“مدافعین وطن” / غزل پُست‌مُدرن / بهمن انصاری

برای روحِ جاودانِ آتش‌نشان‌های قهرمان؛ مدافعین وطن.


ظاهرا شعر دوباره سخت طغیان کرده
باز هم واژه به واژه، ز چه عصیان کرده؟

باز این "هیچ"، در این"پوچ" به یغما رفته
باز یک مَرد که خوابید، به اغما رفته

باز یک سایه، که شب‌های مرا پوشانده
باز یک شعله، که فردای تو را سوزانده

باز یک "تو"، که از‌این زندگی‌ام گم شده است
باز دیوانگی‌ام، سوژه مردم شده است

باز یک میخ، که از اَرّه و چکش خورده
باز هم کرگدنی بی‌هنر و افسرده

باز پایان، که جهانم خفه شد از اشخاص
باز هم مملکتی چِرت، تهی، بی‌احساس

باز افسردگی بر زندگی‌ام سر زده است
باز شب‌های لجن، خواب کجا پر زده است؟

باز هم شعر که از دوری تو دق کرده
ظاهرا کرگدنی را به تو عاشق کرده

 

بهمن انصاری / غزل پُست‌مُدرن

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe