حضور در کانادا مایل باشند. البته مشخص هم نبود که آیا مقامات بریتانیایی از حضور مهاجران استقبال می کردند یا خیر. مشخص نبود که حضور مهاجران پروتستان انگلیسی زبان در قلمروی رومی های کاتولیک فرانسوی زبان می تواند با چه مشکلاتی همراه شود. اکثر مهاجران بریتانیایی ترجیح می دادند تا در آب و هوای معتدل تر و جوامع آشناتر امریکایی های جنوب کانادا حضور پیدا کنند.
مهاجران Loyalist (قرنهای هجدهم و نوزدهم)
بسیاری از قانونگذاران جدید بریتانیایی در کبک بعد از گذشت مدت اندکی مجبور شدند تا هزاران انگلیسیزبان را قبول کنند که اکثریت آنها را مهاجران پروتستانی امریکایی فراری از انقلاب تشکیل می دادند. اکثر آنها که وفاداران به امپراطوری متحد نیز شناخته می شدند، از بین پناهجویان سیاسی بودند. بسیاری از آنها تنها به اجبار به سمت شمال مهاجرت کرده بودند. بسیاری حتی نمی خواستند و یا به دلیل ترس از مجازات حمایت از بریتانیایی ها، از تبدیل شدن به شهروندان جمهوری جدید امریکایی می ترسیدند. کانادا برای این لویالیستها و بسیاری از مهاجران آینده که جای مناسبی برای ماندن نداشتند و راه ورود به جاهای دیگر و اصولا امریکا هم به رویشان بسته بود، خانه دوم محسوب میشد.
مهاجران لویالیست از سوی مقامات کانادایی مسئول سازماندهی توزیع تجهیزات و زمین بین ساکنین جدید، تحت حمایت قرار گرفتند. علیرغم سختی هایی که ساکنین جدید کانادا تحمل می کردند، اما گرفتار سر و کله زدن با سازمان های دولتی نبودند. بسیاری از لویالیستهای سیاهپوست هم برای پیوستن به British North America، خاک امریکا را ترک کردند. اگرچه لویالیستهای سیاهپوست در جنگ استقلال امریکا در کنار بریتانیایی ها قرار گرفتند، اما تحت نابرابری ها و دشمنی های گسترده ای قرار گرفتند. آنها علیرغم این موضوع توانستند جوامع قدرتمندی را، به خصوص در شهرهایی مثل شلبورن و لیرچتاون در نوااسکوشیا، تشکیل دادند.
مهاجران اسکاتلندی (قرن نوزدهم)
مستعمرات مهاجرنشین – به خصوص غرب – کانادا در میانههای قرن نوزدهم با الگوهای دردناک و بسیار نامنظم رشد اقتصادی مواجه شد. تلاشهای دولتی برای تشویق به مهاجرت از بریتانیا و به خصوص امریکا، به تدریج به پر شدن زمین های کشاورزی بهتر در کشور و تشکیل و تقویت کسب و کارهای جدید و اقتصاد شهرها منجر شد. مهاجران جدید هم عمدتا شبیه جوامع تشکیل شده کانادا بودند، اما قحطی بزرگ سیبزمینی ایرلند و تا حدودی هم شورش های بی ثمر اروپا در 1848 باعث شد تا موج جدیدی از مهاجران به سمت امریکای شمالی سرازیر شوند.
از این بین، دهها هزار نفر را مهاجران ایرلندی تشکیل می داد که با رسیدن به کانادا، تغییرات اقتصادی و اجتماعی عظیمی را ایجاد کردند. از بسیاری از جهات می توان ایرلندی ها را بعد از فرانسوی ها و بریتانیایی ها، بزرگترین گروه مهاجران کانادا دانست. اگرچه ایرلندی ها هم عمدتا انگلیسی زبان بودند، اما آینه تمامنمایی از ارزشهای فرهنگی، دینی و اجتماعی انگلیسی-کاناداییها نبودند. آنها یک اقلیت کاتولیک رومی را در جامعه عمدتا پروتستانی کانادا تشکیل دادند. با اینحال ایرلندی های کاتولیک، به غیر از زبانشان مشترکات اعتقادی بیشتری با فرانسوی زبان های کانادا داشتند. وفاداری بسیاری از این مهاجران ایرلندی به تاج و تخت بریتانیا در جایی که این وفاداری در مقابل جمهوری خواهان امریکایی ضروری به نظر می رسید، تضعیف شده بود و خود را نشان نمی داد.
