در شانزدهم نوامبر سال 636 میلادی، نبرد قادسیه میان اعراب و ساسانیان آغاز شد. این جنگ تا نیمروز 19 نوامبر به درازا انجامید. جنگ قادسیه که با شکست ساسانیان به پایان رسید، نقطه پایانی بود بر هزار سال اقتدار ایرانزمین. پس از مضمحل شدن ارتش ایران، اعراب توانستند تیسفون پایتخت ساسانیان را تصرف کرده و سپس به تعقیب یزدگرد سوم پرداختند. آنها توانستند در دو جنگ دیگر، در مناطق جلولا و نهاوند، دو بار دیگر یزدگرد را شکست دهند. شاه نگونبخت ساسانی به خراسان فراری شد و نهایتا در «مرو» کشته گردید. بدینترتیب اعراب توانستند ایران را شهر به شهر تصرف کرده و به مدت سه قرن در اشغال خود درآورند.
پایان کار ساسانیان
در پی سقوط تیسفون در قرن هفتم میلادی بود که اعراب از جزیرةالعرب به بینالنهرین (عراق) مهاجرت کردند و شهرهای کوفه و بصره را ساختند.
شکست نظامی ایران (که یکی از دو قدرت جهان آن روز بود) از اعراب، نتیجه جنگهای غیرضروری خسروپرویز (لشکرکشی تا دروازههای قسطنطنیه، تصرف اسکندریه در مصر، انتقال صلیبی که مسیح بر آن مقتول شده بود از اورشلیم به تیسفون، درافتادن با اسپهبد بهرام چوبین از نوابغ نظامی جهان و چند ژنرال دیگر ایران و …)، تضعیف مدیریت کشور نتیجه مبارزه برسر قدرت میان بزرگان، فساد دولتی و در نتیجه یأس و دلسردی و عدم رضایت مردم از دستگاه اداری/قضایی و به همچنین گسترش شکاف طبقاتی در جامعه بود.
بیش از دو سده پس از افتادن ایران به دست اعراب، گروهی از خراسانیان ـ امروزه معروف به تاجیکان ـ بودند که از زبان پارسی و فرهنگ ایرانی پاسداری و محافظت کردند و همزمان سیستانیان (افغانهای امروز) بر ضد اعراب، مسلحانه بپاخاستند و استقلال و حاکمیت ایران را به مرور تامین کردند.
سقوط ایران، مهاجرت اعراب و سپس اقوام آلتائیک به این سرزمین را به دنبال داشت. حکومت این اقوام که فرهنگ و تمدنی دیگر داشتند بر ایرانیان تغییراتی در منش و روانشناسی ایرانیان و حتی مدنیّت آنان بوجود آورد. همین تغییرات و به علاوه اختلاط نژادی بود که «سِر جان ملکم» پس از چند سفر به ایران و مدتی اقامت، در کتاب خود (منتشر شده در دهه دوم قرن نوزدهم) ایرانیان را مردمانی خودخواه، متلّون و ظاهرنما خوانده و «هنری مارتین» مروج مذهب انگلیکن در ایران در یادداشتهای روزانهاش در ذیل روز 15 نوامبر سال 1804 نوشته است:
نماز بامدادی ایرانیان که آن را تَرک نمیکنند مانع از آن نمیشود که در طول روز دروغ نگویند، اجحاف و گناه نکنند.
برای دانلود کتاب تاریخ جامع ایران از سر جان ملکم، اینجا را کلیک کنید.
جنگهای اعراب و ساسانیان
نخستین جرقه حمله اعراب به ایران در زمان خلافت ابوبکر اتفاق افتاد. یکی از رؤسای قبایل بیابانگرد عرب بنام مثنیبنحارثه که امورات خود را از راه غارت روستاهای مرزی ایران میگذرانید، پیش ابوبکر آمده و اوضاع نابسامان ایران را بیان کرد و گفت که با حمله به ایران ثروت زیادی نصیب اعراب خواهد شد. ابوبکر هم پذیرفته و خالدبنولید را بهمراه سپاهی برای غارت شهرهای مرزی به منطقه فرستاد. البته این حملات، حملاتی مرزی و کوچک بودند. اما در ادامه مهمترین اتفاقی که رخ داد، کشتار چند هزار مردم بیگناه ایرانی در حوالی شهر انبار بود که بدستور خالدبنولید انجام شد. در تمامی اسناد تاریخی آمده است که خالد بقدری زنان و کودکان و مردان بیگناه را کشت، که از کوچه های شیبدار شهر، نهر خون روان شده بود. وی پس از آن تمامی اموال مردم را بین سربازان غارتگر عرب خود تقسیم نمود. این اتفاق در سال 13 هجری رخ داد.
