مطالعه تاریخ در هر سرزمینی امری حیاتی و جذاب است. مردمان هر کشوری به تاریخ خود میبالند و کشور ما یاران نیز که دارای تاریخی بسیار طول و دراز و عمیق است، از این قاعده مستثنی نیست.
تاریخ ایران بعد از اسلام تاریخی پر فراز و نشیب است. از قهرمانیها و دلاوریها گرفته تا شکستها و ناامیدیها همه در این برهه از تاریخ ایرانزمین قابل مشاهده هستند. تاریخی تلخ و شیرین که با سیطره اعراب آغاز شده، با سلسله طاهریان و صفاریان و سامانیان به اصل خود برمیگردد، با حکومتهای ترک و مغول به قهقرا رفته و با صفویان احیا میگردد.
یکی از سلسلههای مهم در تاریخ ایران بعد از اسلام، سلسله طاهریان است. این دودمان از جهات گوناگونی حائز اهمیت بود و با همه کم و کاستیهایش، توانست مسیری را آغاز کند که نهایتا در سدههای بعدی به آزادی ایران از یوغ اعراب و استقلال ایران انجامید. هرچند که طاهریان مستقیما در این امر ورود پیدا نکردند اما کنش و نوع حکومتشان آغاز کننده چنین روندی در تاریخ ایران اسلامی بود.
پیشتر زندگینامه و تاریخ حکومت طاهر ذوالیمینین بنیانگذار سلسله طاهریان را مورد واکاوی قرار دادیم که میتوانید آن را در این لینک مطالعه بفرمایید: طاهر ذوالیمینین، نخستین امیر مستقل ایرانی پس از ساسانیان طاهر بنیانگذار سلسله طاهری و از جمله افرادی است که همانگونه که گفته شد، تفکر و اندیشه استقلالخواهی در ایران را پایهریزی کرد. اکنون و در ادامه بحث قبلی، به بررسی تاریخ جانشینان طاهر که با نام دودمان طاهریان در تاریخ ایران بعد از اسلام مشهور شدهاند، خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید. |
جانشینان طاهر ذوالیمینین
هنگام وفات طاهر، پسرش عبدالله در رقه بود و مشغول جنگ با خوارج. مامون مدتی خبر وفات پدر را از عبدالله پنهان داشت و امارت خراسان را به پسر دیگر طاهر، طلحه که با پدر در خراسان بود و بیشتر کارها را در دست داشت، بداد.
مامون طلحهبنطاهر را راسا و به قولی دیگر به نیابت برادرش عبدالله امارت خراسان داد و به توصیه احمدبنابیخالد و طلحه، حدود سه میلیون درهم با هدایایی حدود دو میلیون درهم به احمد داد و نیممیلیون درهم دیگر به کاتب او و همراهانش. احمدبن ابیخالد در واقع برای نظارت بر اعمال طلحه و راهنمایی امور خراسان با طلحه آمده بود.
از مهمترین وقایع زمان طلحه، تصرف اشروسنه-سرزمین افشینها- بود. در این زمان فرمانروای اشروسنه کاووس بود و خیدربنکاووس که از پدر و برادر خود رنجش داشت اسلام آورد و به درگاه مامون آمد و لشگر مسلمانان از بیراهه به اشروسنه برد، این افشین بعدها از سرداران معروف مامون و معتصم شد و گویند با مازیار و بابک خرمدین جهت سرنگونی خلافت تلاش میکرد ولی از خود نام نیکی در تاریخ برجای ننهاد.
دوره امارت طلحه تماما در جنگ با خوارج در خراسان گذشت که در زیر لوای حمزهبنآذرک جمع شده بودند. طلحه در جنگ با خوارج اهتمام داشت و همهجا آنان را دنبال میکرد. این فرمانروا به شکار و شراب علاقه داشت و به موسیقی عشق میورزید و خنیاگران را صلههای فراوان میداد. طلحه اندکی قبل از حمزهآذرک رئیس خوارج درگذشت و در بلخ مدفون شد. هنگام وفات او، خوارج در خراسان و سیستان مشغول ستیزه و جنگ بودند.
بعد از وفات طلحه برادرش علیبنطاهر با عنوان نیابت عبداللهطاهر کار را به دست گرفت اما در جنگ با خوارج کشته شد و تمام خراسان از فتنه خوارج به خطر افتاد.
محمدبنحمید طاهری که موقتا کارها را به دست گرفت از عهده کار خوارج برنیامد از این رو مامون عبداللهطاهر را که در آن زمان در در جنگ با خرمدینان در آذربایجان بود به سرعت به خراسان فرستاد.