بخشی از ایرلندی هایی که از قحطی و زندگی کشاورزی و به عبارتی، فقر و وابستگی فرار کرده بودند، دیگر تمایلی به کشاورزی نداشتند. این افراد در عوض به کارهای فصلی در توسعه سیستم های کانال سازی، صنایع چوببری و صنعت در حال رشد ساخت راه آهن روی آوردند. هویت دینی و نژادی متمایز ایرلندی ها در کنار وضعیت اقتصادی-اجتماعیشان باعث شد تا جوامع کوچک ایرلندی در شهرهای کوچک و بزرگ کانادا تشکیل شوند.
مهاجران و مراکز شهری
همه مهاجران، برخلاف اقدامات و برنامه دولت، خود را ملزم به کشاورزی و بهره برداری از منابع نمی دانستند. بسیاری از غیرانگلیسیزبانها و بخش بزرگی از مهاجران غیرپروتستانی به تبعیت از ایرلندیها، زندگی منزوی روستایی را رد و کار و زندگی در شهرها را انتخاب کردند. بهعلاوه بخش بزرگی از این مهاجران، زندگی خود در کانادا یا امریکای شمالی را موقتی میدانستند. بسیاری از آنها به دنبال جمع کردن پول برای خرید یک تکه زمین در کشور خودش، خرید جهیزیه برای خواهر یا پرداخت بدهی خانواده بودند. اما بسیاری که با مفهوم کانادایی موفقیت وفق گرفتند و یا به دلیل مشکلات سیاسی نمیتوانستند به خانه برگردند، سکونت در کانادا را انتخاب کردند. آنها، زنان و فرزندانشان را هم به کانادا آوردند تا در این کشور در کنارشان باشند.
شهروندان نقاط مختلف دنیا مثل مقدونیه، روسیه، فنلاند و چین به کانادا مهاجرت کردند. بسیاری از این مهاجران جدید برای تامین نیاز به نیروی کار ارزان یا استفاده از مهارتشان در تولید، وارد خاک کانادا شدند. بعضی از آنها در معادن یا صنایع چوب و بعضی دیگر مثل چینی ها برای اتمام راه آهن پسیفیک کانادا مشغول به کار شدند. خیلی از مهاجران در شهرهای بزرگی مثل مونترآل، وینیپگ، تورنتو، همیلتون و ونکوور ساکن شدند. اما این مهاجران با تبعیض های نژادی و مذهبی مواجه شدند که پیش از آن فقط متوجه ایرلندی ها بود.
مهاجرت پناهندگان بعد از 1945
بعد از جنگ جهانی دوم، پناهندگان و آسیبدیدگان جنگ و خشونتهای ناشی از آن تبدیل به بخش مهمی از جریان مهاجران کانادا شدند. کمبود نیروی کار در دوران پساجنگ باعث شد که کانادا پذیرای دههاهزار مهاجر باشد. بسیاری از این افراد خانه ای در کشور خود نداشتند و قصدی هم برای بازگشت به آن نداشتند. از جمله این افراد می توان به بازماندگان یهودی واقعه هولوکاست اشاره کرده که برایشان خانواده و جامعه ای برای بازگشت، باقی نمانده بود. گروهی هم از بازگشت به کشورشان که تحت تصرف شوروی قرار گرفته بود، خودداری کردند. آنها زندگی جدیدی را در کانادا شروع کردند و در آن ساکن شدند.
