عباس میرزا، شاهزاده دلاور قاجار

عباس میرزا” از شاهزادگان قاجار، فرزند “فتحعلی‌شاه” و “آسیه خانم” بود، در فاصله سال‌های ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۳میلادی ولیعهد ایران بود. وی همچنین در مقام والی و فرماندار آذربایجان نیز قرار داشت. او قبل از مرگ پدرش درگذشت و به همین دلیل هرگز به پادشاهی نرسید. برخلاف شاهان و شاهزادگان قاجار که اکثرا بی‌کفایت و نالایق بودند، عباس میرزا فردی ایران‌دوست و دلاور بود که اگر به تخت شاهی می‌رسید، سرنوشت ایران در آن زمان قطعا درخشان‌تر می‌گشت.

خلقیات و روحیات عباس میرزا

“ارنست ژوبر” که از سوی “ناپلئون بناپارت” به ایران اعزام شده بود، در سال ۱۲۲۱ هـ. ق در اردوگاه جنگی عباس میرزا با روس‌ها، از او دیدار می‌کند. او می‌گوید:

در مدت زمان کوتاهی که در خدمت عباس میرزا بودم همواره به مسائل مهم می‌پرداخت. او از امور پوچ و یاوه‌گویی خودداری و همواره نکته‌های دقیقی را مطرح می‌کرد. یک بار از سر درد به من چنین گفت:

«مردم به کارهای من افتخار می‌کنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی‌خبرند. چه کرده‌ام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کرده‌ام و چه انتقامی توانسته‌ام از تاراج ایلات خود بکشم؟… از شهرت فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، مع‌الوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی (روسی) سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من می‌شوند… نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و به کار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آن که ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصل‌خیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمی‌کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.»

سرهنگ فرانسوی “گاسپار دروویل” که در سال ۱۸۱۲میلادی به ایران سفر کرده، یک فصل از کتاب خود را به عباس میزرا اختصاص داده است. او در بخشی از این کتاب می‌گوید:

«عباس میرزا سحرگاهان از خواب بر می‌خیزد. او از مؤمنان قشری و متعصب نیست، ولی هرگز در ادای نمازهای روزانه کوتاهی نمی‌کند. لب به مِی (شراب) نمی‌زند اما افسران زیردستش را که شراب خورده باشند مجازات نمی‌کند تنها به آنان با نظر تحقیر می‌نگرد… لباس عباس میرزا تفاوتی با لباس ساده‌ترین نگهبان وی نیز ندارد اما در نخستین برخورد از خلق و خوی نجیبانه و سیمای باوقارش می‌توان به بزرگ‌منشی وی پی برد. مردم آذربایجان او را از جان و دل گرامی می‌دارند. فداکاری و فرمانبرداری افسران و سربازان زیردست عباس میرزا به حدی است که اگر شاه اعتماد کامل و دولت‌خواهی وی را نمی‌داشت از این حیث دچار اضطراب خاطر می‌شد. عباس میرزا مخالف عهدنامه گلستان بود و با تمام قوا با متارکه جنگ با روس‌ها مخالفت می‌کرد. پس از رهبری لشگریان ایران، تحمیل شرایط ننگ‌آور متارکه برای عباس میرزا تحقیر مضاعفی بود. او چشم امید به نبرد آینده دوخته و نقشه‌ها و وسائل قابل ملاحظه‌ای برای این نبرد فراهم آورده بود. با این حال به دقت مواد عهدنامه صلح را به کار بست. حتی افسران روسی نیز از خودگذشتگی ولیعهد ایران را تأیید کرده و رفتار نجیبانه او را به هنگام انجام مذاکرات و پس از آن ستوده‌اند. اگر بخواهم حس تحسینی را که این شاهزاده ایرانی در دل من برانگیخته است تمام و کمال بیان دارم از مطلب بسیار دور خواهم افتاد.»

مرگ عباس میرزا و نقش انگلستان در مرگ او

مرگ عباس میرزا نابهنگام و بسیار زود بود. روایت است که هرات در محاصره قشون ایران بود، اما ناگهان شاه قاجار به دلیلی نامعلوم عباس میرزا را برای ادامه محاصره فراخواند و خود عازم تهران شد. اما در این بین، بیماری کهنه کلیه‌ عباس میرزا تشدید شده و در شهر مشهد درگذشت. برخی مورخین به نقش پزشک انگلیسی عباس میرزا در مرگ او اشاره کرده و قائل به مسموم شدن ولیعهد می‌باشند، اما صحت و سقم این ادعا هرگز مشخص نشده‌است.

فتحعلیشاه که از بیماری فرزندش اطلاع یافته بود پس از عزیمت عباس میرزا به مشهد،‌ “کورمک” انگلیسی را با اعتباری به مبلغ پنج هزار تومان برای معالجه عباس میرزا روانه مشهد نمود ولی کسی ندانست که چه اتفاقی افتاد و چه دست‌های مرموزی به حرکت در آمد که این طبیب و حکیم حاذق و معتمد در نزدیک شهر نیشابور در سر راه عزیمت به مشهد ناگهان فوت شد. مجموع این وقایع حکایت از یک دسیسه پشت‌پرده دارد.


همچنین بخوانید:
عباس‌میرزا، شاهزاده لایق و ناکام


وقتی بیماری عباس میرزا شدت یافت و شاهزاده جنگاور و وطن‌خواه از درد کلیه به خود می‌پیچید، کورمک به او خاطر‌نشان ساخت که بیماریش خطر فوق‌العاده‌ای برای وی ندارد و هلاک‌آور و کشنده نیست و نباید نگران این قضیه بود.

کسالت و بیماری عباس میرزا در شهر مشهد ، غفلتاً رو به شدت می‌گذارد تا جائی که در پاهای او ورم‌های زیادی ظاهر می‌گردد‌، این ورم ها تدریجاً از پا به زانو بالا آمده و به نقاط بالاتر سرایت می‌نماید تا جائی‌که یک قسمت از بدن او را فلج می‌نماید.

به‌هرتقدیر‌، در شب نهم جمادی‌الآخر سال 1249 قمری عباس میرزا پس از بازگشت از زیارت حضرت رضا (ع) دچار استفراغ‌های پی در پی می‌گردد که همه آن‌ها خون‌آلود بود. گویا با کبد وی ارتباط داشت که بیشتر ناشی از مسمومیتی مرموز است.

این استفراغ‌ها طوری عباس میرزا را به رخوت و سستی و بی‌حالی دچار ‌گرداند که منتهی به درگذشت آن شاهزاده غیر‌تمند و دلاور گشت. به قطع و یقین اگر او زنده می‌ماند و پس از فتحعلی‌شاه به اورنگ پادشاهی ایران تکیه می‌زد، تاریخ به گونه بهتری برای ایران‌زمین نوشته می‌شد.

عباس میرزا، شاهزاده دلاور قاجار

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe

Copyright © 2012 ~ 2024 | Design By: Book Cafe