امارت عبداللهطاهر در خراسان سرفصل جدیدی در تاریخ ایران بعد اسلام به شمار میآید زیرا پدر و برادرانش فرصت و مجالی نیافتند برای اداره قلمرو خود ولی عبدالله این فرصت را یافت و حکومت نسبتا مستقل طاهریان در دوره این امیر شکل گرفت.
دوران حکومت عبدالله بن طاهر
عبدالله در سال ۱۸۱ یا ۱۸۲ هجری به دنیا آمد. مامون خلیفه عباسی او را خیلی دوست میداشت و وی را همچون فرزند خویش میدانست. موقعی که طاهر-پدرش- به امارت خراسان رفت، مامون عبدالله را در بعداد صاحب شرطه و امیر شهر کرد.
عبدالله همچنین در دفع نصربنشبث اهتمام ورزید. این شبث ار مخالفان خلافت مامون و از هواداران خلافت امین بود که به وسیله عبدالله سرکوب شد. مامون او را به مصر فرستاد و عبداللهطاهر مصر را آرام کرد و بر اوضاع آنجا مسلط شد زیرا امرایی که از آندلس گریخته بودند به آنجا میآمدند و در آنجا موجب تزلزل و ضعف حکومت میشدند.
پس از بازگشت از مصر، مامون او را مامور دفع بابک خرمدین کرد. همچنین در دفع و سرکوب مازیار موفق شد و کار افشین را که منتظر بود تا عبدالله از مازیار شکست بخورد و خود به جنگ مازیار رود، معطل گذاشت. متاسفانه این خود از مصیبتهای تاریخ ایران بعد اسلام است که ایرانیان اینگونه به جنگ هم میروند که دلایل آن را در مقال و مجالی دیگر شرح خواهم داد.
عبدالله در خراسان به دفع خوارج اهتمام ورزید و مامون ولایت طبرستان و رویان و دماوند و ری را به قلمرو او افزود. عبدالله همچنین به جای مرو و بلخ که پدر و برادرانش در آنجا بودند نیشابور را مرکز حکومت خود قرار داد. در نیشابور سعی کرد با گسترش عدالت بر مردم حکومت کند که در اثر هرج و مرج و فتنه خوارج ناراضی شده بودند.
اقدامات عبدالله بن طاهر پس از رسیدن به قدرت
وقتی اهل نیشابور از عاملش محمدبنحمید طاهری شکایت کردند شکایت را پیگیری کرد و چون دید حق با مردم است عاملش را معزول کرد. عبدالله به آسایش کشاورزان و برزگران رسیدگی میکرد و به رعایت حال آنها فرمان میداد. در فرمان معروفش به همه عاملان خود چنین نوشت:
«که حجت برگرفتم شما را تا از خواب بیدار شوید و از خیرگی بیرون آیید و صلاح خویش بجویید و با برزگران مدارا کنید و کشاورزی که ضعیف گردد او را قوت دهید و به جای خویش بازآید که خدای عزوجل ما را از دستهای ایشان طعام کرده است و از زبانهای ایشان سلام کرده است و بیداد کردن بر ایشان حرام کرده است.»
عبدالله درباره کیفیت تقسیم آب و طرز استفاده از قنات که باعث خصومت بین مردم میشد فقها را جمع کرد و گفت برای حل این مشکل کتابی بنویسند و مشکل فقهی را حل کنند. کتابی نوشته شد به نام “قنی” که تا مدتها مرجع قضات بود.
او خودش به کشاورزی علاقه داشت و در مصر کشت نوعی خربزه را ترویج داده بود و به نام خودش”بطیخ عبدلاوی” و نیز وقتی در سیستان قحطی و خشکسالی شد سیصدهزار درهم نزد فقها و معتمدان آنجا فرستاد تا به محتاجان و فقرا بدهند.
در عهد امارت طاهریان در خراسان قناتهای بسیاری دایر بوده است و ظاهرا آنها به توسعه قناتها اهتمام میورزیدند. لذا امروزه بسیاری از قناتهای کهن را در خراسان قنات طاهری میگویند.
معتصم جانشین مامون حکومت او را بر خراسان تایید و تصدیق کرد با آنکه از او دل خوشی نداشت به سبب آنکه در دوره امارت عبدالله در بغداد بین آنها گفتگویی رفته بود، حتی معتصم به فکر افتاده بود که عبدالله را مسموم کند که موفق نشده بود ولی بعدها اعتماد معتصم به او جلب شد بدین سبب که عبدالله در دفع محمدبنقاسم که از علویان و دشمن خلیفه بود و نسب به امام سجاد (ع) میرساند، فائق آمد.