کانادا در دهه های 60 و 70 میلادی، درهای خود را به روی شهروندان کشورهایی باز کرد که تحت دیکتاتوری زمامدارانشان قرار داشت. بعد از قیام نافرجام مجارها در 1956 و اصلاحات سیاسی چکسلواکی که در سال 1968 توسط شوروی سرکوب شد، شهروندان بسیاری به سمت کشورهای غربی پناهنده شدند. کانادا در این میان با کوتاه آمدن از مواضع نرمال مهاجرتی خود، سعی کرد تا بخشی از این پناهندگان را در کشور خود ساکن کند. این روند در سالهای بعد از آن هم ادامه پیدا کرد و کانادا پذیرای پناهندگانی از کشورهای اوگاندا، شیلی و… شد. در هر یک از این موارد، قواعد نرمال مهاجرتی کانادا کنار گذاشته شد و استثنائاتی برای پذیرش این افراد در نظر گرفته شد.
کانادا در سال 1978، قانون مهاجرتی جدیدی را تصویب کرد که برای اولین بار به تعهد کانادا بر پذیرش پناهنده از کشورهای تحت سرکوب – یا افرادی که در کشور زادگاهشان تحت ترس و تعقیب باشند – اشاره کرد. پناهندگان بر طبق این قانون، دیگر استثنایی برای قوانین مهاجرتی به شمار نمیرفتند و پذیرش پناهندگان نیز به بخشی از قوانین مهاجرتی و البته به اختلافی در میان مقامات تبدیل شد.
اولین سری عمده اجرای برنامه پذیرش مهاجران تحت این قانون جدید، با ورود پناهندگانی از جنوبشرقی آسیا و به طور خاص از ویتنام – که تحت عنوان پناهندگان قایقی شناخته میشدند – در اوایل دهه 80 میلادی انجام شد. بسیاری از افرادی که با قایق خودشان را به کانادا می رساندند، از بین کسانی انتخاب می شدند که با قایق های کوچک از ویتنام به تایلند و هنگ کنگ فرار کرده و منتظر جایی برای زندگی بودند. البته همه آنها هم توسط مقامات مهاجرتی انتخاب نمی شدند و بعد از رساندن خود به کانادا، به دنبال گرفتن پناهندگی می رفتند. گاهی این متقاضیان پناهندگی، از پرواز بین شرق اروپا و کوبا که در گاندر، نیوفاوندلند برای سوختگیری توقف می کردند، پیاده می شدند. بسیاری از این پناهندگان از ترس جنگ و تعقیب در امریکای مرکزی، افریقا، خاورمیانه، هند و چین فرار می کردند تا در کانادا به آرامش برسند. این پناهندگان بعد از رسیدن به کانادا باید تحت تعقیب بودن و خطر جانی در کشور زادگاهشان را به مقامات مهاجرتی اثبات می کردند. حق اقامت این افراد در کانادا به تایید اظهاراتشان و اخذ پناهندگی وابسته بود و در غیر اینصورت، دیپورت می شدند.
مهاجرت به کانادا از 11 سپتامبر 2001
سیاست های مهاجرتی کانادا در نتیجه واقعه تروریستی 11 سپتامبر 2001 و مشکلات امنیتی مختلف، سفت و سختتر شد. قانون محافظت از مهاجران و پناهندگان (IRPA) در سال 2002 به تصویب رسید. این قانون جدید، جایگزین قانون مهاجرت سال 1967 شد و مهاجرت به کانادا، شامل مهاجران، را به شکل قابل توجهی سختتر کرد. اما به موجب همین قانون، ورود پارتنرها و افراد همجنسگرا به کانادا سادهتر شد.
موضع سفت و سخت کانادا در قبال پناهجویان در رفتار آنها با پناهجویان Tamil در سال 2009 – 2010 کاملا مشخص بود. علیرغم آنکه درستی وضعیت پناهندگی بسیاری از آنها از لحاظ قانونی درست بود، اما به دلیل انگ “ساختگی” بودن وضعیت پناهندگیشان به زندان افتادند. شهروندان کانادایی بسیاری هم عملکرد مشابهی در قبال کسانی نشان دادند که برای قرارگیری تحت حمایت کانادا، از مرز امریکا-کانادا وارد این کشور شده بودند. این موضوع برخلاف حقوق بشر پذیرفته شده بین المللی برای پناهندگانی است که برای دریافت پناهندگی، وارد کشور دیگری میشوند.