بلافاصله پس از آن لشگریان ایران به سرداری “بهمن مردانشاه”، به اعراب حمله برده و آنها را متحمل شکست سنگینی کردند که در این نبرد بجز خالدبنولید (که حضور نداشت)، تمامی سرداران عرب کشته شدند. اما اوضاع نابسامان دولت ایران و نبود ارتشی منظم سبب شد که سپاه ایران به فرماندهی “مهران” در کنار رود فرات از اعراب شکست بخورد. سپس اعراب دست به کشتار مردم بیدفاع و غیرنظامی زدند، بطوریکه بر اساس اعترافات مورخین عرب، هیچ زن و دختری در آن مناطق نبود که ابتدا به او تجاوز نکرده و سپس او را به قتل نرسانده باشند.
اما نبرد اصلی در سال 14 هجری در قادسیه و در زمان خلافت عمر اتفاق افتاد. در این زمان دولت ساسانی به نهایت انحطاط خود رسیده بود و ایران آمادگی این را داشت که دولت جدیدی روی کار بیاید (همانطور که ساسانیان با شکست اشکانیان به قدرت رسیدند). اما از اقبال بد ایرانیان بجای اینکه از داخل قدرتی برخیزد، از خارج از ایران به ایران حمله صورت گرفت. سرداری سپاه اعراب را سعدبنابیوقاص بر عهده داشت. تازیان تا تیسفون پایتخت ایران راهی نداشتند، چرا که تیسفون در کنار رود فرات قرار داشت. یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی، رستم فرخزاد را با لشگری به جنگ اعراب فرستاد. رستم درفش کاویانی را بر فراز تخت خویش آویخته و بجانب قادسیه رهسپار گردید.
بخوانید: کتاب تاریخ کامل ایران از ابتدا تا فروپاشی ساسانیان از امیرحسین خنجی
جنگ قادسیه و…
جنگ قادسیه 4 روز به طول انجامید و در حالیکه تا اواخر جنگ پیروزی محسوس از آن ایرانیان بود، اشکالاتی چند از جمله وزیدن شنبادی سخت به جانب سپاهیان ایران و کور کردن دید آنها باعث شد تا اعراب بر سپاه ایران چیره شوند و به دلیل نزدیکی قادسیه تا تیسفون، اعراب به سمت آنجا حرکت کردند. اعراب در این میان چندین بار با مقاومتهای مردمی ایرانیان مواجه شدند،
اما از شوق بهشت و بدلیل اینکه هر غیرمسلمانی را واجبالقتل میشمردند (و در اصل برای تصاحب مال و اموال آنها) هر موجود جانداری را در سر راه قتلعام کردند و دهها هزار مرد و زن و کودک بیگناه را از دم تیغ بگذرانیدند. نبردهای فوق قدم به قدم ادامه پیدا میکرد و اعراب در حال پیشروی در خاک ایران بودند، اما هیچ نیروی دولتی و ارتش سازمان یافتهای وجود نداشت تا بتواند جلوی این تازش را بگیرد و مقاومتهای شجاعانه مردم هم به دلیل آنکه فرصت یکپارچگی نداشتند،
نمیتوانست راه به جایی ببرد. این نبردها تا سال 21 هجری و جنگ نهاوند بطول انجامید. در طول این سالها بنا به اعتراف مورخین عرب و غیرعرب، صدها هزار زن و کودک و مرد غیرنظامی ایرانی توسط مهاجمین عرب قتلعام شدند و بناهای بسیاری تخریب گردیده و تمدن شکوهمند ایرانی که یکی از دو تمدن بزرگ آن روزگار بود، رو به ویرانی نهاد.