عبدالله همچنین فرزند خود طاهر را به جهاد در بلاد غز و ترکمنان فرستاد و توانست آن مناطق را تصرف نماید که قبلا پای لشگریان اسلام بدانجا نرسیده بود.
عبدالله مانند پدرش در زبان عربی شاعر و نویسندهای توانا بود، به موسیقی و آواز علاقه داشت و بعضی از اصوات و آهنگها بدو منسوب است. به شعرا جایزههای خوب میداد. در ترویج علم نیز عبدالله اهتمام ورزید و کودکان را تشویق به آموختن میکرد. گردیزی نقل میکند که عبدالله معتقد بود علم به ارزانی و ناارزانی ببیاید داد از این رو تاکید کرده بود کودکان فقیر را نیز از مکتب محرونم ندارند و برایشان امکانات فراهم آورند تا استعداد کسی ضایع نشود.
جانشینان عبدالله
وفات عبدالله را در سال ۲۳۰ هجری نوشتهاند. بعد از عبدالله پسرش طاهر که در تاریخ به طاهر دوم مشهور است به امارت رسید و ضعف سلسله طاهری در دوره همین امیر بود که آغاز شد.
در اواخر عهد وی سیستان از حیطه قلمرو او توسط صفاریان بیرون آمد. همچنین امارت او در خراسان مصادف است با شروع ضعف حکومت خلفا به دلیل تسلطی که ترکان بر تمام امور یافته بودند.
در باب او نوشتهاند مردی عاقل و ساده و معتدل و از چاپلوسان بیزار بود. وی در عهد خلافت مستعین در سال ۲۴۸ درگذشت و پسرش محمدبنطاهر به جای پدر بنشست. این محمد آدم بیکفایتی بود و به شعر و شراب بیش از سیاست و مملکت علاقه داشت و بیشتر عمر خویس را به کاهلی گذراند. در عهد وی طبرستان به وسیله حسنبنزید علوی از قلمرو طاهری جدا شد.
او در سال ۲۵۹ هجری قمری از یعقوبلیث شکست خورد و بدین ترتیب حکومت طاهری به پایان رسید. یعقوب او را نکشت وی چند سال بعد از بند یعقوب گریخت و به خراسان برگشت اما نتوانست حکومت طاهری را احیا کند عاقبت به بغداد در سال ۲۹۸ هجری درگذشت.
نقد حکومت طاهریان
در باب طاهربان سخن فراوان است. آیا حکومت آنها را میتوان سرآغاز استقلال ایران دانست؟ به نظر نمیرسد. البته جلوس طاهر ذوالیمینین به حکومت را میتوان شروع استقلال مجدد ایران شمرد که نام خلیفه مامون را در حرکتی جسارتامیز از خطبه انداخت و خود را از نهاد خلافت جدا کرد اما فرزندانش مطیع خلافت بودند.
اما چون آنها حکومت خراسان را در خاندان خود تثبیت کردند، میتوان از طاهریان به عنوان سلسلهای نیمهمستقل یاد کرد. طاهریان هر چند به تبار و نژاد ایرانی خود میبالیدند اما کاری برای فرهنگ ایرانی نکردند.
حتی دولتشاه سمرقندی در داستانی نقل میکند که کتاب وامق و عَذرا را به نزد عبدالله طاهر آوردند و وقتی فهمید کتاب فارسی است گفت آن را به آب بیافکنند تا کتابی از آثار عجم و مغان نباشد. هرچند گفته دولتشاه از جعل و مبالغه خالی نیست اما به هر حال میرساند که امرای طاهری در ادب عربی دست داشتند.
به هر حال ثبت نیست که برای فرهنگ ایرانی و زبان فارسی کاری کرده باشند. شاید برای اینکه کتابهای ایران قبل اسلام را نشانه شرک و مجوسیت میدانستهاند!
در بین امرای این سلسله جز طاهر ذوالیمینین که شخصیت قدرقدرتی داشت و نام مامون را از خطبه انداخت و امین خلیفه برادر مامون را بیدستور خلیفه کشت، و مقدمات استقلال ایران را برای نخستین بار هموار ساخت، باقی امرای این سلسله را نمیتوان امرای مستقلی حساب کرد بلکه همگی مطیع خلافت بودند. ولی میتوان نام این سلسله را به عنوان اولین خاندان ایرانی که در دوران اسلامی در قسمتی از ایران حکومت کردهاند ثبت کرد.
نویسنده: مسعود مقیمی