وضعیت امروزی مهاجرت به کانادا
کانادا هرساله پذیرای تعداد قابل توجهی از مهاجران است. میانگین مهاجران وارد شده به کانادا در حد فاصل بین سالهای 2001 تا 2014، در حدود 249500 مهاجر در سال بود. در سال 2015، بیش از 271800 مهاجر در کانادا پذیرش شدند که این عدد در سال 2016 به 296300 نفر افزایش یافت.
کانادا در بین سالهای 2016 تا 2021، کمی بیش از 1.3 میلیون مهاجر را پذیرفت و دادههای سرشماری سال 2021 نشان میدهد که مهاجران هندی، فیلیپینی و چینی بخش اعظم مهاجران جدید کانادا را تشکیل می دهند؛ درصدهای مربوط به این سه گروه به ترتیب 18.6، 11.4 و 8.9 درصد از بین کل جمعیت مهاجر اخیر کانادا بوده است. رتبه های بعدی این سرشماری مربوط به سوریه (4.8 درصد)، نیجریه (3 درصد)، امریکا (3 درصد)، پاکستان (2.7 درصد)، فرانسه (2 درصد)، ایران (1.9 درصد) و انگلستان (1.7 درصد) بود. یکی از محبوبترین روشهای مهاجرتی به کانادا از طریق سیستم اکسپرس اینتری است که افراد به واسطه این روش میتوانند سریعا اقدام به مهاجرت به کانادا نمایند. البته بعضی دیگر از افراد، روش تحصیل در کانادا را برای مهاجرت انتخاب می کنند و بعد از فارغ التحصیلی سعی در پیدا کردن شغل و ثبت درخواست در برنامه تجربه کانادایی یا برنامه نامزدی استانی می کنند.
اکثر مهاجران جدید (88.7 درصد) از طریق برنامه استانی در چهار استان ساکن شدند: انتاریو (44 درصد)، کبک (15.3 درصد)، بریتیش کلمبیا (14.9 درصد) و آلبرتا (14.5 درصد). اکثریت همین گروه نیز در شهرهای بزرگ استانها مثل تورنتو (29.5 درصد)، مونترآل (12.2 درصد) و ونکوور (11.7 درصد) ساکن هستند. تنها همین سه شهر، مقصد بیش از نیمی از مهاجران اخیر کانادا بوده اند. اگرچه این درصدها با سکونت مهاجران در مراکز شهری دیگر، کمی کاهش یافتهاند.
بنا به سرشماری سال 2021، کانادایی هایی که در بیرون از کانادا متولد شده اند، 23 درصد (8.3 میلیون نفر) از جمعیت کانادا – یک رکورد تاریخی از سال 1921 تا الان – را تشکیل می دهند. کانادا در بین کشورهای گروه هفت (G7) از بیشترین جمعیت مهاجر برخوردار است.
کانادای امروزی بر پایه مهاجرت و تلاشهای گروههای مهاجر، از نخستین مهاجران از فرانسه و انگلیس تا مهاجران مربوط به اروپای مرکزی، افریقا و امریکا، و آسیاییها و خاورمیانه، ساخته شده است. اگرچه در دورههایی، چالشهای مربوط به نژادپرستی و تبعیضهای مختلف وجود داشته و نمیتوان از آن چشمپوشی کرد، اما جامعه کانادا همیشه با آغوش باز پذیرای مهاجران و مهاجرت بوده است. بهعلاوه نقش بسیاری از مهاجران در جامعه کانادا و اشتیاق به کمک در ساخت یک جامعه بهتر هم بر هیچکس پوشیده نیست.
همچنین بنگرید به:
– ویزای توریستی کانادا
– مزایای زندگی در استرالیا
– راهنمای تحصیل رشته ادبیات در آلمان
– بهترین آثار ادبی کانادا
– یادگیری عربی